پاسخی دیگر به نظرات یادداشت «تاثیر ستایش دوست نوجوان»
حمید قزوینی - یادداشت «تاثیر ستایش دوست نوجوان» که دربارۀ خاطرهای از مرحوم دکتر عبدالهادی حائری از سالهای کودکی بود، با حسن توجه برخی دوستان مواجه شد و نقدهایی را به دنبال داشت. خوشبختانه سایت موسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر نسبت به درج آنها و پاسخ اینجانب کمال همکاری را به خرج داد و فرصتی را برای گفت وگو فراهم آورد که امیدوارم این رویه همچنان ادامه یابد وهمه دوستداران و علاقمندان به سیره و مکتب فکری امام موسی صدر در موضوعات مشابه با رعایت فرهنگ گفت وگو به طرح نظرات خود اقدام کنند.
با این مقدمه مایلم به نقد جدیدی که به پاسخ اینجانب وارد شده پرداخته و نکاتی را یادآور شوم.
1- همانگونه که قبلا گفته شده این یادداشت تنها اشارهای به مطلبی از یک کتاب بود که نویسندۀ آن با یادآوری خاطرهای از دوران کودکی دکتر حائری احتمال داده بود که آن دوست دوران کودکی که مرحوم حائری از او به نیکی یاد کرده، امام موسی صدر بوده است. حتی اینجانب در همان یادداشت از هرگونه قضاوت و اعلام نظر قطعی دربارۀ اینکه آیا این گمانه زنی درست است یا نه پرهیز کردم و پس از انتشار یادداشت در پاسخ به یکی از نقدها گفتم که دیگران میتوانند گمانه زنیهای دیگری داشته باشند.
2- بازهم تاکید میکنم که مرحوم حائری خاطرات خود را در بستر بیماری نوشته و آنگونه که خود گفته بنا به ملاحظاتی نمیخواسته نام برخی افراد و نسبت ها را بیان کند(ص 10) لذا طبیعی است که برخی امور را به اجمال گفته و از کنار آنها عبور کرده و اساسا ضرورتی نمیدیده تا وارد جزئیات شود.
3- همچنان احتمال تولد مرحوم حائری در سال 1312 را قویتر از سال 1314 میدانم. به ویژه آنکه آن مرحوم خود در کتاب «آنچه گذشت» حدس زدهاند که 7-8 سال پیش از شهریور 1320 به دنیا آمدهاند( ص 11) و حتما دوستان می پذیرند که اقرار العقلا علی انفسهم جایز است و نمیشود به منابع نه چندان معتبر که متاسفانه در موارد متعددی از روی هم به درج اطلاعات غلط میپردازند، اعتماد کرد. ضمن آنکه در کتاب «زندگی، آثار و اندیشههای تاریخنگارانۀ دکتر عبدالهادی حائری» به قلم دکتر «حجت فلاح توتکار» که تحقیقی مبسوط دربارۀ مرحوم حائری است و در تعامل با خانوادۀ ایشان به رشته تحریر درآمده، تاریخ تولد مرحوم حائری 1312 ذکر شده است و البته برای استحضار بیشتر دوستان عرض میکنم که منابع دیگری هم هستند که تاریخ تولد استاد را بهگونۀ دیگری اعلام کرده اند. مثلا سایت پژوهشکدۀ تاریخ اسلام تولد آن مرحوم را سال 1311 دانسته است.
4- درباره حفظ اشعار «کتاب الفیه» هم لازم است یکبار دیگر از دوستان محترم خواهش کنم به این نکته توجه کنند که مرحوم حائری در کتاب «آنچه گذشت» نوشته که از کودکی مقدمات دروس حوزه را نزد پدر و برادر آغاز کرده و فشار زیادی بر او بوده تا دروس را حفظ کند و اتفاقا به رغم عدم تمایلش حفظ هم کرده است. (ص 22-24- 26 -23) همچنین تاکید دارد که پیش از کتاب «سیوطی» به توصیۀ پدر و برادر کتاب «الفیه» را خوانده و حفظ کرده است.(ص 10) و اضافه می کند که خیلی ها باور نمی کردند او این اشعار را حفظ کرده باشد و دوست دوران کودکی هم وقتی چنین استعدادی را میبیند، با شگفتی مواجه می شود. پس خواندن شعر الفیه در سن کودکی باید امر مهمی بوده باشد که با تشویق این دوست مواجه شده و اگر در سنین بالاتر میبود که شگفتی نداشت.
در توضیح قبل نوشتم که شروع تحصیلات و رشد علمی در سنین کودکی از قدیم در خانوادههای روحانی امری رایج و برای افرادی با استعداد مانند دکتر حائری آنگونه که خود توضیح داده عادی بوده است. متاسفانه این توضیح به شکل عجیبی غیر قابل باور قلمداد شده و نمیدانم چرا ادعا شده که حتما مرحوم حائری در آن زمان پنج ساله بوده و از یک کودک پنج ساله بعید است که اشعار الفیه را حفظ کند!
درحالی که بنده نگفتم ایشان پنج ساله بوده. بنده عرض کردم که ایشان در سنی بوده که وقتی همراه پدر به حوزه می رفته اجازه نداشته از او دور شود. پس در سنین کودکی بوده است. تا اینکه در یکی از روزها فرصت را غنیمت شمرده تا کمی از پدر فاصله بگیرد. لذا گفت وگویش با دوستی از خود بزرگتر( احتمالا امام صدر) به وقوع پیوسته است. البته بازهم طبیعی است که او از رفتن امام صدر به مدرسۀ ابتدایی در آن سالها خبر داشته ولی از سال فارغ التحصیلی او آنگونه که دیگران امروز با مراجعه به اسناد اطلاع یافتهاند خبر نداشته و برایش مهم هم نبوده که سال دقیق فارغ التحصیلی ایشان را دنبال کند.
