وقتی امام موسی صدر با ستایش دوست نوجوانش، بر مسیر زندگی او تاثیر گذاشت.
حمید قزوینی - مرحوم دکتر «عبدالهادی حائری» استاد برجسته تاریخ و نوه آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در کتاب «آنچه گذشت؛ نقشی از نیم قرن تکاپو» که حاوی خاطرات او از کودکی تا سالهای میانسالی است، با قلمی شیوا و جذاب، فرازهای مهم زندگی و چگونگی مواجهه خود با مشکلات و رویدادهای مختلف زندگیاش را روایت کرده است. آن مرحوم در بیان خاطرات سالهای کودکی و تلخکامی هایی که از ناحیه برخی نزدیکانش بر او عارض میشد و عمدتاً با سرکوب استعدادها و ممانعت از بروز استعدادهایش همراه بوده به خاطره شیرینی از دیدار با یک دوست در همان سالها در مدرسه فیضیه میپردازد.
او مینویسد: «آن گونه که امید (نامی که دکتر حائری برای خود در این کتاب برگزیده) به یاد دارد، یک روز به نحو تصادف توانست ساعتی دور از چشم پدر در یکی از ایوانهای مدرسه علوم دینی زادشهر خود ( قم) با یک کودک کمی سالمندتر از خود ملاقات کند. وی از خانواده یکی از سادات و علمای مهاجر به زادشهر امید بود و به هوش و استعداد شهرت یافته بود. وی هنوز به مدرسه ابتدایی میرفت و همزمان، به مقدمات دروس عربی سرگرم بود. امید و آن کودک هر دو خانوادههای یکدیگر را شناختند و به زودی دوست مهربان و هم زبان شدند. آن دوست کوچک که هم اکنون مجتهدی مسلم و از چهرههای بسیار برجسته جامعه مدرسین حوزه علمی قم است، هنگامی که شنید امید نیمی از الفیه (اشعاری که قواعد نحو در زبان عربی را بیان میکند) را از بر میداند سخت به شگفتی فرورفت و چون روح کنجکاوی و دانش دوستی داشت از او خواست که شعرهای الفیه را برای وی بخواند. این آشنایی امید به الفیه و تسلط او به از برخواندن اشعارش سخت وی را بهت زده ساخت و یکسره امید را ستایش کرد و بدو نیز حسرت میخورد.» (ص ۴۰- ۴۱)
مرحوم حائری تصریح میکند که وقتی با شوق و شعف فراوان ماجرای این دیدار را برای اطرافیان خود تعریف کرد، نه تنها استقبال نکردند که بازهم به انکار استعداد او پرداختهاند.
او بیش از این توضیح نمیدهد آن دوست قدیمی که چنین برخورد ستایش آمیزی با او داشته چه کسی بوده است.
اخیراً پژوهشکده تاریخ اسلام، کتابی را با عنوان «زندگی، آثار و اندیشههای تاریخنگارانه دکتر عبدالهادی حائری» به قلم دکتر «حجت فلاح توتکار» عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین و شاگرد مرحوم حائری منتشر کرده که اطلاعات تازهای در این زمینه دارد.
نویسنده که برای تهیه این اثر علاوه برمطالعه و بررسی منابع مختلف به گفت وگو با برخی نزدیکان مرحوم حائری نیز پرداخته در این باره مینویسد:«آن طلبه نوجوان که گویا سید موسی صدر ( امام موسی صدر بعدی) بود،...از هوش سرشار و حافظه قوی وی بسیار غبطه خورد و حائری را فراوان ستایش کرد. واکنش آن طلبه نوجوان برای حائری نوجوان، با شیوه برخورد اهل خانه و فامیل وی به شیوهای بنیادی در تضاد بود. آن ستایش فراوان، به حائری این امید را میداد که قضاوت پدر و نزدیکان، درباره استعداد او بی انصافی و غیر واقعی است.»(ص ۱۸)
اگر همین تشویق ساده در آن سالها انگیزهای هرچند اندک برای حائری نوجوان شده تا به استعدادهایش بیشتر آگاهی یابد و مسیر زندگی را آنگونه که خود میخواسته بپیماید و بعدها یکی از برجستهترین مورخان ایران شود، در آن صورت میتوان به اهمیت کاری که آن دوست نوجوان انجام داده پی برد.