از پله ها که پایین می روی و به سمت چپ می پیچی، سبد گلی بزرگ و چند عکس به استقبالت می آید. روی سبد نوشته شده جمعی از اعضای سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان اروپا و چهره جوان مردی خوش پوش در قاب های روی دیوار به رویت لبخند می زند. مردی که زندگی پرماجرایش در انبوهی عکس تصویر شده: سال های نوجوانی و جوانی، دوران تحصیل و تحقیق، روزهای مبارزه، روزهای مسئولیت، دوران تجربه و نوشتن و در نهایت هجرت.
دیروز، شهرکتاب میزبان بزرگداشت دکتر سید محمد صادق طباطبایی بود. بزرگداشتی که با اولین سالگرد نبودنش همزمان شد. این بزرگداشت با حضور پررنگ خانواده، بستگان و دوستان و همرزمان سابق و نسل امروز در فضایی احساسی و پرشور برگزار شد، در جمعی که هنوز نبودن مردی را که برای بزرگداشتش گرد آمده بودند، باور نداشتند.
همایش «ایام صادق» با نمایش فیلمی از دکتر صادق طباطبایی آغاز شد. فیلمی که در آن لحظاتی از اجرای پیانوی وی و مصاحبه ها و گفتگوهایش با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر نمایش داده شد.
دکتر علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی مؤسسه شهرکتاب آغازگر و مجری برنامه بود. وی در ابتدا با اشاره به کتاب خاطرات دکتر طباطبایی گفت: به نظر من شخصیت سیاسی علمی و فرهنگی دکتر طباطبایی از شخصیت های نادر در حوزه فرهنگ ایران است. ایشان در موسیقی و دینی فعالیت داشت و می بینیم که بینش باز و همه جانبه نگری او چقدر به امام موسی صدر نزدیک است. امروز در جامعه مان جای شخصیت هایی چون او را خالی می بینیم.
مهدی فیروزان: اخلاق، مفهوم وجودی دکتر طباطبایی است
بعد از صحبت دکتر محمدخانی مهندس مهدی فیروزان، مدیرعامل شهرکتاب و داماد امام موسی صدر، برای خوشامدگویی به حاضران روی سن حاضر شد. وی گفت: این بزرگداشت در هر مکانی می توانست برگزار شود. این برگزاری صرفا رابطه فامیلی یا علاقه نیست. شهرکتاب به چیزهایی می اندیشد که مصداقش می تواند دکتر طباطبایی باشد. از این دیدگاه این برنامه وظیفه و توفیقی است برای شهر کتاب.
فیروزان اینطور ادامه داد که: اگر بخواهیم فعالیت های شهرکتاب را خلاصه کنیم می گوییم توسعه فردی و اجتماعی. توسعه ضرورتی است برای انسان به عنوان موجودی که فکر و اندیشه و قدرت انتخاب دارد. آنچه امروز به آن نیازمندیم توسعه فردی و اجتماعی است. توسعه امری ذهنی و تفننی نیست. مصداق هایی را لازم دارد. این مصداق ها که توسعه فردی پیدا کردند زیاد نیستند و دکتر طباطبایی یکی از آن مصداق هاست. توسعه در گروی یادگیری مستمر است. زندگی دکتر طباطبایی را که بررسی می کنیم از ابتدایی که برای ادامه تحصیل به آلمان می روند کنجکاوی برای آموختن باعث این هجرت می شود. در طول سالهای اقامت در آلمان یادگیری ادامه پیدا می کند. یادگیری نه به معنای علم بلکه به معنای توسعه. زمانی که از کار فاصله می گیرند ترجمه و تألیف را آغاز و شبکه های اجتماعی را تجربه می کنند. به تعبیر دیگر، مفهوم یادگیری از توسعه چیزی است که الگویش می تواند دکتر صادق طباطبایی باشد. این مجلس برای این ضرورت امروز ایران برگزار شده و به این دلیل این نیاز اجتماعی به توسعه است.