از سوی دیگر دوستانی که حفظ کردن اشعار الفیه در سنین کودکی برایشان غیر قابل باور است، جا دارد این سوال را پاسخ دهند که اگر مرحوم سیدصدرالدین موسوی عاملی در هفت سالگی حاشیهای بر کتاب «قطرالندی» در قواعد عربی نوشته و مرحوم سید حیدر صدر در پنج سالگی مقدمات و علوم عربی را نزد علمای صاحب فضل فراگرفته و شخصیت فرزانهای مانند دکتر شفیعی کدکنی در هفت سالگی اشعار الفیه را حفظ کرده چرا درباره سایر چهرههای برجسته علمی غیر قابل باور میدانند؟
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه اگر تاریخ دقیق فارغالتحصیلی امام موسی صدر را مرحوم حائری نداند امر عجیبی نیست. حتی گاهی برخی افراد با خاطرات مشترک هم این تاریخ را بهگونۀ دیگری نقل کردهاند. شاید برای دوستان جالب باشد که مرحوم آیتالله آذریقمی که از علاقمندان خاندان صدر و علمای دقیق النظر حوزه بوده در شرح حال خود میگوید:«در سال 1320 شمسی در امتحانات نهایی – که امام موسی صدر- نیز در آن شرکت داشت با معدل بالای نوزده قبول شدم.» ( خبرگان ملت دفتر اول ص 125) حتما تایید می فرمایید که مرحوم آذریقمی تا آخر عمر نه دچار فراموشی شد و نه امام موسی صدر چهرهای بود که مرحوم آذری او را با فرد دیگری اشتباه گرفته باشد. در حالیکه به نظر بنده آقای آذریقمی در برخی امتحانات با امام موسی صدر شرکت داشته اما اینکه دقیقا امتحانات نهایی بوده یا امتحانی دیگر مشخص نیست. بالطبع وقتی فردی مانند آقای آذریقمی که با امام موسی صدر در امتحاناتی شرکت داشته ممکن است تاریخ دقیق امتحانات را فراموش کند، دیگران که همسن امام صدر نبوده و تنها از تحصیل او در مدارس جدید خبر داشتهاند بدیهی است که تاریخ دقیق فارغ التحصیلی امام را ندانند.
همچنین مناسب است دوستانی که خاطرۀ آقای حائری را بی ارتباط با امام موسی صدر میدانند، با همان دقت نظری که دارند بگویند به نظر آنها این دوست دوران کودکی که از خانواده سادات و علمای مهاجر به قم بوده و در آن سالها درس ابتدایی را در کنار دروس حوزه خوانده و بعدها در شمار برجستگان حوزه قرار گرفته و رابطه دوستی هم با خانواده حائری داشته چه کسی میتواند باشد؟
6- دربارۀ استفاده از تعبیر جامعه مدرسین همچنان معتقدم این تعبیراشاره به یک تشکل صنفی سیاسی خاص نیست و سیاق متن نشان میدهد که برای دکتر حائری نه یک تشکل که نهاد حوزه مورد توجه بوده است.
7- بنده هم معتقدم در کارهای تاریخیمان، در نقل قولهایمان و خصوصاً در نسبت دادن وقایع به بزرگان، باید دقت کنیم. نوشتهها و آثارمان اگر فاقد دقت و پرخطا باشد، تدریجاً اعتماد اهل تحقیق، اعتماد اهل فضل و حتی اعتماد خوانندگان عادی را از دست خواهیم داد. نیازی نیست هر حُسن و افتخاری را به بزرگانمان نسبت دهیم. محاسن و افتخارات آنها آنقدر زیاد است که نیازی به قصههای ضعیف ندارند.
باز بنده با این تعبیر موافقم که قصهسازیهای نادرست، در درازمدت بزرگان ما را آسیبپذیر خواهد کرد.
بحمدالله دوستان مرتبط با موسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر تا به حال نه تنها به دنبال قصه سازی نبودهاند که در حد وسع برای کاهش آسیبهایی که به دلیل شبهات و اغراق های دیگران ایجاد شده تلاش هم کردهاند. آنچه که در یادداشت «تاثیر ستایش دوستان نوجوان» آمده نه یک قصه پردازی که اشاره به یک خاطره و گمانه زنی پیرامون آن بوده است و بس.
به نظر بنده هم امام موسی صدر برجستهتر از آن است که نیازی به اغراق داشته باشد و درعین حال روشن است که ایشان در انحصار هیچکس نیست و همگان میتوانند دربارۀ آن وجود نازنین به اظهار نظر پرداخته و تحلیل خود را بیان کنند، حتی اگر انسانهای ضعیفی مانند بنده باشند. مهم این است که بدانیم گزاره های تاریخی، قطعی نیستند و ممکن است به دلیل دادههای مختلف، قضاوتهای مختلفی درباره آنها مطرح باشد.
شاید یکی از امتیازات فعالیت موسسۀ مذکور در سالهای اخیر و از جمله برگزاری جلسات «سیر مطالعاتی» و «اندیشه و عمل» تربیت نسل جدیدی از نیروهای جوان و علاقمند و با انگیزه پژوهشی است که می توانند آینده امید بخشی را در این عرصه نوید دهند.