برادران و سروران گرامى خدا مى داند که نمى توانم احساس خود را در این لحظات توصیف کنم. ما اکنون در روستاى الیمونه در میان قهرمانان هستیم. قهرمانانى که از ظلمت زمان عبور کردند و سختیها و رنجها را درنوردیدند. قهرمانانى که امانت دارى کردند ولى سست و ضعیف نشدند و در حفظ ارزشها و اخلاق و ایمان خود کوتاهى روا نداشتند.
ما در الیمونه در محضر برگزیدگانى از بزرگان مردم هستیم که وقت استراحت و کار خود را به حضور مشتاقانه در این مجلس ارزانى داشتند. امروز براى گرامیداشت ولادت امام دوازدهم حضرت مهدى (عج) گرد آمدهایم. ما نمى خواهیم تنها خاطره این ولادت را زنده بداریم بلکه با تثبیت خط و روش امید و آمادگى که معنى یاد و خاطره این ولادت است این روز بزرگ را مقدس مى داریم. ما انشاء الله امروز اهمیت این مفاهیم را روشن خواهیم کرد و خواهیم کوشید تا توان و تلاش خود را با توانمندیها و تلاشهاى بزرگمردان این سرزمین در بالا بردن خانه خدا و تکمیل و ساختن مسجد این روستا پیوند دهیم.
همان گونه که شنیدید این روزها روزهاى استقلال است و استقلال آن گونه که ما مى فهمیم به استقلال سیاسى محدود نمى شود بلکه استقلال اقتصادى فکرى و اخلاقى را نیز شامل مى گردد.
ایام و لحظهها همه مبارکاند و این دیدار در ذهن من همچون رویى تابناکى است. بسى موجب افتخار من است که در مجلس گرامیداشت ولادت امام دوازدهم حضور یابم.
امام دوازدهم (عج) همان گونه که مى دانید امام منتظر است. ما در انتظار ظهور آن حضرتیم تا جهان را پس از فرورفتن در ظلم و جور آکنده از عدل و قسط کند. اندیشه ظهور مهدى (عج) به شیعیان اختصاص ندارد. این عقیده در کتب روایى همه مذاهب اسلامى یافت مى شود. صدها و هزارها روایت دلالت دارند و ثابت مى کنند که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: اگر حتى یک روز از جهان باقى مانده باشد خداوند آن روز را طولانى مى گرداند چندان که مردى از اهل بیت من هم نام و هم کنیه من ظهور کند و زمین پر از ظلم و بیداد را از عدل و قسط پر کند.
این حدیث در همه مذاهب اسلامى متواتر است. پس این اندیشه به یک مذهب خاص در اسلام اختصاص ندارد. این یک نظریه فراگیر و عمومى است. انتظار منجى، انتظار روح حق و انتظار یک حادثه عظیم در همه مذاهب و ادیان وجود دارد و همه دین مداران به این نظریه اعتقاد دارند.
این اندیشه از حوزه فعالیتهاى دینى فراتر رفته فعالیتهاى تکوینى را نیز شامل مى شود. هرگاه به تلاش انسانها در حوزه هاى گوناگون نظرى افکنیم مشاهده مى کنیم که در همه عرصهها همچون علم فلسفه، ادبیات و تجارب اجتماعى نظامها و مقررات رو به کمال دارند و در همه مسایل زندگى به سوى اوضاع و احوال برتر پیش
مى روند. گرچه آدمى گاهى مى لغزد وگاه اشتباه مى کند و منحرف مى گردد اما این لغزشها در حرکت اصلى زندگى بشر و در روند کلى آن امورى جزیىاند. انسان از ابتدا در حال تکامل ترقى و تعالى بوده و به سوى بهتر شدن گام برداشته است. آدمى مطمئن است که شرایط برتر براى او امکان پذیر است و از همین رو براى رسیدن به آن تلاش مى کند. اگر آن گونه که برخى اعتقاد دارند بشر رو به سقوط و نابودى داشت یا جهان در حال پس رفت و حرکت قهقرایى بود و در امور مختلف به وضع نامطلوبتر راه مى پیمود انسان با امید و قدرت و ایمان برى آینده تلاش نمى کرد.