مدیرعامل شهر کتاب بعد از صحبت های بالا گفت: اما هر شخصیتی زمانی ماندگار می شود که مفهوم وجودی اش متفاوت از شخصیت های اطرافش و همگنانش باشد. فکر می کنم آدم هایی که موفق به توسعه فردی می شوند یک مفهوم وجودی دارند که از دیگران ممتازشان می کند. فکر می کنم اگر قرار باشد دکتر صادق طباطبایی را جزو کسانی بدانیم که در تاریخ می مانند جزو کسانی اند که مفهوم وجودی دارد و مفهوم وجودی او اخلاق است و این چیزی است که امروز به آن نیاز داریم و چون نیاز داریم آن را می بینیم. امروز نیاز نیاز جامعه ایران توسعه فردی و اجتماعی است و جامعه ای توسعه یافته است که متفکرش، وکیلش، روحانی اش، قاضی اش، تاکسی رانش و همه توسعه یافته است.
وی سخنانش را اینطور پایان داد که: دکتر طباطبایی از کسانی است که توسعه فردی پیدا کرده و در توسعه اجتماعی نقش داشته و یک مفهوم وجودی دارد و همه اینها دلایلی است که ما برای ادامه دادن دکتر طباطبایی او را کشف می کنیم. از دل شخصیت او مفهوم اخلاق را بیرون می آوریم و این چیزی است که باید آن را توسعه دهیم.
غزاله طباطبایی: پدر در زمینه های علمی پشتکار فراوانی داشت
بعد از مقدمه مهندس فیروزان، دکتر غزاله طباطبایی، فرزند ارشد دکتر طباطبایی به روی سن آمد تا درباره شخصیت علمی پدر صحبت کند. غزاله طباطبایی حضور پررنگی در کتاب خاطرات و صحبت های دکتر داشت و بسیاری مشتاق دیدن او بودند. او صحبتش را به سه بخش تقسیم کرد: ابتدا به مراحل علمی ای که پدرش طی کرده اشاره کرد، سپس به بخشی از تحقیقات علمی او اشاره کرد و در پایان درباره صفت های لازم برای موفقیت در کارهای تحقیقاتی صحبت کرد.
غزاله طباطبایی در شروع صحبت گفت: پدر در سن 18 سالگی به آلمان می رود و پس از مشکلات فراوانی وارد دانشگاه آخن می شود. او رشته شیمی را انتخاب کرد و پس از گرفتن دیپلم که معادل فوق لیسانس می شود برای دکترا به دانشگاه بوخوم می رود و رشته بیوشیمی را انتخاب می کند. 45 سال پیش بیوشیمی رشته جوانی بود. پیشرفت و امکانات علمی آن سال ها با امروز فرق داشت. پدر در لابراتوار زیر نظر پرفسور فلایدرر شروع به کار می کد. کار تحقیقاتی پدر درباره آنزیمی به نام «شیموتریپسین» بود که تا آن روز وزن مولکولی آن محاسبه نشده بود. در کتاب خاطراتش این کار به این تشبیه می کند که یک حبه قند در استخر حل می شود و حالا باید غلظت آن را محاسبه کرد. در نهایت، پس از سه سال آزمایش فراوان پدر موفق به حل این مسئله شد. نتیجه تلاش او در مقاله ای در نشریه فبس در سال 1974 منتشر شد.
