پيگيرى سرنوشت امام موسى صدر در آخرين نگاه در گفت وگو با دكتر محسن كماليان.
بخش نخست
غیبت امام موسى صدر از عرصه تعیین کننده لبنان و خاورمیانه به ۲۰ سالگى خود رسید. رازگشایى از این رویداد مهم و اسرارآمیز درطول ۳ دهه گذشته همواره یکى از دغدغه هاى شیعیان عزت طلب و ظلم ستیز ایران و لبنان بوده است، با این همه هنوز سؤال اصلى آنان که همان چیستى سرنوشت آن امام غایب از نظر بوده، بى پاسخ مانده است. در گفت و شنود حاضر محقق ارجمند دکتر محسن کمالیان که شاید از شاخصترین چهرهها در ساماندهى پاره اى از برنامه هاى سیاسى و فرهنگى در پیگیرى سرنوشت امام صدر بوده است، تلاش مى کند تا دریچه هایى را به پاسخ این سؤال کلیدى بگشاید.
آخرین اطلاعاتى که از وضعیت امام صدر دارید، چیست؟
آخرین اطلاعات من از وضعیت امام صدر، همان اطلاعات سال ۲۰۰۰ است. یعنى زمانى که تعداد ۱۱۷ تن از زندانیان سیاسى مفقودالاثر لیبى از زندان آزاد شدند و برخى از آنها از قول بعضى زندانبانان خود خبر آوردند که امام صدر قبل از ماه رمضان همان سال از زندان ابوسلیم شهر طرابلس پایتخت لیبى به جاى دیگرى منتقل شده است...
چرا مى گویید زندانیان مفقودالاثر؟
براى اینکه این افراد هم زندانى بودند و هم خانوادههایشان سالها از وضعیت آنان بى خبر بودند.
به این صورت که هرگاه بستگان آنها به دوایر دولتى رژیم قذافى مراجعه و از محل فرزندان خود سؤال مى کردند، این پاسخ را دریافت مى کردند که ما اطلاعى نداریم و آنها را جاى دیگر جستجو کنید.
این افراد چند سال به طور بى خبر زندان بودند؟
بر اساس فهرستى که سازمان عفو بین الملل منتشر کرد، مدت زندان آنها از ۱۸ تا ۳۱ سال بود.
شخصى به نام عبدالله زبیر السنوسى مدت ۳۱ سال را زندان بود در حالى که اعضاى خانوادهاش هیچ خبرى از او نداشتند. همه اینها مفقودالاثر بودند و حتى بسیارى معتقد بودند که آنها اعدام شدهاند.
آیا اقدامى انجام شد تا صحت و سقم خبر زندانیان آزاد شده درباره امام صدر تحقیق شود؟
این کار را باید وزارت اطلاعات انجام مى داد. ما طى سالیان گذشته بارها تأکید و اصرار کردیم که دستگاه اطلاعات ایران باید یک کار سنگین اطلاعاتى انجام دهد و صحت و سقم این گونه اخبار را روشن سازد.
امیدوارم بعضى خبرنگاران این مطلب را از وزیر محترم اطلاعات سؤال کنند.
البته در دولت آقاى خاتمى مى دانم که چنین کارى انجام نشد. الآن را نیز بعید مى دانم. با این همه آنچه در این ماجرا اهمیت داشت، خبر نقل شده از طرف زندانیان آزاد شده نبود.
آنچه اهمیت داشت نفس برملا شدن این واقعیت بود که زندان هاى طویل المدت در لیبى که بستگان زندانى از وضعیت او بى خبر باشند، امرى رایج و عادى است. به قول شهید بزرگوار آیت الله سید محمد باقر حکیم، این اتفاق پاسخ روشنى بود به همه کسانى که در سالیان گذشته با تحلیل هاى عقلى بر فرضیه شهادت امام صدر اصرار و به خانواده آن بزرگوار اشکال مى کردند، که براى رژیمى مثل رژیم قذافى چه منفعتى دارد که یک انسان را این همه سال بى خبر در زندان نگه دارد...
بنابراین شما کماکان به حیات امام صدر قائل هستید؟
اجازه دهید عبارت شما را کمى تدقیق کنم. بنده مثل گذشته قویاً امیدوار هستم که امام صدر در قید حیات باشند. براى اینکه قرائن و شواهدى که وجود دارند، این امیدوارى را دیکته و هرگونه یأس و ناامیدى را غیر قابل توجیه مى کنند.