زنجیره مستحکم علم از حوزه هاى مختلف علمى و نظامهاى اجتماعى مى جوشد. تلاش هایى که برى تجربه اندوزى در حوزه هاى اجتماعى و نیز در نجوم ابزار و وسایل و حمل ونقل به عمل مى آید همه و همه آینده بهتر را نوید مى دهند آینده ا ى که در آن همه افراد بشر توان و امکانات و شایستگى خود را برى رسیدن به زندگى سعاتمندانه به کار مى گیرند. همان گونه که استحضار دارید در حال حاضر تنها بخشى از توان انسان یا به تعبیر بهتر بخش اندکى از توانایى بشر در راه زندگى به کار مى رود و بخش عمده استعدادها و همچنین اغلب افراد همواره خارج از گود هستند و توان و شایستگى آنان براى زندگى و سعادت انسان مصرف نمى گردد.
هریک از ما در هر حوزه ا ى از حوزه هاى انسانى براى رسیدن به قله در تلاش است. اما کدامین قله کمال آن است که همه انسانها با تمام شایستگىها نه فقط با توان مادى یا فکرى در جهت خیر و صلاح بشریت تلاش کنند. شکى نیست که این نظام همانند یک آرزو بر فکر واندیشه هر انسان تلاشگرى سایه افکنده است.
بنابراین آینده بهتر و آرمانى همان چیزى است که از دوران افلاطون یک رویا بوده است و آن را مدینه فاضله مى گفتند. این آینده و اینجامعه آرمانى که همه تواناییها و همه فرزندان بشر در ساختن آن مشارکت دارند آرزوى همه انسانها است. عقیده شیعه به امام مهدى (عج) در حقیقت انتظار برانگیزاننده و بشارت دهنده این آینده است آینده اى که آرزوى همه و آینده همه است.
من قصد ندارم در تفصیل و توضیح این عقیده وارد شوم بلکه به بعد تربیتى آن خواهم پرداخت. باید بگویم که مفهوم انتظار نزد ما معنى حقیقى خود را از دست داده و منحرف شده است. ما انسانها به بهانه انتظار از مسوولیت هاى خود شانه خالى مى کنیم و کار و تلاش را در انتظار ظهور صاحب الزمان رها کردهایم. این انحراف در همه ارزشها اتفاق افتاده و ابزارى شده است براى بهرهمند نشدن از ارزشها. اما حقیقت این است که اندیشه انتظار در حیات این مذهب نقش مهمى داشته است. زیرا امید همان زندگى در آینده و راه آینده و وسیله پیوند آدمى به آینده است.
انسانى که از آینده ناامید گردد گویى میان خویش و آینده دیوارى کشیده که عبور از آن ناممکن است. ناامیدى جمود است و جمود در حقیقت توقف و مرگ. در حالى که زندگى و استمرار آن یعنى بقاى انسان در لحظه بعد یعنى حرکت انسان از لحظه ا ى به لحظه بعد اما اگر جمود حاکم باشد دیگر حرکتى وجود ندارد و اگر حرکتى نباشد معنایش مرگ است.
امید عبارت از راهى گشاده و روشن و ناامیدى تسلیم شدن در برابر وضعیت موجود است. آیا کسى که از آینده خویش ناامید گشته به مرگ طبیعى مرده است نه بلکه دچار مرگ حقیقى شده است نه مرگ طبیعى. فردى که از آینده ناامید شده گمان مى برد که زندگى فایده اى ندارد پس مى گوید ما را به حال خود واگذارید. بگذارید بخوریم و در بازار راه رویم و بچریم. همین کافى است. این کارها دلیل بر این است که در این صورت اتفاق یا حرکتى صورت نمى گیرد بلکه فقط جمود و سکون است. بنابراین امید راه آینده است و اگر ناامید شویم تسلیم شرایط موجود شدهایم. تسلیم شرایط شدن یعنى تسلیم شدن در برابر واقعیت موجود همانند حل شدن شکر یا نمک در آب. بنابراین امید شرط بقا و پایدارى است.