او اضافه کرد: برایتان روشن شد که پشتکار همت و اراده قوی چه قدر در کار تحقیقاتی ایشان برجسته بود. انسان کنجکاو می خواهد پاسخ سوال خود را پیدا کند. چون می خواهد درکش بیشتر شود. می خواهد از مرزهای فعلی عبور کند. می خواهد در مسیر پیشرفت فعال باشد. کنجکاوی است که باعث می شود، سفر آغاز شود. سفری که نقشه اش را باید هنگام آغاز سفر پیدا کرد. سفری که هیچ پایان قطعی ندارد چون هر نتیجه جدید در کار تحقیقاتی به معنی ایجاد هزاران سوال جدید است. در تحقیقات علاوه بر کنجکاوی زحمت، اراده قوی، نظم، خلاقیت، قدرت ابتکار، عشق و شجاعت هم لازم است. چون در این سفر شکست های زیادی موجود است و محقق باید شکست ها را تحمل کند. نباید ناامید شود. بلکه باید بعد از هر شکستی تجربه خود را بیشتر کند، دلیل شکست را بیاموزد و به کارش ادامه دهد.
دختر دکتر طباطبایی که تلاش می کرد بغضش را کنترل کند ادامه داد: پدر همه این صفت ها را داشت و برای همین توانست از استعدادش بهره بگیرد و در کارهای تحقیقاتی موفق شود. البته می دانیم که شرایط زندگی او باعث شد کارهای تحقیقاتی را ترک کند و به نیازهای جامعه بپردازد. اما هر وقت که با هم درباره ایام تحقیق صحبت می کردیم چشمانش می درخشید و برایم کاملا مشخص بود که پدر هنوز مشغول است.
غزاله طباطبایی در پایان صحبتش از طرف خانواده از برگزارکننده مراسم تشکر کرد.
لوریس چکناواریان: شناخت او از سمفونی بتهوون برایم بدیع بود
سخنران بعدی برنامه لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر برجسته کشور بود که حضورش در این برنامه جذابیت بسیاری ایجاد کرده بود. تا امروز بیشتر از رابطه دکتر طباطبایی با استادان موسیقی سنتی ایران گفته شده بود و این بار هنرمندی برجسته آمده بود تا از جنبه هنری صادق طباطبایی بگوید.
چکناواریان که صحبت درباره یار از دست رفته برایش مشکل بود، کوتاه سخن گفت. وی بیان کرد: بسیار سخت است راجع به کسی صحبت کنیم که یک اقیانوس بود. اقیانوسی که جزایر مختلف داشت: موزیک، ادبیات، فرهنگ، سیاست. او واقعا رنگین کمانی بود که رنگ های مختلف داشت. با او اولین بار در اجرای سمفونی 9 بتهوون آشنا شدم. بعد از اجرای برنامه چیزهایی راجع به این سمفونی گفت که اقرار می کنم نمی دانستم. چنان درباره این سمفونی صحبت کرد که انگار استاد موسیقی است. خیلی وارد بود. در اجرای بعدی کتابی علمی درباره این سمفونی آورد. که در اجراهای بعدی ما چاپ و توزیع شد تا راهنمای مردم برای درک این اثر باشد. شخصیت دوست داشتنی و بزرگی بود و می توانستیم ساعت ها درباره موسیقی صحبت کنیم. او در زمینه های مختلف می توانست صحبت کند ولی من چیزی که می دانستم فقط موسیقی بود. او پیانیست خیلی خوبی هم بود و در دستگاه های موسیقی ایرانی واقعا تبحر داشت. حیف که اشخاصی مثل ایشان در میان ما نیستند. اثری که ایشان گذاشتند هرگز فراموش نمی شود و همیشه در قلب من خواهد بود. دکتر طباطبایی از شخصیت های بزرگ در زندگی من بود که همیشه زنده خواهد بود.
سید محمود دعایی: اشک صادق طباطبایی را در پرواز انقلاب دیدم
حجت الاسلام سید محمود دعایی، سرپرست مؤسسه اطلاعات و از دوستان سال های مبارزه دکتر طباطبایی سخنران بعدی مراسم بود. او که به اصرار در ردیف های انتهایی سالن نشسته بود در ابتدای صحبتش گفت: من کسی نیستم که درباره شخصیتی چون او صحبت کنم. به ذهنم رسید ازسه استاد و مربی که شخصیت ایشان را ساخته اند، صحبت کنم.