این ایام مصادف با بیست و نهمین سالروز ربوده شدن امام صدر است؛ از جمهورى اسلامى ایران انتظار دارید در پیگیرى مسأله امام صدر به طور مشخص چه اهدافى را دنبال کند؟
ببینید! وضعیت امروز امام صدر از دو حال خارج نیست: ایشان یا در قید حیات است، یا خداى نخواسته به شهادت رسیده است.
اگر امام صدر در قید حیات است، که ان شاء الله هست، انتظار این است که ایران ایشان را آزاد کند و به آغوش خانواده و دو ملت ایران و لبنان باز گرداند. اگر هم امام صدر به شهادت رسیده است، که ان شاءالله چنین فاجعه اى هنوز رخ نداده است، انتظار این است که ایران تمام حقیقت، یعنى ماهیت آمرین، عاملین و همدستان را شناسایى و افشا کند، مسئولیت آنها را تثبیت نماید و متناسب با حجم فاجعه واکنش نشان دهد.
براى تحقق این اهداف چه راهکارهاى عملى را پیشنهاد مى کنید؟
به نظر من نامه زمستان سال ۸۲ مراجع و نخبگان کشور به آقاى خاتمى، متوجه آقاى احمدىنژاد نیز هست. براى اینکه در آن نامه شخصیت حقوقى آقاى خاتمى مخاطب بود و نه شخصیت حقیقى ایشان. مراجع و نخبگان کشور در آن نامه ۴ راهکار بسیار روشن را پیشنهاد کرده بودند که به نظر من الآن نیز تماماً موضوعیت دارند.
این ۴ راهکار عبارت بودند از: ۱- بسیج ظرفیت اطلاعاتى کشور جهت کشف همه حقیقت؛ ۲- اتخاذ تدابیر شایسته دیپلماتیک جهت ابراز نارضایتى ایران از عملکرد دولت لیبى؛ ۳- طرح رسمى پرونده در مجامع حقوق بشرى جهان؛ ۴- طرح رسمى پرونده در محاکم قضایى داخل و خارج از کشور.
در بعد جمع آورى اطلاعات تاکنون چه کارهایى انجام شده است؟
در دوران آقاى خاتمى مى دانم که هیچ قدم ارزشمندى برداشته نشد! در دوره آقاى احمدىنژاد نیز بعید مى دانم!
از کجا چنین اطمینانى دارید؟
در جلسه اى که بهار سال ۸۳ با وزیر اطلاعات وقت داشتیم، آقاى یونسى به خانواده امام صدر گفتند مطمئن باشید که قذافى نیز روزى مانند صدام سقوط خواهد کرد، و آنگاه همه حقایق آشکار خواهد شد! همانجا در حضور برخى مدیرانشان به ایشان اعتراض کردم که این چه حرفى است شما مى زنید؟ آیا واقعاً معتقدید که باز چند سال دیگر باید منتظر بمانیم تا قذافى سقوط کند؟ آقاى یونسى پرسید شما چه راه حل دیگرى پیشنهاد مى کنید؟ همانجا پیشنهادات کارشناسانه اى را که به صورت مکتوب در مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امام صدر تنظیم کرده بودیم، خدمتشان تقدیم کردیم.
آن پیشنهادات به کجا رسید؟
تا جایى که اطلاع دارم، به هیچ کجا! البته دولت آقاى خاتمى هم پس از آن دیگر مدت زیادى سر کار نبود؛ یعنى آخرین ماه هاى دولت ایشان بود.
چرا در نامه نخبگان به صراحت قطع یا تعلیق روابط ایران و لیبى خواسته نشده است؟
به دلیل آنکه آن زمان نگران بودیم برخى عزیزان روى این مسأله ملاحظاتى داشته باشند و نتوانند امضا کنند. به همین سبب گفتیم مخرج مشترک مطالبات نخبگان را در نظر بگیریم تا اجماع قوى ترى حاصل شود...
