«شناخت دشمن زمان»، «ایستادگی در برابر ظلم و یاری مظلومان»، «قدم گذاشتن در مسیر اصلاح» و «تربیت زنان قهرمان» برخی از آموزههای تربیتی عاشورای حسینی از منظر امام موسی صدر هستند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، امام موسی صدر در برخی از سخنرانیهای خود درباره واقعه عاشورا، دستهبندی معروفی از دشمنان حضرت سیدالشهدا به مخاطبان خود ارائه میکند. بر مبنای سخنان ایشان مهمترین و خطرناکترین دشمنان امام حسین(ع) کسانی هستند که سعی دارند واقعه کربلا را در حد سالگردها و عزاداریها نگه دارند و آن را در گریه، اندوه و ناله منحصر کنند. نخستین نکتهای که از محدود نشدن واقعه کربلا در گریه و زاری مستفاد میشود این است که این واقعه و رخداد، درسها و آموزههایی مهمی دارد که باید به آنها توجه شود.
درسهایی که از عاشورا میتوان گرفت محدود به دوره زمانی یا دوره مکانی خاصی نمیشود. میتوان بر اساس سخنرانیها، مکتوبات و گفتارهای امام صدر آموزههای عاشورا را در نکاتی چون «شناخت دشمن زمان»، «ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم و یاری مظلومان»، «قدم گذاشتن در مسیر اصلاحگری»، «تربیت زنان قهرمان» و دیگر مواردی از این دست طبقهبندی کرد. در ادامه برخی از سخنان امام صدر در بررسی آموزههای عاشورا را میخوانید:
شناخت دشمن زمان«امروز این نبرد میان فلسطینیها و اسرائیل است. این مسئله، نخست، تکلیف فلسطینیهاست و اگر آنان این كار را انجام ندهند، بر ما واجب عینی است كه بهپا خیزیم و این كار را بکنیم. درست است، اسرائیل نیرومند است، اما یزید نیز قدرت داشت. اسرائیل میكشد، میسوزاند و قتلعام میکند. آنچه را انجام میدهد، بر صفحههای تلویزیون میبینم. به یاد میآوریم كه مسلمبنعقیل نیز در كاخ به قتل رسید، سرش را از تن جدا کردند و جسدش را از بلندی افكندند. پس اسرائیل در صف یزید است. همه ابعاد واقعه كربلا هم اكنون نیز وجود دارد. حسین بازنگشت و نگفت كه آنان ظالماند و به مرد و زن و مرده رحم نمیكنند. نگفت كه آنان پس از كشتنم، سینهام را پارهپاره میكنند. پس، بر ماست که در راه حق گام برداریم. چه سودی دارد كه خوار بمانیم؟ او که پیشواست باید این همه را تحمل كند. بنابراین، نبرد ما با اسرائیل، ادامه نبرد امام حسین است.»
«آنان درباره حسین میگفتند: او از حد و حدود خود تجاوز کرد و با شمشیر جدش کشته شد. این حكمی بود كه در محكمه برای امام حسین صادر كردند. میگفتند: چرا عصیان میکنی؟ چرا نمیگذاری مردم شادمان باشند؟ چرا نمیگذاری مردم نماز بگزارند و روزه بگیرند؟ حج به جای آورند و زكات بپردازند؟ ای حسین، چرا این کار را میکنی؟ از این همه نبرد و درگیری چه میجویی؟ من آمدهام تا به شما هشدار دهم كه اسرائیل هم همان حرف را میزند: بیایید با هم زندگی كنیم، بیاید با هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشیم! آیا این حرفها از دولتی که بر اساس اشغالگری و تعدی و طمع و زیادهخواهی برپاست، پذیرفتنی است؟ اسرائیل میگوید: ما بالاتر از دیگر انسانها هستیم. همة آدمیان باید تحت سلطه ما باشند. پس، این نبرد امام حسین در عصر ماست. ما چیزی را از سلسله نبرد حق و باطل جدا نمیكنیم، چنانكه به حسین در نبردش با یزید میگوییم: «السلام علیك یا وارث آدم صفوة الله.»
«ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. ما که در مسائل پیش پا افتاده داخلی چنین موضعی داریم، در مسائل عمومی موضعمان چه خواهد بود؟ مواضع عمومی و کلی در امتداد مواضع کوچک و مشخص است و انحراف کلی به دنبال انحراف جزئی میآید و کشته شدن حسینی ادامه سیلی زدن به یک انسان است. همه اینها مثل یکدیگرند. باطل باطل است و حق حق. چه زمانی ما میتوانیم بر اسرائیل و جاهطلبیهای آن پیروز شویم؟ زمانی که خدا ولی ما باشد، زمانی که هیچیک از ما نگوید: «من»، نگوید: «رئیس». هرگاه همه افراد امت بتوانند از اهداف و منافع شخصی و کوچک خود فراتر روند، یعنی بتوانند در مبارزه با نفس خود و منافع خود بر خواستهها و تمایلات و شیطان خود غلبه کنند، مطمئن باشید که ما در نبرد بزرگ خود با سپاهیان شیطان در این روزها و در این عصر پیروز خواهیم شد. ایندو یک چیز است.»
حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات
ایستادگی در برابر ظلم و یاری مظلومان«من از زبان امام حسین ع به شما میگویم: شما مستقیماً مسئول هستید، یعنی بر خود شما واجب است که تلاش کنید و برای به دست گرفتن اسلحه آماده شوید. من، سید موسی، نیز وظیفه دارم برای به دست گرفتن سلاح در این میدان آماده شوم. به کجا میرویم؟ آیا باید مسائل را پیچ و تاب دهیم و بگوییم انشاءالله چیزی نیست. انشاءالله چیزی نیست. انشاءالله مسئولان برنامهریزی میکنند... الان ارتش و چریکها فعالیت میکنند. بله، آنان فعالاند ولی تو چطور؟ هر سال میگوییم [امسال] شروع میکنیم.
برادران، از شما نمیخواهم که به یکباره از این طرف به آن طرف بپرید. نه، بهتدریج و پس از آماده شدن. امروز شما میخواهید امام حسین را یاری کنید. چرا؟ چون امروز با چشم دل خود دیدید که همه اهلبیت و اصحاب امام حسین کشته شدند و زنان ایشان در آستانه اسارت قرار گرفتند. امام تنها در میدان ایستاده است و فریاد میزند: آیا کسی هست مرا یاری کند؟ آیا کسی هست از حرم رسولخدا دفاع کند؟ امروز این ندا را شنیدید. این طور نیست؟»
«نمیخواهم شعر یا قطعه ادبی بخوانـم. امـروز حسـین تنها درمیدان ایستاده است. آیا امروز حق که در حسین(ع) نمود یافته است، در جهان غریب و تنها نیست؟ آیا امروز دین در خانه اهل دین، غریب و تنها نیست؟ پس باید ما او را یاری کنیم هرچند با تفنگی کوچک، هر چند با گلولهای کوچک. یعنی چطور؟ یعنی هر چند با یک امید، با یک کلمه، با یک موضعگیری. ای جوان و ای نوجوان، هنگامی که از این باشگاه بیرون میروی باید فکر کنی که چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی؟ چطور میخواهی جبهه امام حسین را تقویت کنی؟ چطور میخواهی اهداف امام حسین را محقق کنی؟ این چیزی است که از تو انتظار میرود.»
قدم گذاشتن در مسیر اصلاح«برادران گرامی، حادثه کربلا که ما هر سال آن را زنده میکنیم و هر سال آن را در برابر خود ترسیم میکنیم و هر سال میکوشیم خود را در فضای آن قرار دهیم و جوی حسینی پدید آوریم و تصویر جهاد و مصیبتهای کربلا را در برابر چشم خود قرار دهیم. . . ما هر سال به اینها نیاز داریم بهخصوص در ابتدای سال. سال هجری اسلامی ما با عاشورا و با محرم آغاز میشود تا ما از این مکتب و از این سرچشمه توشهای کافی از عزم و اراده برای رویارویی با زندگی دشوار خود برداریم. ما نیاز داریم که از دریای حسینی حجم فراوانی از اراده و نیرو برای مقابله با ظلم و ستم در خانههایمان، در میهنمان، در منطقهمان و در دنیامان برداریم. ستمگران بر ضد این امت متحد شدهاند. آنان به این امت ستم و حقوق آن را پایمال میکنند و برای عزت و ثروت و آینده آن توطئه میچینند. ما سخت نیازمند بهره گرفتن از دریای حسینی هستیم تا برای برخورد با تاریکیها و شبهای تاری که در پیش داریم، آماده شویم. اگر آرام بنشینیم نمیتوانیم مقابله کنیم، چون ضعف و سستی به تسلیم شدن میانجامد.»