دعایی ابتدا از پدر دکتر طباطبایی نام برد: یکی همچون آیت الله سلطانی طباطبایی که از نوادر روزگار بودند. مجسمه اخلاق و کرامت و فضیلت. د رحالیکه صلاحیت داشتند سال ها سطوح عالی حوزه را تدریس کنند با فروتنی سطح عالی کفایه را انتخاب کردند. تمام مراجع غیر از آقای وحید شاگرد ایشان بودند. روزی که ایشان تسلیم شدند درس خارج را شروع کنند حوزه جشن گرفت. من درمورد فضیلت شخصیت ایشان یک نکته می گویم: امام وقتی انقلاب پیروز می شود و مردم به جمهوری اسلامی رای می دهند، توسط حاج احمد آقا به آقای سلطانی پیغام دادند که به من اجازه تصرف ولایی بدهید. این موضوع عظمت روح امام خمینی را هم می رساند که رهبر و مرجع تقلید است اما به شخصیت سطح بالا پیغام می دهد که اجازه تصرف ولایی را بگیرد. مرحوم سلطانی به امام خیلی معتقد بود. ایشان اذن دادند. شخصیتی در این حد از کمال علمی و معنوی که امام درباره ایشان فرموده بودند شما آقای سلطانی را نمی شناسید. من به بهره های معنوی ایشان غبطه می خورم. این شخصیت فرزندانی تربیت می کند که سرآمدشان آقا صادق بود.
سرپرست مؤسسه اطلاعات ادامه داد: آقا صادق در بستری معنوی رشد می کند. از پدر متواضعی که دنیا را هیچ می انگارد و به مسائل مادی توجه ندارد. قبل از هرچیز باید این خاستگاه را شناخت. در کنار آقا صادق فرزندان دیگری هم هستند. دختری که افتخار پیوند با خاندان خمینی را پیدا می کند و همدم و شاگرد حضرت امام می شود.
دعایی سپس به دکتر بهشتی اشاره کرد و گفت: در کنار این خاستگاه من لازم می دانم از شخصیت دیگری نام ببرم که امثال آقاصادق را رشد دادند و آن مرحوم بهشتی بود. مرحوم بهشتی در حوزه ای بود که ایستا بود. در قهقرا بود. از همه چیز فاصله داشت. نظمی بر آن حاکم نبود و از قافله علم و تمدن جدید دور بود. روزنامه خواندن در آنجا مباح نبود. علوم جدید در آن وجود نداشت. مرحوم بهشتی در این حوزه ایستا که نوعا روستایی زادگانی بودند که حتی سواد ابتدای ینداشتند و پا به حوزه گذاشته بودند، نظم ایجاد کرد و مدارسی تأسیس که با شرایطی دانش آموز و طلبه بپذیرند. دغدغه دیگری که آقای بهشتی برای فرزندان مراجع و علمای حوزه بود. اینجا بود که مدرسه دین و دانش را تاسیس کردند. در آن دبیرستان با ویژگی های خاص دانش آموزانی را می پذیرفتند. فارغ التحصیلات دبیرستان شاگردان موفق کنکور بودند. آقا صادق یکی از دست پرورده های این دبیرستان بود.
وی سپس به امام موسی صدر پرداخت و بیان کرد: شخصیت دیگری که پرورش دهنده و ذیحق در تربیت آقا صادق بود امام موسی صدر بود. استعداد آقا صادق را درک کرده بود. ذوق ایشان را در مسایل مختلف کشف کرده بود و همه آنها را به بهترین وجه هدایت کرد و چنین انسانی را به تحصیل فراتر از آنچه در کشورش می تواند اتفاق بیافتد به خارج می رود و با هدایت او مشغول به تحصیل می شود. در ایران هم به راهنمایی همین دایی بزرگوار با پدیده ها یادبی و هنری آشنا و دم ساز بوده و برای برای اینکه به حد کمال بهره گیری از دستاوردهای جهان هنری هم دست یابد او را تشویق به کسب علم و هنر می کند که همان آموزش های موسیقی و تحقیقاتی است.