آیا موردى پیش آمد که افرادى به جهت ملاحظه روابط ایران و لیبى از امضاى نامه خوددارى ورزند؟
بله. مثلاً یادم هست که یکى از آقایان علما پیغام داده بودند که بند مربوط به برخورد دیپلماتیک با لیبى را بردارید تا نامه را امضا کنم. همچنین یادم هست که آقاى مهندس باهنر نماینده کنونى کرمان در مجلس شوراى اسلامى تلفنى به خود من گفتند که با این بند مشکل دارند و به همین سبب نمى توانند نامه را امضا کنند.
آیا موارد دیگرى هم بود که برخى افراد از امضاى نامه خوددارى کرده باشند؟
بله، کم هم نبود. خوب یادم هست که رهبران فراکسیون دوم خرداد مجلس ششم و حتى اعضاى مجمع روحانیون مبارز در مجلس ششم، بالاتفاق از امضاى نامه خوددارى کردند.
دوستان ما به آقایان میردامادى، شکورى راد، محتشمى و مجید انصارى مراجعه و صریحاً پاسخ منفى دریافت کردند...
همچنین هیچ وقت یادم نمى رود که نیمه شب قبل از روزى که قرار بود متن نامه در روزنامه هاى کشور انعکاس یابد، آقاى واحدى سردبیر روزنامه آفتاب یزد با دوستان ما تماس گرفت و با عصبانیت خبر داد که نامه را در روزنامه کار نخواهد کرد.
چند روز بعد هم در همان روزنامه یادداشتى نوشت و از مراجع و نخبگان گله کرد که چرا بر روى موضوعى مثل مسأله امام صدر اجماع کردهاند، اما روى موضوع هاى مهم ترى چون بیمه، بازنشستگى و قیمت ارزاق اجماع نمى کنند!
مى شود گفت که برخورد خطى کردند؟
قطعاً نه، به هیچ وجه. براى اینکه از آن طرف همه بزرگان مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، با خوشرویى تمام نامه را امضا کردند. حتى در خود جبهه مشارکت هم انسان هاى باوجدانى بودند، مثل آقاى حسین کاشفى و خانمها فاطمه راکعى و محتشمىپور، که نامه را با علاقه مندى امضا کردند.
حالا که صحبت از نامه نخبگان پیش آمد، لطفاً توضیح دهید که اساساً چه شد که چنین نامه اى تهیه و براى آقاى خاتمى ارسال شد؟
حقیقت آن است که در پائیز سال ۱۳۸۲ ما احساس کردیم که موضع آقاى خاتمى در باره مسأله امام صدر عملاً در یک جمله خلاصه شده است: «یا مذاکره دوستانه با لیبى، یا هیچ»! البته ایشان چنین جمله اى را بر زبان نیاورده بود، اما عمل ایشان دقیقاً همین معنا را تداعى مى کرد.
از یک طرف براى ما مسلم شده بود که این مذاکرات به جایى راه نخواهد برد.
یعنى نه امام صدر آزاد خواهد شد، نه حقیقت کشف خواهد شد و نه جنایت مجرمین تثبیت خواهد شد.
براى اینکه لیبیایىها تنها دنبال تبرئه قذافى بودند و نه هیچ چیز دیگر! از طرف دیگر من شخصاً به عینه شاهد بودم که خانواده امام صدر در دیدارهاى اخیر خود با آقاى خاتمى به شدت در فشار قرار گرفته و به معناى واقعى کلمه در رودربایستى گیر کرده است.
آیا شما خود در جلسات خانواده با آقاى خاتمى حضور داشتید؟
خیر. من در هیچ کدام از این جلسات حضور نداشتم. براى اینکه این جلسات جنبه دیدار خانوادگى هم داشت و طبیعتاً حضور افراد خارج از خانواده موضوعیت نداشت.
اما همواره عصر همان روزى که چنین دیدارهاى حساسى صورت مى گرفت، جلسه هیأت مدیره مؤسسه تشکیل مى شد و جزئیات دیدار و مذاکرات مطرح و در جمع اعضا تجزیه و تحلیل و براى آینده تصمیم گیرى مى شد.
انتظار خانواده امام صدر از آقاى خاتمى چه بود؟
چیزى که خانواده امام صدر از آقاى خاتمى مى خواست، که البته امروز نیز قاعدتاً همان را از آقاى احمدىنژاد مى خواهد، آن بود که مذاکرات تنها زمانى فایده دارد، که به آزادسازى امام صدر و دو همراه ایشان منجر شود و هر لحظه که احساس شود مذاکرات به چنین نتیجه اى منتهى نخواهد شد، باید آن را قطع و راهکارهاى حقوقى، قضایى و برخورد دیپلماتیک را دنبال کرد.
