امام موسی صدر به عنوان یک متفکر شیعی از منادیان تقریب مذاهب اسلامی در جهان امروز است. او نه تنها در منظومه فکری خود این مساله را طرح کرده بلکه در منظومه عملی و کنشهای اجتماعی خود نیز باور به این اعتقاد را نشان داده است.
مکاتب فکری و فقهی اهل سنت ضمن اعتقاد کامل به واقعه غدیرخم، برداشتهای علمی متفاوتی به نسبت شیعیان از آن دارند. امام موسی صدر ضمن احترام به این برداشتهای متفاوت سعی دارد با استفاده از باور و ایمان قلبی اهل سنت به واقعه غدیرخم، آن را به صورتی کاملا علمی به یکی از مبانی وحدت و تقریب مذاهب اسلامی تبدیل کند. در ادامه این مطلب به مناسبت عید غدیر، موضوع غدیر را در اندیشه امام موسی صدر بررسی میکنیم.
غدیر در مکتوبات اهل سنت
از منظر امام موسی صدر منابع تاریخی و فقهی اهل سنت نیز به مانند منابع شیعی از اعتباری شایسته برخوردارند. یکی از هوشمندیهای امام برای نقطه ثقل قرار دادن غدیرخم در مساله وحدت اسلامی استفاده از منابع اهل سنت برای اثبات این رخداد تاریخی و شایستگی حضرت علی (ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر مکرم اسلام است.
امام موسی صدر در یکی از سخنرانیهای خود درباره
عید غدیر که در کتاب «انسان آسمان» منتشر شده، درباره اسناد واقعه غدیرخم میگوید: «واقعۀ غدیر هنگام بازگشت پیامبر از حجـةالوداع در سال دهم هجری در مکانی به نام جُحفه رخ داده است. کنار برکهای به نام خُم. جحفه مکانی بود که در آنجا راه حجاج از یکدیگر جدا میشد و هر گروه به سوی موطن خود میرفتند. همۀ حجاج در این منطقه جمع شده بودند. این واقعه در روز پنجشنبه، هجدهم ماه ذیالحجه رخ داده است و بنا بر نقل برخی از تاریخنویسان بزرگ، بیش از صد هزار نفر از مسلمانان در این روز همراه پیامبر بودهاند... این واقعه را ۲۴ نفر از مورخان بزرگ، از جمله ابن قتیبه، طبری، بلاذری، ابن عساکر، ابن اثیر، ابن خلدون، ابن خلکان، عسقلانی و جلال الدین سیوطی، نقل کردهاند. از محدثان نیز ۲۷ نفر، از جمله امام شافعی، امام احمد بن حنبل، ابن ماجه، ترمذی، نسائی، حاکم، عسقلانی و صاحب کنز العمال، این حدیث را نقل کردهاند. از متفکران بزرگ نیز یازده نفر، همچون طبری، ثعالبی، قرطبی، نیشابوری، فخر رازی، آلوسی و سیوطی، به این واقعه پرداختهاند. از متکلمان یازده نفر به این ماجرا اشاره کردهاند، از جمله باقلانی، جرجانی، بیضاوی، تفتازانی و کوشی. در بین بزرگان اهل لغت نیز، ابن درید در الجوهرة، ابن اثیر در النهایة، حموی در معجم البلدان و... این واقعه را ذکر کردهاند.»
امام موسی صدر درباره راویان حدیث غدیر خم نیز در این سخنرانی بیان کرد: «اما راویان این حدیث عبارتاند از ۱۰۶ نفر از اصحاب، از جمله دو خلیفه، ابوبکر و عمر، و همچنین عایشه و حضرت فاطمه و ابوهریره؛ ۸۴ نفر از تابعان؛ ۵۶ نفر از علمای قرن دوم؛ ۹۲ نفر از علمای قرن سوم؛ ۴۳ نفر از علمای قرن چهارم؛ ۲۳ نفر از علمای قرن پنجم؛ ۲۰ نفر از علمای قرن ششم؛ ۲۰ نفر از علمای قرن هفتم؛ ۱۸ نفر از علمای قرن هشتم؛ ۱۵ نفر از علمای قرن نهم؛ ۱۴ نفر از علمای قرن دهم؛ ۱۱ نفر از علمای قرن یازدهم؛ ۱۲ نفر از علمای قرن دوازدهم؛ ۱۱ نفر از علمای قرن سیزدهم و ۸ نفر از علمای قرن چهاردهم که این حدیث را با جزئیات آن نقل کردهاند و از این رو، جایی برای خدشه در صحت سند وجود ندارد. همچنین کسانی که دربارۀ این حدیث کتاب تألیف کردهاند، ۲۸ نفرند، از جمله طبری، انباری، شیبانی، دارقطنی و کراجکی؛ و حامد حسین هندی و سید عبدالحسین شرفالدین و علامه امینی در عصر حاضر. برخی نیز، از جمله فخر رازی، گفتهاند این حدیث متواتر است.»