دعایی ادامه داد: امام موسی صدر که خدا ظهور ایشان را نزدیک کند و ما را موفق به دیدار مجددشان کند، در اوج روشن بینی بود. به چند زبان آشنایی کامل داشت. با جوامع علمی ارتباط داشت. یکی از دستاوردهای تربیتی ایشان که ثمره اش یکی از زیباترین سرودهای تاثیرگذار لبنان بود ذکر می کنم: در جهان عرب دو هنرمند برجسته بودند که شهره بودند؛ یکی ام کلثوم در مصر و یکی فیروز در لبنان. اینان هر دو از هنرمندان فاخر بودند که در اوج بودند و از پلشتی به دور بودند. ماندگارترین سرود ام کلثوم «اذا فلسطین خذونی معکم» است. در لبنان فیروز این موقعیت را داشت. در سفری که امام موسی صدر به مصر رفته بودند همزمان فیرزو هم در مصر بود. امام موسی صدر برای جلب توجه او به فیروز پیغام می دهد که بدون اطلاع ما برنامه اجرا کردید والا من در برنامه شما شرکت می کردم. وقتی این هنرمند این تعبیر را از یک رهبر مذهبی می شنود با شرمندگی می گوید من قابل نبودم که شما در این حد از من تجلیل کنید. اجازه می خواهد که به افتخار امام برنامه ای را در محل اقامت امام اجرا کند. امام می پذیرد. ثمره این عاطفه و ادب سرود جاودانه «لأجلک یا مدینه السلام» می شود. تلفیق مسحیت و اسلام را در سوردی ماندگار به جا می گذارد. این ثمره برخورد هوشمندانه و عارفانه و حکیمانه یک پیشوای مذهبی است.
وی درباره آشنایی با دکتر طباطبایی گفت: اولین آشنایی با آقا صادق در سفری بود که ایشان به عراق آمدند. من این توفیق را داشتم که رابط بین انجمن های اسلامی و گروه های اپوزیسیون بودم که برای ملاقات با امام و روحانیت مبارز در عراق می آمدند. در سفری که آقا صادق به عراق آمدند سکونتشان در منزل خاله عزیزشان یعنی همسر شهید محمدباقر صدر بود. اما در مدرسه به من وارد شدند و گفتند برای من از امام خمینی وقت بگیر ولی نامم را نگو. بگو یکی از اعضای اتحادیه انجمن ها آمده است. ملاقات دو ساعت طول کشید. وقتی آمد چند نکته را نقل کردند. ازجمله ذکاوت حضرت امام که صادق را سریع شناخته بودند.
دعایی درمورد دوران حضور امام خمینی در فونل لوشاتو و نقل دکتر طباطبایی هم صحبت کرد: از یارانی که حضرت امام را در پاریس حمایت کردند چند نفر انگشت شمار بودند ازجمله مرحوم دکتر حبیبی، آقا صادق و دکتر یزدی که حضورشان ارزشمند بود. در پرواز امام هم در محضر امام بودند. در آن پرواز صحنه ای را شاهد بودم که برایم ارزشمند بود. وقتی وارد ایران شدیم آقا صادق کنار پنجره نشسته بود و اشک می ریخت. آقا صادق کسی بود که در جلسه دفاع از پایان نامه دکترا که بنا بر سنت دانشگاه سفیر کشور دانشجویان خارجی به دفاعیه دعوت می شوند، اجازه حضور سفیر دربار شاهنشاهی را نداد.