برادران همان گونه که مى دانید و تاریخ نیز به روشنى گواهى مى دهد بر ما و بر هر ملتى دوران درازى از رنج و محنت گذشته است و اگر امید به ظهور امام زمان (عج) و فرج الهى نبود از میان رفته بودیم. اما این سخن حضرت رسول اکرم که «اگر از دنیا تنها یک روز باقى مانده باشد آن روز به قدرى طولانى مى شود تا مردى از اهل بیت من که نام او نام من و کنیه او کنیه من است ظهور نماید و دنیاى پر از بیداد را از عدل و قسط پر کند» به ما امید مى بخشد و بقاى ما را تضمین مى کند. زیرا ما به سخن پیامبر اعتقاد داریم و در آن شک نمى کنیم. این امید است که ما را حفظ کرده و زنده نگه داشته است و امید است که میان ما و آینده راهى باز کرده است. و امید خود از این عقیده سرچشمه مى گیرد.
این اندیشه و تفکر به ما اختصاص ندارد. شما مى دانید که پس از عروج حضرت مسیح یا به اعتقاد مسیحیان پس از شهادت و عروج روح آن حضرت ستمى بر مسیحیان رفت که در تاریخ و تاریخ ادیان مانندى ندارد. اما امید و اعتقادى که به این بشارت آن حضرت داشتند که «روح حق خواهد آمد» همان که به روح القدس و تجلى روح القدس تفسیر مى شود آنها را از نابودى نجات داد. اگر این امید به آینده و پیروزى نبود براى مسیحیان امکان حیات و بقا وجود نداشت. آرى در آن زمان ذلت و رنج از حد طاقت بشرى فراتر رفت و این مساله نزد پژوهشگران تاریخ معروف است. امید نتیجه تربیتى انتظار فر ج و گشایش است. این انتظار نقش مهم خود را در تاریخ ما ایفا کرده است و ان شاء الله در تاریخ آینده هم ایفا خواهد کرد.
معنى انتظار
معنى انتظار رها کردن کار و واگذارى آن به دیگران نیست. این خلاف انتظار است. این گونه عمل کردن تسلیم شدن است. اگر امروز بگویند که ما در انتظار حمله ناگهانى دشمن هستیم معنى آن چیست آیا معنى این انتظار عبارت است از اینکه از خانه خارج شویم و بخوابیم و اعتنایى نکنیم، نه. این انتظار نیست. انتظار عبارت است از اینکه آماده باشیم. شمشیر و تفنگ در دست تمرین کنیم و آموزش نظامى ببینیم. خود را آماده سازیم. مراقب و نگهبان بگماریم و رادارها را فعال کنیم تا زمان حمله ناگهانى دشمن را دریابیم. این است معنى انتظار.
ما در انتظار حضرت مهدى (عج) هستیم. حضرت مهدى پس از آنکه ظلم و جور جهان را فرا گرفت چه خواهد کرد. او مى آید و عدل و داد را در جهان حاکم مى کند. این آرزو چقدر عظیم است و این هدف چقدر بزرگ! مهدى (عج) تنها کسى است که جهان را پس از گسترش ستمکارى از عدل و داد پر خواهد کرد. این حادثه بزرگى است که هیچ چیز جز صاحب آن روز بزرگتر از آن نخواهد بود.
آیا این حادثه تنها به دست حضرت مهدى (عج) روى مى دهد طبیعتا نه. ما باید همکارى و همیارى کنیم. ما مى خواهیم که امام عصر (عج) به تمام و کمال در جهان ظهور کند. علم، هنر، قدرت و تربیت او ظهور کند. ما باید آماده باشیم. زمانى که از ما دعوت مى شود چه باید بکنیم. ما باید آماده ایفاى نقش خود باشیم. هنگامى که آن حضرت فریاد «اى مردم» برمى آورد او را لبیک بگوییم. باید آماده باشیم و از هرچه داریم دست بشوییم. در حال آماده باش و با آمادگى کامل به کمک او بشتابیم. اگر جز این است پس معنى انتظار چیست انتظار یعنى آمادگى بسیج شدن آموزش و آمادگى روحى، روانى، فکرى، معنوى و جسمى و نیز آمادگى تکنولوژیک و نظامى. گذشتگان ما چنین بودند. ما نیز چنین بودهایم.
