ساعد باقری با حضور در نشست «عاشورا و نیاز انسان معاصر در نگاه امام موسی صدر» اشعاری با مضمون عاشورا برای حاضران قرائت کرد.
به گزارش روابط عمومی موسسه امام موسی صدر، نشست «عاشورا و نیاز انسان معاصر در نگاه امام موسی صدر» با سخنرانی حجت الاسلام حبیب الله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی عصر روز گذشته، 27 مهر ماه برگزار شد. استاد ساعد باقری شاعر پیشکسوت نیز در ابتدای این نشست سخنانی کوتاهی درباره ویژگیهای عزاداری سنتی محرم بیان کرد و اشعاری انتخابی درباره واقعه عاشورا خواند. متن سخنان و اشعار قرائت شده ساعد باقری را در ادامه میخوانید.
نیاز جهان امروز به امام موسی صدر
سیر وقایع در جهان امروز به ویژه در کشورهای اسلامی نشان میدهد که ما به شدت به شناسایی نگاه، بینش و اندیشه بزرگانی چون امام موسی صدر به شدت نیازمند هستیم. در این جهان جان آدمی هر لحظه ارزانتر میشود و همین مساله نشان میدهد که راههای پیشنهای امام موسی صدر برای نجات بشریت که در نیم قرن پیش ارائه شدند هنوز هم قابل استفاده هستند.
قصه عاشورا هیچگاه سر خاموشی ندارد. ایکاش جنس عزاداریهای سنتی که در گذشته بوده، احیا شود. این سخن من بدان معنا نیست که در سنت بمانیم و هیچ روش جدیدی را در پیش نگیریم، اما برخی وجوه عزاداری سنتی باید دوباره زنده شود، چرا که آن وجوه اساسا مدرن بودهاند.
بسیاری از بخشهای این عزاداری نیز نمایشی بودهاند. شما هیچ تئاتری را در جهان مشاهده نمیکنید که عرصه آن خیابانهای یک شهر باشد، بازیگرانش و تماشاکنندگانش در هم آمیخته شوند و حتی نقشهایش مدام بین تماشاگران و بازیگران عوض شود. حتی در وجوهی دیگر از این عزاداری یک بازیگر ممکن است چندین نقش را بخواند. این موارد نظیر ندارند.
از نظرگاه هنری جنس عزاداریهای سنتی، از نظر ساخت و بافت شاهکار است. به نظر من نباید هنر در عزاداری را به تعزیه محدود کرد. همه وجوه عزاداریهای سنتی هنر است و نباید صرفا تعزیه را هنر دانست. بسیاری از چیزها در نوع عزاداریهای سنتی ما بوده که به لحاظ معیارهای هنری به وجوه مختلف توجه شده است.
امروز در مجالس عزاداری اگر بخواهند شوری به مجلس دهند، ریتم مداحی آن را تند میکنند. گاهی واقعا این شور، به اصطلاح میگیرد، اما در بسیاری از مواقع به تکلف و تصنع میرسد. در گذشته لزوما اینگونه نبود که وقتی میخواستند مجلس شور بگیرد و مخاطب تحت تاثیر باشد حتما ریتمش را تند کنند. گاهی ریتمهای کند و کشیده چنان اثری روی مخاطب میگذاشت که بینظیر بود.
حال یک رباعی و یک غزل از سرودههای خودم را برای شما قرائت میکنم:
آن سو نگران نگاه پیغمبر بود * خورشید رسول آه پیغمبر بود
ای تیغ پلید میشکستی ایکاش * آن حنجره بوسهگاه پیغمبر بود
............
چه رود است این که از آن سوی سدهای زمان جاریست
خروشان، موج در موج از کران تا بیکران جاریست
که میداند چه خواهد رست از باران خون آلود
که گویی از گلوی پاره هفت آسمان جاریست
زبانم لال گویی بر گلویی بوسه زد خنجر
که عطر بوسه پیغمبر از رگهای آن جاریست
هجوم باد پاییز و شکفتن در بهار زخم
گل این باغ را ذوق بهاری در خزان جاریست
از ان کیست این مرکب که خون غیرتش در چشم
به پیوند نگاهی حرفآموز زبان جاریست
سحرگاهان به صحن باغهای همجوار عشق
به هم پیوسته عطر خون گلهای جوان جاریست
شهیدا بانگ هل من ناصرت موجی است آتشناک
که چون خون در عروق آفرینش بیامان جاریست
در انتهای سخنانم نیز شعری از محمد اقبال لاهوری را برای شما می خوانم.
انتخاب شعری از اقبال هم با مجلسی که متبرک به نام امام موسی صدر است، بیمناسبت نیست. اقبال ضمن آنکه فیلسوف و عارف مسلک است و به نوعی گرایشی به سمت تصوف هم دارد، اما به هیچ عنوان روحیه انزوا طلبی و گوشه نشینی را از او نمیبینید. او دعوت همیشگی پرشور به اثرگذار بودن، نقش ایفا کردن و جهان را بهتر کردن دارد.
عرض ادب این شاعر اهل سنت به ساحت اهل بیت ستودنی است. اقبال دو حسرت و دو آرزو در عمرش داشت که به هیچ کدام از آنها نرسید: یک اینکه بسیار دوست داشت ایران را ببیند و دو اینکه بسیار دوست داشت به مکه و عتبات مشرف شود. او با اینکه هیچگاه به سفر حج نرفت اما قصیدهای سرود که موضوع آن شکواییه کعبه است از تفرق بین مسلمانها و اینکه وصایای پیامبر را فراموش کردهاند.
اکنون بشنوید ابیاتی را از مثنوی «رموز بیخودی» که در آن اقبال لاهوری به روایت خود از حماسه عاشورای سال 61 هجری پرداخته است.
هرکه پیمان با هوالموجود بست * گردنش از بند هر معبود رست
مومن از عشق است و عشق از مؤمنست * عشق را ناممکن اما ممکن است
عقل می گوید که خود را پیش کن * عشق گوید امتحان خویش کن
عقل گوید شاد شو آباد شو * عشق گوید بنده شو آزاد شو
عشق را آرام جان حریت است * ناقهاش را ساربان حریت است
آن شنیدستی که هنگام نبرد * عشق با عقل هوس پرور چه کرد
آن امام عاشقان پور بتول * سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر * معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده خیر الملل * دوش ختم المرسلین نعم الجمل
سرخ رو عشق غیور از خون او * شوخی این مصرع از مضمون او
در میان امت کیوان جناب * همچو حرف قل هو الله در کتاب
خاست آن سر جلوه ی خیرالامم * چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت * لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد * موج خون او چمن ایجاد کرد
دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد * دوستان او به یزدان هم عدد
سر ابراهیم و اسمعیل بود * یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار * پایدار و تند سیر و کامگار
تیغ بهر عزت دین است و بس * مقصد او حفظ آئین است و بس
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست * پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد * ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید * از رگ ارباب باطل خون کشید
رمز قرآن از حسین آموختیم * ز آتش او شعلهها اندوختیم
تارها از زخمه اش لرزان هنوز * تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان * اشک ما بر خاک پاک او رسان