امام موسی صدر پس از آنکه در این سخنرانی به منابع اهل سنت در مورد واقعه غدیرخم اشاره میکند در ادامه مساله معنای «ولایت» را که محل اختلاف بین شیعه و سنی است به این شرح تبیین میکند: «پیامبـر (ص)، بـه فـرمـان خداونـد، میکوشید تا مردم را تربیت کند و شخصیت آنان را بسازد و باورها و فرهنگ و اخلاق و کارهایشان را اصلاح کند. برای رسیدن به این هدف، باید جامعهای سالم و صالح به وجود آورد، زیرا انسان از جامعۀ خود تأثیر میگیرد. اگر جامعۀ قبیلهای جاهلیت نمیتوانست انسان بسازد، پیامبر کوشید تا جامعهای صالح پدید آورد و برای خلق چنین جامعهای کوشید تا حکومت را به دست گیرد و در مدینه توانست حاکم شود. قرآن نیز این سلطه و فرمانروایی را به پیامبر عطا کرد: «النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.» این سلطه غیر از سلطۀ رسالت است، چون سلطۀ رسالت در جهت تبلیغ احکام است.
سلطۀ دوم ولایت است، یعنی سلطه در تربیت و سازماندهی و تأدیب مردم و تشکیل جامعه، به گونهای که ارادۀ حاکم بر ارادۀ مردم غلبه داشته باشد. این ولایت به پیامبر داده شد تا بتواند مردم را تأدیب و تربیت کند و آنان را از نو بسازد. این ولایت و سلطۀ پیامبر، ۹ سال و نیم طول کشید و شکی نیست که این مدت برای تربیت کامل مردم کافی نیست، زیرا انسان، همانگونه که میدانید، موجود پیچیدهای است و باورها، عادات، رفتارها، اعمال، اخلاق، روحیات و گرایشهای گوناگونی دارد و اصلاح او نیازمند زمان درازی است.»
از منظر امام موسی صدر بر اساس همین نکته است که معنای اقدام پیامبر در انتقال این ولایت به علی (ع) روشن میشود. در ادامه این سخنرانی میگوید: «پیامبر از مردم پرسید: «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» گفتند: «آری.» فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ» (هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست.) یعنی او رهبر است و باید از او اطاعت کنید. او کسی است که به ساختن انسانها و جامعه میپردازد و بنای امت را تمام میکند. این همان مسئولیت مهم و بزرگی است که در روز غدیر به امام علی واگذار شد.»
معنای واقعی «ولایت» در حدیث غدیرخم
امام موسی صدر برای تبیین این نکته که چرا مقام ولایت و زمامداری امت اسلام پس از پیامبر به حضرت علی(ع) واگذار شد، به مساله تربیت حضرت علی(ع) از دوران کودکی توسط پیامبر اشاره میکند که پس از قحطی مکه پیامبر برای کمک به عموی خود حضرت ابوطالب (ع) پسرش علی را که ۶ سال داشت به منزل خود آورد و در این باره میگوید: «علی در سن ۶ سالگی وارد خانۀ محمد شد و ایـن امر، دو سال پیش از بعثت پیامبر بود. میدانید که سن ۶ سالگی سرآغاز تربیت اساسی کودک است و پیش از آن پایۀ تربیت کودک شکل میگیرد. علی در این سن که آغاز فراگیری تربیت صحیح است، وارد خانۀ پیامبر شد. بیگمان پیامبر، پیش از بعثت نیز، مردی عادی نبود. اینگونه نبود که تا شب بعثت مانند دیگر انسانها بوده باشد و یکباره پیامبر شده باشد. پیامبر، پیش از رسیدن به نبوت نیز، روزهایی را به تفکر و عبادت و ریاضت میپرداخت و حتی پیش از ۲۵ سالگی به غار حرا میرفت و عبادت میکرد و به وضع امت خود میاندیشید و میکوشید نفس خود را صفا دهد و وقتی صفای نفس او به اوج رسید، وحی بر او نازل شد. بنابراین، پیش از نزول وحـی نیـز، خانۀ پیامبـر خانۀ عبـادت و تفکر و ریاضتهای روحی بود. بیگمان این نوع عبادتها بر فضای خانه اثر میگذاشت و علی در این خانه زندگی میکرد.»