اینها چکیده آن راهبرد کلى است که از همان سال ۱۳۷۶ میان آقاى خاتمى و خانواده امام صدر مورد توافق قرار گرفته بود. حتى مقام معظم رهبرى نیز در یکى از دیدارهاى همان ایام خود با خانواده امام صدر، حرکت بر اساس این راهبرد را مورد تأیید قرار داده و در این خصوص به آقاى خاتمى تذکراتى داده بود.
آیا تعبیرات مقام معظم رهبرى را هنوز به یاد دارید؟
بله. براى اینکه جمله ایشان همواره در جلسات هیأت مدیره مؤسسه نقل مى شد و حتى در نامه زمستان سال ۸۲ خانواده امام صدر به آقاى خاتمى نیز با صراحت به ایشان یادآورى شده بود. مقام رهبرى گفته بودند: «این سالها کوتاهى شده، ما جبران خواهیم کرد و امر پیگیرى را به هر قیمتى تا آخر ادامه خواهیم داد؛ حتى به قیمت شکایت قضایى وقطع رابطه با لیبى».
جریان تنظیم نامه نخبگان را تعریف مى کردید.
بله. به هر حال ما احساس کردیم که خانواده امام صدر در اقناع آقاى خاتمى با مشکل مواجه شده است. دقیقاً یادم هست که خانم رباب صدر و آقاى صدرالدین صدر در اواخر پائیز سال ۸۲ در سفرى به ایران آمده بودند و با آقاى خاتمى دیدار داشتند.
آن دیدار خیلى مهم بود و بر اساس نتایجى که آقاى ابطحى تا آن زمان به دست آورده بود، بحث هاى صریحى بین آنها در گرفته بود. البته در آن سفر و قبل از دیدار با آقاى خاتمى، بعضى افراد صاحب نظر از جمله آقاى مهدى چمران به جلسات هیأت مدیره دعوت شده بودند و با آنها نیز برخى مشورتها انجام گرفته بود. به هر حال، یادم هست که در روز بازگشت خانم رباب صدر و آقاى صدرالدین صدر به لبنان، ۳ ساعت قبل از پرواز، جلسه فوق العاده اى به درخواست و بلکه اصرار من در محل اقامت خانم رباب صدر برگزار شد.
در آن جلسه استدلال و اصرار کردم که به رغم توافق روز قبل با آقاى خاتمى، ادامه مذاکرات آقاى ابطحى به صلاح نیست و بهتر است همین جا متوقف شود. جزئیات استدلال آن روز من همان مواردى است که مقارن آن ایام طى یادداشت «امام صدر؛ قربانى مذاکرات ابطحى و نمایندگان قذافى» در سایت بازتاب منعکس شد.
اگرچه فضاى جلسه آن روز ما به سبب بحث طلبگى میان من و یکى از اعضاى هیأت مدیره مؤسسه در ایران متأسفانه قدرى طوفانى و البته بعد با مدیریت آقاى صدر آرام شد، اما همانجا این احساس درونى من به یقین بدل شد که مسیر حرکت آقایان خاتمى و ابطحى بر خلاف رضایت قلبى خانواده امام صدر است و آن عزیزان شدیداً در تنگنا واقع شدهاند.
بلافاصله بعد از آن جلسه بود که با ۳ ـ۲ نفر از علاقه مندان امام صدر که معمولاً همفکرى مى کنیم، دور هم جمع شدیم و پس از مرور و تجزیه و تحلیل وضع جارى به این نتیجه رسیدیم که به مراجع و نخبگان متوسل شویم و ضرورت ساماندهى روند پیگیرى مسأله امام صدر را از زبان آنان به آقاى رئیس جمهور گوشزد کنیم.
گفتیم حالا که مراجعات خانواده امام صدر به آقاى خاتمى تأثیر کافى ندارد، با حمایت بزرگان حوزه و کشور آنها را پشتیبانى کنیم. به همین ترتیب نیز عمل کردیم.