بدون شک مردم الیمونه از این نظر برترى دارند. بسیارى از ما گذشته را فراموش کردهاند و تصور مى کنند (همان گونه که در این سخنان و اشعار ارزشمند شنیدید) که این مردم بدون پرداخت هزینه از ارزشها، آرمانها و عقیده و مذهب خویش صیانت کردهاند و در این راه تلاش و کوششى نکردهاند. زندگى با عزت و همراه با پیروزى و موفقیت هزینه دارد. این همه بدون هزینه و رایگان به دست نمى آید. خداوند جز از راه اسباب و وسایل امور را سامان نمى دهد. کسى که در انتظار عزت و شرف است نمى تواند انتظار یک پیروزى ناگهانى را داشته باشد و نباید عزت و شرف را بدون تلاش و رنج توقع کند. سخنى از حضرت على (ع) نقل مى کنم که فرمود آرزوها نشانه فریب خوردن انسانهاى کم عقل است. انسان باید احمق و نادان باشد که بدون رنج و تلاش انتظار موفقیت را بکشد تا عظمت و قدرت را بدون رنج طلب کند. این ممکن نیست. آرزوها نشانه فریب خوردن انسانهاى احمق است.
انتظار، یک محرک است. اجداد و گذشتگان نیکوکار ما ایستادگى و خود را حفظ کردند. به خوبى مى توانیم امید را در آثار آنها ببینیم. در قلعهها، پادگانها و دیرها. مسیحیان اینجا اگر در صومعه هاى استوار و مستحکم نبودند (در گذشته کسى به این مسایل و این گونه مجالسى که ما امروز برگزار مى کنیم فکر نمى کرد) در معرض خطر بودند زیرا سرنوشت بشر و مقد رات او در دست هواهاى نفسانى حاکمان بود. اگر این پایدارى و ایستادگى و این پادگان و صومعهها نبود و اگر این صلابت و ایمان و دورى از سستى نبود قادر نبودند بقاى خود را تضمین کنند. ما و آنها در شرایط دشوارى که ما را مستحق زندگى ساخت زندگى کردیم. فقیر و ثروتمند همه در صف واحد همچون دیوارى سربین در پیشگاه خدا ایستادند و ایستادیم در حالى که هیچ یک بر دیگرى برترى نداشت. همه با هم و در کنار هم زندگى مى کردند و با هم ارتباط داشتند و خویشاوندى در میان خود برقرار مى کردند و تاسف نمى خوردند.
امام جماعت که نماز را برگزار مى کند نمى تواند از مردم دور باشد یا در جایى بالاتر از او بایستد. اگر محل قرار گرفتن امام به اندازه یک وجب بالاتر از مکان نمازگزاران باشد نماز جماعت باطل است. اگر میان امام و مردم پرده اى باشد نماز جماعت باطل است. این یک اشاره و تاکید است که امام حتما باید همراه با مردم باشد و وقت و زندگى خود را با آنها بگذراند. او نباید بالاتر از آنها قرار گیرد و نمى تواند خود را از آنها برتر بداند و میان امام و مردم فاصله و دورى جایز نیست. آیا مى توان از این مطلب حکمى اجتماعى انتزاع کرد حتى اگر در نماز فرادى که یک عبادت ارتباط با خدا و گفتگوى با او در شب و صبح است بیندیشیم درخواهیم یافت که در آن احکام اجتماعى زیادى یافت مى شود. در این نماز مقید بودن به زمان لازم است. ان الصلاه کانت على المؤمنین کتابى موقوتا یعنى نماز در حقیقت در زمانهاى معینى واجب شده است. در نماز رعایت حقوق مردم نیز دیده مى شود چنان که نماز در مکان غصبى باطل است.
