نویسنده یادداشت «تأثیر ستایش دوست نوجوان» در پاسخ به نظرات منتشر شده برای این مطلب نکاتی را یادآور شده است.
چندی پیش یادداشتی با عنوان
«تأثیر ستایش دوست نوجوان» در سایت مؤسسه منتشر شد که نظراتی مبنی بر درست نبودن ماجرای شرح داده شده در یادداشت برای این مطلب ارسال شد.
حمید قزوینی، نویسنده این یادداشت در پاسخ به این نظرات نکاتی را عنوان کرده است که متن این نکات را در ادامه می خوانید.
«از دقت دوستان به سهم خود سپاسگزارم و توجه آنها را به چند نکته دیگر جلب می کنم.
اولاً در یادداشت اصلی صرفا به آنچه که مرحوم حائری در کتاب « آنچه گذشت...» نوشته و دکتر فلاح در کتاب اخیر خود آورده اشاره شده و قصد نتیجه گیری قطعی نبوده و تنها روایتی از یک کتاب است.
ثانیاً دکتر حائری این کتاب را در شرایط بیماری نوشته (به عکس آنچه دوستان پنداشته اند تاریخ نگارش کتاب سال 72 نیست بلکه در فاصله پاییز سال 70 تا شهریور 71 نوشته شده و تاریخ انتشار سال 72 است. اگرچه در این بحث چندان تاثیر ندارد) همان گونه که دکتر حائری بیان داشته بنا به ملاحظاتی نمی خواسته نام برخی افراد و نسبت ها را بیان کند(ص 10) لذا طبیعی است که برخی امور را کلی و اجمالی گفته و از کنار آنها عبور کند.
ثالثاً. منابع موجود تولد ایشان را 1312 ذکر کرده اند نه 1314 و خودشان هم در همین کتاب حدس می زند که 7-8 سال پیش از شهریور 1320 به دنیا آمده باشد( ص 11) روشن است که در آن سال ها سن افراد به ویژه پسران دقیق ثبت نمی شد.
از سوی دیگر تصریح می کند که از کودکی مقدمات دروس حوزه را نزد پدر و برادر آغاز کرده و فشار زیادی بر او بوده تا دروس را حفظ کند و اتفاقا به رغم عدم تمایل حفظ هم کرده و مواردی را هم در کتاب آورده است. (ص 22-24- 26 -23) همچنین تاکید دارد که پیش از کتاب سیوطی به توصیه پدر و برادر کتاب الفیه را خوانده و حفظ کرده است.(ص 10) و باز هم ضمن آوردن برخی از اشعار الفیه که حاکی از حافظه قوی اوست اضافه می کند که خیلی ها باور نمی کردند او این اشعار را حفظ کرده باشد و دوست دوران کودکی هم با شگفتی مواجه شده است. پس خواندن شعر الفیه در سن کودکی باید امر مهمی بوده باشد که با تشویق این دوست مواجه شده و اگر در سنین بالاتر می بود که شگفتی نداشت. حتما دوستان تصدیق می کنند که شروع تحصیلات از سنین پایین و رشد علمی در سنین کودکی از قدیم در خانواده های روحانی امری رایج بوده و برای افرادی با استعداد مانند دکتر حائری آنگونه که خود توضیح داده امری عادی بوده است.
به علاوه تصریح می کند که هنوز همراه پدر به حوزه علمیه شهر خود می رفته و اجازه نداشته از او دور شود. پس در سنین کودکی بوده که نمی توانسته از پدر دور شود و در یک لحظه فرصت را غنیمت شمرده تا کمی فاصله بگیرد. لذا گفت وگویش با دوستی از خود بزرگتر( احتمالا امام صدر) که مدرسه ابتدایی می رفته و دروس مقدمات می خوانده امری عادی است. البته بازهم طبیعی است که او از رفتن امام صدر به مدرسه ابتدایی در آن سال ها خبر داشته ولیکن از سال فارغ التحصیلی او آنگونه که دوستان با مراجعه به اسناد اطلاع یافته اند خبر نداشته باشد.
رابعاً. همانگونه که قبلا اشاره شد استفاده از تعبیر جامعه مدرسین اشاره به یک تشکل خاص نیست حتما دوستان محترم توجه دارند که تعابیری مانند جامعه پزشکی یا جامعه روحانیت اشاره به دو تشکل صنفی سیاسی خاص نیست و یا زمانی که به سازمان روحانیت اشاره می شود منظور شورای مدیریت حوزه نیست و سیاق متن نشان می دهد که برای دکتر حائری نه یک تشکل که نهاد حوزه مورد توجه بوده است.
خامساً. دکتر حائری تصرح می کند که قصد بیان تاریخ را ندارد و صرفا بخشی از تجربیات و آنچه بر او گذشته است را بیان کرده است. بالطبع برای نوشتن خاطرات باید این حق را به نویسنده داد که از واژه هایی که مناسب حال می داند استفاده کند، به ویژه در شرایط بیماری.»