«معنای عزاداریهای ما برای امام حسین و معنای اینکه ما هر سال به یاد امام حسین هستیم و معنای اینکه همیشه میگوییم: «یا لَیتَنا کُنّا مَعَکَ فَنَفُوزُ فَوزاً عَظیماً» (کاش ما همراه تو بودیم تا به رستگاری بزرگ میرسیدیم) این است که ما امام حسین را در میان خود مییابیم. از خود پرسیدم: اگر امام حسینع این روزها در میان ما بود چه میکرد؟ آیا صبر میکرد تا برادران و همسایگانش در سرما و با گرسنگی و خواری کوچ کنند؟ اگر اینطور است چگونه این حدیث پیامبرص را تفسیر کنیم که «ما آمَنَ بِاللهِ وَ الیومِ الآخِرِ مَن باتَ شَبعاناً وَ جارُهُ جائِعٌ.» (هرکس شب با شکم سیر بخوابد درحالیکه همسایهاش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است.) هرکس سالم باشد و همسایهاش بیمار، هرکس ثروتمند باشد و همسایهاش تنگدست، به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. آیا امام حسین تحمل میکند که همسایهاش خوار شود؟ در سرما باشد؟ در ترس و وحشت باشد؟ درمورد برادران دینی و هموطنان نیز همینطور. آیا ممکن است امام حسین بیاعتنایی و بیتوجهی و سکوت را تحمل کند؟»
«به همان اندازه که در ایـن روزهـا احسـاس مصـیبت و انـدوه عمیق و نیز احساس قدردانی فراوان میکنیم، به همان اندازه باید در زندگی و اوضاعمان بازنگری کنیم و خط تازهای برای رفتار و سلوکمان برگزینیم؛ باید تجسم حسینی بودن روی زمین باشیم. در این زمان چقدر ما نیازمند حسینی بودن هستیم. حسینی بودن یعنی اینکه انسان به اوج فداکاری و بخشش و وفاداری و خدمت برسد، بیشترین خدمت و عطا و بخشش از او به دیگران برسد، به بالاترین مرتبه عفو و گذشت برسد. تصور میکنید که وقتی عصبانی میشوید، خیلی سخت است که از غرور و خودخواهی خود دست بردارید؟ درست است که این کار سخت است، ولی آیا آنچه حسین انجام داد، برایش سخت نبود؟ بنابراین، در سایه یاد حسین و در سالگرد شهادت حسین میکوشیم تا دوباره زندگی خود را اصلاح و تنظیم کنیم.»
تربیت زنان قهرمانبرادران عزیز، رسالت مرد بدون مشارکت زن به انجام نمیرسد و نمیتواند موفقیتآمیز باشد. هیچ مرد باعظمتی در دنیا نیست مگر آنکه پشت او زنی ایستاده باشد. اگر زن تربیت نشود، جامعه نمیتواند به موفقیت برسد. همانطور که تربیت پسران بر ما واجب است، دختران را نیز باید تربیت کرد. چه عاملی از زینب، این موجود اسطورهای و قهرمان را ساخت و سبب شد او بتواند این مصیبتها و سختیها را تحمل کند؟ چه عاملی سبب شد زینب چنین قهرمانیهایی بیافریند؟ غیر از ایمان به خدا چه عاملی وجود دارد؟ چه عامل عقلانی و منطقی میتوان پیدا کرد؟ آیا زینب از کمک قبیله خود برخوردار بود؟ آیا لشکر داشت؟ آیا ثروت داشت؟ او جز ایمان به خدا چه چیزی داشت که به او کمک کند و چنین برخوردهای قهرمانانهای از خود نشان دهد؟
وقتی به ایمان زینب مینگریم، درمییابیم ایـن انسـانی کـه در برابر یزید ایستاد و گفت: «اگرچه پیشامدهای ناگوار مرا به سخن گفتن با تو کشانده، من تو را کوچک و بیارزش میشمارم.» چنین انسانی شاخهای از شاخههای درخت ایمان است. او با خدایی در ارتباط است که «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیاتٌ بِیمِینِهِ.» درست است که زینب نه قبیله دارد، نه ثروت و نه لشکر، ولی با خدایی که بزرگتر از آن است که وصف شود، با خدایی که بزرگتر از یزید و قبیله یزید و ثروت یزید و لشکر یزید است، در ارتباط است.
زینب چنین احساسی داشت و، از این رو، خود را بالاتر از یزید و بالاتر از آنکه با یزید همسخن شود میدید. اگر ما بتوانیم در زنانمان این نوع ایمان و این نوع قدرت روحی را پدید آوریم، میتوانیم از آنان قهرمان بسازیم.
ما در نبرد بزرگ و سرنوشتساز خود و در مبـارزات حیــاتی شخصی یا عمومی، نیازمند آنیم که زنانی قهرمان بسازیم تا در خانهها به تربیت فرزندان بپردازند و اگر جنگی رخ داد، گریه و زاری نکنند. ما به چنین زنانی نیاز داریم. بنابراین، در این نبردها چارهای نداریم جز اینکه روح ایمان را در درون خود و زنانمان تقویت کنیم. تقویت ایمان نیز تنها از راه آگاهسازی و انجام اعمال دینی امکانپذیر است.»
پرتوهایی از انقلاب کربلا