در شرایط نماز مسوولیت اجتماعى و برخى امور مطلق نیز دیده مى شود. آیا ممکن نبود که خداوند ما را به نماز فرمان دهد و بفرماید روى صندلى بنشینید و حرکت نکنید و تنها قلب خود را متوجه پروردگار سازید آیا این امر میسر نبود؟ چرا خداوند چنین نفرمود؟
یکى از محققان بزرگ به نام محمد اسد مى گوید که در نماز مسلمانان بزرگترین درسهاى زندگى انسان وجود دارد. ممکن بود انسان هنگامى که نماز مى خواند ساکت و بى حرکت فقط با دل خویش متوجه خدا باشد. اما آن گونه نیست. او مى گوید که تو در نماز خویش با قلب خود متوجه خدا هستى و هم زمان سجده مى کنى و به رکوع مى روى تا بدین وسیله دو مقام را با هم جمع کنى: یکى مقام توجه به خدا با قلب و دیگرى عملى که انجام مى دهى اعم از ذکر گفتن یا قیام و رکوع و سجده یا مقام صدور فعل از جسم انسان. این آموزش یا تمرینى است که به تو داده مى شود. در عبادات دیگر هم مانند حج و قربانى همین گونه است. هیچ یک از احکام اسلامى یا دینى نسبت به مسایل اجتماعى بى اعتنا نیست. بنابراین دین به مسائل دنیا نیز اهتمام و توجه دارد. به طور روشن و خلاصه دین در زندگى همانند دستور العملى است که کارخانه هاى خودروسازى عرضه مى کنند. براى مثال هنگامى که ماشینى مى خرید فروشنده به شما مى گوید که باید خودرو خود را آب بندى کنید یا روغن آن را تعویض کنید و این گونه راهنماییها. شما در حین استفاده از ماشین باید از آن مواظبت کنید و این آموزشها و مقررات براى مصلحت شما است....
نخلف من بعدهم خلف اصاعو الصلاه وادبعوالشهوات: سپس کسانى جانشین اینان شدند که نماز را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات گردیدند.
اگر ما بخواهیم با امیال اختلافات تصلب و مسخ شدن و شب نشینىها زندگى کنیم مستحق حیات نیستیم و محکوم به مرگیم. یا لااقل باید گفت لایق زندگى شرافتمندانه نخواهیم بود.
چه نیکوست هم زمانى مراسم یاد امام زمان با تکمیل مسجد زیرا همان گونه که شنیدید مسجد آغاز راه است. نخست مسجد است که امید را در دلها تثبیت مى کند و مقدمات انتظار را فراهم مى آورد. آیا مسجد محل عبادت خدا نیست عبادت خدا است که ایمان را تثبیت و حفظ مى کند.
آیا ممکن است کسى در دل ایمان داشته باشد اما ایمان خود را در اعمال جسمانى متبلور نسازد این ممکن نیست. یعنى ممکن نیست کسى بگوید که من در دل ایمان دارم اما در خارج کارى نکند که دلالت بر ایمان او داشته باشد.
ثم کان عاقبة الذین ان کتبوا بآیات ا... وکانوا بها یستهزعون: سپس عاقبت آن کسان که مرتکب کارهاى بد شدند ناگوارتر بود. زیرا اینان آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند.
کسى که بخواهد ایمان خود را حفظ کند باید ایمانش را در اعمال و رفتارش متبلور سازد. زیرا بشر یک شىء واحد است. انسان یک چیز است. دو چیز نیست که جسم و روح هرکدام جدا باشند. جسم بدون روح کارى نمى کند. این ممکن نیست. عمل خارجى ظهور عمل روحى است و عکس این نیز صادق است. اگر ایمان خود را به کار نبندیم به وظیفه خویش عمل نکردهایم.
مساله این است که ما مومن بودیم. سپس این ایمان رفته رفته ضعیف شد و تنها ظاهر و نقشى از آن باقى ماند. ما در اسم و ظاهر مومنیم. اما حقیقت این است که اگر از ایمان ما حرکت و حیات ظاهر شود مى توانیم خود را مومن بخوانیم و در میان خود و وجدان خود و پروردگارمان قضاوت کنیم. هریک از ما خود را بهتر مى شناسد. آیا کسى هست که بگوید این ایمانى که از آن دم مى زنیم چه وقت ظاهر خواهد شد و چه هنگام سخن مى گوید امر مى کند و پایان مى یابد این مساله روشن نیست. مسلمانى ما فقط یک نوشته است مرکبى است بر روى کاغذ.
ایمان زنده ایمانى است که انسان را به حرکت وادارد او را منع کند به پیش راند و امر و نهى کند. مسجد محل عبادت است و عبادت براى تثبیت و تحکیم ایمان. و ایمان اصل و منبع امید است. ناامیدى مرگ است و جمود. آیا یاس کفر است بله. ناامیدى به معنى بى اعتقادى به حق است. اما ایمان به خدا خدایى که حق و عدالت و علم است و صاحب اسماء حسنى و امثال علیا است مستلزم این است که ایمان داشته باشیم به اینکه جهان هم جهان حق و عدل و دانش و زیبایى است. چرا به این دلیل که این جهان مخلوق خدا است.