امام موسی صدر در سخنرانی دیگری با عنوان
«ابلاغ پیام در غدیر» در نقد برداشتی که معنای حدیث غدیرخم را دوستی اهل بیت میداند، میگوید: «درست است که کلمه «المولی» هم در معنای دوستدار و هم در معنای ولی امر و حاکم استعمال میشود، ولی آیا صرف دوست داشتن علی در خور چنین اهتمام فراوانی بود که پیامبر مردم را در آخرین لحظه [حجةالوداع در محل غدیرخم جمعیت زیادی را بخواند و آنها را که جلوتر بودند باز گرداند و] زیر آفتاب شدید و بر روی زمین که مثل آتش سوزاننده بود، جمع کند تا به آنان بگوید که ای مردم، علی را دوست داشته باشید؟ بعید است که مقصود پیامبر این بوده باشد. گذشته از آن، پیامبر در حجـةالوداع و در عرفات فرموده بود: خونهایی که ریخته شده است، تمام شده و هیچ کس نباید به سبب خونهای ریخته شده، انتقام بگیرد. اسلام آنچه پیش از این بوده است، پاک میکند و خونهایی که ریخته شده، به فرمان خدا و رسول خدا و برای دفاع از امت بوده است و خونخواهی و انتقامجویی برای آنها جایز نیست.»
به باور امام موسی صدر این مسئله میان مسلمانان معروف بود و نیاز نبود که پیامبر مردم را برای آن جمع کند و بگوید علی را دوست بدارید، زیرا کسی که با وجود همۀ این احکام، او را دوست نداشته، پس از شنیدن این خطبه نیز دوست نخواهد داشت. بنابراین، مساله دوست داشتن، آن مسئلۀ مهمی نبود که پیامبر مردم را به سببش گرد هم آورد.
در نهایت امام موسی صدر به معنای ولایت در زبان عربی اشاره میکند و میگوید: «افزون بر تمام نکاتی که بیان شد، [باید بگویم که] ما عرب هستیم و معنای جمله را با توجه به قراین متصله و منفصله میفهمیم. ابتدای حدیث و خطبه، قرینه است برای معنای ولی و مولا. پیامبر ابتدا فرمود: «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» گفتند: «آری.» سپس فرمود: «هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست.» قرینه، پیش از آن آمده و معنا روشن است و به توضیح نیاز ندارد. «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» معنای «به شما از خودتان سزاوارترم» چیست؟ اگر پیامبر میخواست بگوید که هر که مرا دوست دارد، علی را دوست بدارد، چرا گفت: «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟»
بنـابرایـن، چنین بـرداشتی نادرست است و تفسیـر درست ایـن است که معنای «مولا» همان است که در ابتدای خطبه آمده است؛ یعنی همان معنایی که از عبارت «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم» میفهمیم، همان معنا را از جملۀ «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ» میفهمیم. این یک معنای روشن و عرفی است که هر عربی، بدون نیاز به این بحثها و شبهههای سست و بیپایه، درک میکند.»
سیره حکومتی امیرالمومنین
امام موسی صدر همچنین برای اثبات آنکه خدا و رسولش در انتخاب علی(ع) به مقام امامت و جانشینی پیامبر در حکومت، خیر و صلاح مردمان را مدنظر داشتهاند به بیان مصادیقی از کنشهای حکومتی حضرت علی (ع) نیز پرداخته است. او درباره حکمرانی امیر مومنان میگوید: «او حاکمی بود که به آنچه فرمان میداد، ایمان داشت. مورخان دربارۀ او گفتهاند: «هیچگاه مردم را از کاری نهی نکرد، مگر آنکه خودش پیش از آنان از آن کار دوری کرده بود و هیچگاه از آنان نمیخواست کاری کنند، مگر آنکه خود پیش از آنان آن را انجام میداد.» او نخستین کسی بود که قانون را اجرا میکرد. در اینجا باید به عنصر مسئولیتپذیری توجه کنیم. اینکه صرفاً شخصی حاکم باشد، کافی نیست. حاکم کسی است که مسئولیتپذیر باشد و مسئولیت ادارۀ امور مردم را بر عهده بگیرد. ایشان فرموده است: «آیا بدین بسنده کنم که مرا امیر مؤمنان گویند و در ناخوشیهای روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختیهای زندگی نمونهای برایشان نشوم؟ مرا نیافریدهاند تا خوردنیهای گوارا سرگرمم سازد، چون چارپایی بسته که به علف پردازد یا آنکه واگذارده است و به این سو و آن سو رود و شکم را از علفهای آن بینبارد و از آنچه بر سرش آرند، غفلت دارد.»
امام موسی صدر همچنین دیگر ویژگیهای حکومت حضرت علی (ع) را در سفارش به نریختن خون ناحق به دست حاکمان، نزدیک بودن به عامه مردم، اعطای آزادی برای کسب آزادگی و... بیان میکند.