افرادى را که با یکدیگر همفکرى مى کردید چه کسانى بودند؟
آقایان على رضا محمودى و مهدى فرخیان از فضلاى وقت حوزه علمیه قم و از همکاران خوب و مخلص مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امام صدر بودند و نیز آقاى سیاوش سرمدى کارگردان خوش ذوق مجموعه هاى مستند ادواردو، امام خمینى (ره) و امام صدر. این عزیزان از علاقه مندان جدى و با انگیزه امام صدر در ایران بودند که اغلب همفکرى هاى من با آنها صورت مى گرفت.
استقبال مراجع و نخبگان کشور از پیشنهاد امضاى نامه چگونه بود؟
حقیقت آن است که اغلب آقایان مراجع و نخبگانى که خدمتشان رسیدیم، خیلى گرم استقبال کردند. هم مراجع و بزرگان حوزه، هم رؤساى دانشگاهها، هم چهره هاى سیاسى، فرهنگى، هنرى و حقوقدانان کشور، همه با نهایت دلسوزى و احساس مسئولیت استقبال و نامه را امضا کردند. بعدها نیز بسیارى با مؤسسه امام صدر تماس گرفته و گله کرده بودند که اگر به آنان نیز مراجعه شده بود، حتماً نامه را امضا مى کردند.
اگر از جریان تنظیم نامه نخبگان و جمع آورى امضاها خاطرات و ناگفته هایى دارید، خوشحال مى شویم که بیان کنید.
خاطره و ناگفته که زیاد داریم. متأسفانه تاکنون فرصت نشده است آنها را روى کاغذ بیاوریم.
اما انصافاً صحنه هاى بسیار زیبایى از جوانمردى و وفادارى را نزد این بزرگان مشاهده کردیم.
مثلاً آقاى مهدى فرخیان تعریف مى کردند که به رغم آنکه بعد از ساعت ۱۰ شب و بدون هماهنگى قبلى به منزل مرحوم آیت الله حاج شیخ صدرالدین حائرى شیرازى مراجعه کرده بودند و آن بزرگوار در بستر بیمارى قرار داشت، اما به احترام امام صدر برخاستند، مدتى را به یاد ایشان گریستند و بعد با تشویق و تشکر فراوان نامه را امضا کرده بودند.
همچنین آقاى على رضا محمودى نقل مى کردند که مرحوم آیت الله بنى فضل از اعضا برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به رغم آنکه به شدت بیمار بودند و حتى توان حرکت نیز نداشتند، وقتى نام امام صدر را شنیدند، با زحمت فراوان به احترام ایشان تمام قد بلند شدند و باز ضمن تشویق و تشکر فراوان، نامه را امضا کرده بودند.
یادم هست برخى بزرگان حوزه گفته بودند کاش نامه را خطاب به خود مقام معظم رهبرى تنظیم کرده بودید.
براى اینکه شأن امام صدر بالاتر از آن است که کسى جز خود آن بزرگوار در این عرصه میدان دارى کند.
یکى از کسانى که روى این مسأله خیلى تأکید داشت، آیت الله محمد على گرامى از بزرگان امروز حوزه قم بود.
برخى نیز اظهار تأسف مى کردند که آقاى خاتمى چرا آقاى ابطحى را مسئول مذاکرات کردهاند.
یادم هست که یکى از بزرگانى که به این نکته اعتراض جدى داشت، مرحوم آیت الله سید مهدى یثربى امام جمعه فقید کاشان بود.
نکته اى که براى همه ما خیلى شیرین بود، تعلق خاطر همه جریانات سیاسى کشور به امام صدر و این نکته بود که آن بزرگوار حتى در غیاب خود مى تواند دلها را به هم نزدیک و انسجام و اتحاد ملى را تحکیم کند.
از جامعه مدرسین تا مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، از جامعه اسلامى مهندسین تا نهضت آزادى و از حوزویان تا دانشگاهیان، همه و همه با هم نامه را امضا کردند.
یادم هست که وقتى به اصفهان رفتم، آیات بزرگوار مظاهرى و طاهرى اصفهانى به رغم همه اختلافات آن روز، امضاى خود در پاى نامه را یک جا کنار هم گذاشتند.
همچنین وقتى به اراک رفتم، آیت الله احمد محسنى گرکانى نماینده ولى فقیه و آقاى دکتر رحمان کارگشا که از بزرگان جریان ملى مذهبى کشور است، به یک اندازه با خوشرویى از امضاى نامه استقبال کردند.