مهندس یا معمار هنگامى که ساختمانى مى سازد آن را بر اساس مهارت و هنرى که دارد بنا مى کند. بنابراین ویژگى هاى خاصى دارد و براى همین است که مى توان با مشاهده ساختمان به توانایى مهندس آن پى برد. آیا چنین نیست پس ایمان به خداى حق یعنى:
و ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما لا عبیین. ما خلقناهما الابالحق. ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم. آنها را به حق آفریدهایم.
ایمان به خداى دانا یعنى زمین بر اساس علم بنا شده است و با نادانى نمى توان در این زمین حرکت کرد مگر همانند حرکت نابینا و غریق. ایمان به خداى عادل یعنى زمین براساس عدل بنا شده است. بنابراین ما به خدا ایمان داریم و خود را به حق مى دانیم. معنى این سخن آن است که آینده از آن ما است. چرا زیرا هستى بر اساس حق استوار است. حق گسترش مى یابد. زیرا حق از دل هستى و از زندگى سرچشمه مى گیرد. این آیات نیز بر همین دلالت دارد:
و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون: و ما در زبور - پس از تورات - نوشتهایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد.
منظور این است که این حکم در کتابهاى آسمانى قدیمى و تا امروز نوشته شده است.
اما ناصالح در این هستى جسمى غریب است. او بیگانه است همانند ورود چیز غیر خوراکى در بدن یا ورود سنگى در آنکه نه تنها سودى ندارد بلکه باقى ماندن آن در بدن موجب آزار و درد و بیمارى است. بدن این شى ء را تحمل نمى کند و به طور مستمر و مداوم با آن مبارزه مى کند تا بالاخره آن را دفع کند. این معنى جسم بیگانه است یعنى جسم نامتناسب با بدن. هستى نیز همین گونه است. باطل در هستى که مخلوق خداى حق و عدل و عالم است بیگانه است. همچنین جاهل ظالم و ملح د در این هستى بیگانهاند. در زمین خدا مجالى براى جاهل و مکانى براى ظالم وجود ندارد. در سرزمین خدا جایى براى منحرف هرج و مرج طلب نیست. اینها مى آیند و مى روند.
وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم ى الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا: خدا به کسانى از شما که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کردهاند وعده داد که در روى زمین جانشین دیگرانشان کند همچنان که مردمى را که پیش از آنها بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را - که خود برایشان پسندیده است - استوار سازد و وحشتشان را به ایمنى بدل کند. مرا مى پرستند و هیچ چیز را با من شریک نمى کنند. و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین: و ما برآنیم که بر مستضعفان بر روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
این است حرکت به طور کلى. بنابراین آینده از آن حق است اگر ما واقعا برحق باشیم و به آن ایمان داشته باشیم. این ایمان مستلزم ایمان به پیروزى است. پس ایمان به خدا مستلزم امید است و ناامیدى کفر به شمار مى رود.
مسجد، ایمان و در نتیجه امید را تحکیم مى بخشد. بدین صورت میان مجلس بزرگداشت ولادت حضرت مهدى (عج) که میلاد امید است با ساخت مسجد پیوند مبارک و مناسبى مشاهده مى شود.
انتظار و آمادگى
افسوس و صد افسوس براى مسجد. چه بود و چگونه شد! مسجد محل قهرمانان بود. مى دانید چرا محراب را محراب مى گویند هر مسجدى محراب دارد. مسیحیان به این مکان مذبح یا قربانگاه مى گویند. به خدا سوگند تفکر در مورد این شعارها انسان را خجالت زده مى کند! محراب قربانگاه صلیب یعنى نشانه به صلیب کشیدن نماد انتقام و خون. آیا مسیحى مى تواند با یهودى تفاهم کند آیا صلیب نماد به صلیب کشیدن نیست به صلیب کشیدن مسیح. چه کسانى او را به صلیب کشیدند کسانى که مستقیما او را به صلیب کشیدند و آنان که در دل نسبت به این عمل راضى بودند. آنها اگر امروز هم یک مسیح را مى یافتند او را به صلیب مى کشیدند.
بنابراین محراب نشانه مسجد، وسیله جنگ و قربانگاه است. اینها شعارهایى زنده و جوشندهاند. چرا آنها را مومیایى کنیم و به وسایلى براى نشستن و سکون و توقف و ترک و دورى از دنیا و عزلت گزینى تبدیل کنیم مسجد مدرسه است و سازنده مردان: خذوا زینتکم عند کل: مسجد به هنگام هر عبادت زیور خود برگیرید. زیور در تفسیر همان سلاح است و براى مردان زینتى جز سلاح وجود ندارد. آیا مردان خود را با لباس و ابریشم زینت مى دهند یا سورمه و مرتب کردن موها وسیله زینت مردان است نه. اینها زینت زنان است. این گونه زیورها حتى متعلق به زنان مومن نیست بلکه مربوط به زنانى است که خود را تابلو هنرى مى دانند نه آنها که به انسان بودن خود توجه دارند.
بنابراین خذوا زینتکم یعنى زینت خود را بردارید و زینت به اسلحه تفسیر شده است. مسجد محلى است براى جمع آورى سپاه، مکانى است براى حرکت. مسجد محل زندگى آزادى و محل انتظار است. در طول تاریخ امید و انتظار حاصل این عقیده بوده است. پس گرامى داشت ولادت صاحب الزمان در این شب مبارک، گرامى داشت امید و انتظار است.
ما امروز بسیار نیازمند امید و انتظاریم زیرا رنجها و مشکلات برآنند که این دو گوهر گران بها را از ما بگیرند.
تصور کنید که بسیارى از مردم از امید به آینده بریده باشند. چه اتفاقى مى افتد این جماعت باید بدانند که ناامیدى کفر است. پس مومن ناامید نمى شود. شرایط هرگونه که باشد مهم نیست. یهودیان قبل از حضرت موسى (ع) چقدر ذلت کشیدند. چند صد سال خوارى را تحمل کردند از همه جا رانده مى شدند باز هم تحمل و ایستادگى کردند. هرکس هر انسانى و هر ملتى تلاش کند به هدف مى رسد. بنابراین هیچ دلیلى ندارد که ما در مقابل دشمن امید خود را از دست بدهیم هرچند که همه کشورهاى بزرگ جهان پشتیبان دشمن باشند.
در جنگ بدر مشرکان دو نماد را به دست گرفتند. گروهى نمادى یا بتى به نام هبل را بلند کردند و شعر معروف اعل هبل را فریاد مى زدند. اعل هبل یعنى سرافراز و بلند مرتبه باد هبل. مسلمانان به فرمان پیامبر پاسخ دادند الله على و جل یعنى خداوند بلندمرتبه و بزرگتر است.
گروه دوم مشرکان بت دیگر یعنى عزى را بلند کردند و گفتند هذه عزى و لا عزى لکم یعنى این عزى است و شما عزى ندارید و مسلمانان پاسخ مى دادند الله مولانا و لا مولى لکم یعنى خدا مولى ما است و شما مولا ندارید.
آنها هبل و عزى داشتند و ما الله داشتیم. و ما قدروا الله حق قدره و الارض جمیعا قبضته یوم القیامه و السموارت مطویات بیمینه. خدا را نشناختند آنچنان که شایان شناخت اوست. و در روز قیامت زمین یکسره در قبضه اوست و آسمانها در هم پیچیده در ید قدرت او.
امید به خداوند بزرگ است. ما هرگز امید را از دست نخواهیم داد. هرگز. پیش از این شرایط بسیار دشوارتر از امروز بر ما گذشت و ما هرگز ناامید نشدیم. ما امروز نیازمند امید انتظار و آمادگى هستیم. محال است خداوند انتظار را به معنى فرافکنى و شانه خالى کردن از ما بپذیرد.
ولینصرن الله من ینصره انالله لقوى عزیز.
و خدا هر کس را که یاریش کند یارى مى کند و خدا توانا و پیروز است.
خداوند چه کسى را یارى مى کند؟
الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاة و آتو الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر همان کسان که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز مى گذارند و زکات مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند.
و این است راه و مسیر حرکت. ما امروز چقدر به امید و انتظار نیازمندیم گرامى داشت یاد ولادت حضرت مهدى عج بر شما و همه حاضران معظم و عزیز مبارک باد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
ترجمه: دکتر عطاالله افتخارى