خانواده امام صدر در تهیه نامه نخبگان چه نقشى داشت؟
آنها عملاً هیچ نقش خاصى در این جریان نداشتند. آنها تازه زمانى از وجود چنین نامه اى مطلع شدند که متن آماده و امضاى اغلب مراجع و بزرگان قم، تهران و مراکز استانها را به دست آورده بودیم.
البته ما مخصوصاً آنها را مطلع نکرده بودیم؛ براى اینکه هم در برابر یک امر واقع قرار گیرند؛ و هم در مقابل آقاى خاتمى دچار محذورات اخلاقى نشوند.
چگونه از وجود نامه مطلع شدند و واکنش آنها چه بود؟
چند روز قبل از وقوع زلزله غم انگیز بم در زمستان سال ۸۲ بود که به اتفاق برخى اعضاى هیأت مدیره مؤسسه به لبنان رفتیم تا آخرین پیشنهاد لیبیایىها به آقاى ابطحى در خصوص ادامه مذاکرات را بررسى و براى آن جوابى آماده کنیم.
در پایان جلسه اى که به اتفاق همه اعضاى خانواده امام صدر در منزل خانم رباب صدر در بیروت تشکیل شده بود، خبر تهیه نامه را اعلام کردم. مى خواستم فضا را قدرى تلطیف و دوستان را امیدوار کنم که هنوز راه هاى زیادى هست که تجربه نشدهاند.
طبیعتاً همه جا خوردند. یادم هست آقاى صدرالدین صدر با خوشحالى گفتند که ما اینجا تا دیروز روى این موضوع بحث مى کردیم که انجام چنین کارى امکان پذیر نیست.
حالا فلانى آمده و خبر آورده است که چنین کارى نه تنها شدنى است، بلکه ما کردیم و شد!
پاسخ آقاى خاتمى به نامه نخبگان چه بود؟
ایشان پاسخ عمومى که هیچ وقت نداد. نه آقاى خاتمى و نه آقاى ابطحى. به رغم آنکه آقاى ابطحى چند بار در سایت بازتاب اعلام کرده بود که قصد پاسخگویى عمومى دارد، هیچگاه چنین نکردند.
پاسخ خصوصى چطور؟ اصلاً واکنش آقاى خاتمى چه بود؟
آنطور که شنیدم، آقاى خاتمى ابتدا قدرى ناراحت شده بودند.
براى اینکه ایشان واقعاً تصور مى کردند که در جریان پیگیرى مسأله امام صدر خیلى خوب عمل کردهاند! البته آقاى خاتمى انسان نجیبى هستند و هیچگاه نشنیدم که تندى کرده باشند.
در مورد پاسخ خصوصى نیز همین اندازه خبر دارم که ایشان آقاى ابطحى را نزد برخى بزرگان قم و تهران، خصوصاً اعضاى مجمع مدرسین و مجمع روحانیون مبارز فرستاده بودند تا عملکردشان را توجیه کنند. با این حال، اغلب مراجع و نخبگان پاسخى دریافت نکردند.
اگر به یاد داشته باشید، چند ماه پس از ارسال نامه بود که مرحوم آیت الله بنى فضل طى مصاحبه اى با یکى از خبرگزارىها گله کردند که آقاى خاتمى به مفاد نامه که عمل نکردند هیچ، حتى پاسخى هم به آن ندادند.
توقف مذاکرات ایران و لیبى توسط آقاى خاتمى به آخرین پیشنهاد لیبیایىها به آقاى ابطحى در باره ادامه مذاکرات ایران و لیبى در باره مسأله امام صدر اشاره داشتید. پیشنهاد لیبیایىها دقیقاً چه بود؟
سؤال خوبى است. لیبیایىها حدود اوایل زمستان سال ۸۲ به آقاى ابطحى پیشنهاد کرده بودند که ما حاضر هستیم قدم آخر مذاکرات را بر داریم و حقیقت مسأله امام صدر را فاش سازیم، به شرط آنکه ایران، شیعیان لبنان و خانواده امام صدر پس از آن رسماً بى گناهى شخص معمر قذافى را اعلام و از وى بابت افشاى شجاعانه حقیقت قدردانى کنند، بعد هم تهدید کرده بودند که اگر چنین نشود، آنها خود رأساً و بطور یک جانبه مسأله را تمام خواهند کرد.