محمد مهدی جعفری: صادق طباطبایی شخصیتی میانه رو بود
محمد مهدی جعفری، پژوهشگر دینی و از اعضای نهضت آزادی بعد از سید محمود دعایی صحبت. او در ابتدا گفت: هر زمان خدمت دکتر طباطبایی می رسیدم خصلت میانه روی ایشان را می دیدم. ایشان در این زمینه تحت تاثیر حضرت علی (ع) قرار داشتند. امیرالمومنین شخصیتی بود که دوست و دشمن درباره میانه روی ایشان سخن گفتند. وی سپس حدیثی از امیرالمونین خواند که می فرماید دو دسته از افراد درباره من نابود خواهند شد: دوستدار گزافه گو و دمشن کینه توز. بهترین افراد گروه میانه رو هستند.
استاد جعفری سپس ادامه داد: این انسان والا حقیقتا مصداق این جمله امیرالمومنین است که علی (ع) درباره شخصیت های میانه رو بر شمرده است که راست و چپ هر دو در مسیر گمراهی است و راه میانه آدم را به نجات می رساند. این شخص همیشه زنده است و راهش می تواند الگویی باشد برای کسانی که می خواهند راه میانه را در پیش بگیرند. وقتی در کار اجرایی بود هرگز تندروی یا کندروی در وظایف را در او ندیدیم. وقتی هم که به کار تحقیقاتی پرداخت بازهم مسیر میانه را از دست نداد. خداوند ایشان را با اجداد طاهرش مشهور کند.
کاشفی: صادق طباطبایی نقش مهمی در اتحادیه دانشجویان خارج از کشور داشت
مهندس حسین کاشفی، از اعضای سابق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان اروپا و از همراهان دکتر طباطبایی در این اتحادیه از سخنرانان برنامه بود. وی در آغاز سخن گفت: امروز برای برادر بزرگوارمان جناب آقای دکتر طباطبایی گرد هم آمدیم که خاطرات گذشته را به امید ادامه راه مرور کنیم. وقتی فکر کردم که چه صحبت هایی را مطرح کنم دیدم صادق ما فقط یک وجه نداشت و چند وجهی بود. در زمینه مسائل علمی چه زمانی که آخن بود کاملا موفق بود و چه در بوخوم و در مقطع دکترا که استادیار و جزو سازمان پژوهشگران علوم آلمان بود. و با توجه به تسلطی که به آلمانی داشت به عنوان مترجم رسمی از دادگستری آلمان مدرک اخذ می کنند. می بینیم که در زمینه علمی ایشان کاملا موفق بودند. در زمینه فرهنگی هم وقتی چنین پدری در خانواده ای باشد، حضرت آیت الله سلطانی طباطبایی که در تربیت ایشان نقش دارند. و همین طور فرد بسیار بزرگواری همانند امام موسی صدر که اصلا ایشان را تشویق به ادامه تحصیل می کند.
کاشفی که در آلمان همراه صادق طباطبایی بود اضافه کرد: ما سالیانی باهم زندگی کردیم در انجمن های اسلامی اروپا که یکی از سازمان های بزرگی است که اینها مدیون افرادی چون صادق طباطبایی است که از ابتدا و بعد در اتحادیه انجمن های اسلامی چند دوره مسئولیت روابط خارجی را عهده دار بودند. ایشان مستمر با حضرت امام ارتباط داشتند. از طرفی ارتباطی که از طریق ایشان با سران نهضت های فلسطین برقرار کردیم و اتحادیه در معرفی جنبش فلسطین فعال بود و مجموعه هفت جلدی مجموعه کرامه را با همکاری دکتر حبیبی ترجمه شد. و نام ماهنامه خود را قدس گذاشته بودیم. نام ارگانمان هم اسلام مکتب مبارزه بود. این فعالیت ها زمانی بود که تفکر مارکسیستی غالب بود و این برادران توانستند برابر این هجمه قرار بگیرند و انجمن های اسلامی روز به روز در کشورهای مختلف فعال تر شدند. اثرات این سازمان با وجود برادرانی چون صادق طباطبایی بود. بحث گفتمان و مذاکره را من از آن زمان و در مقابل مارکسیست ها داشتیم.
وی با اشاره به سابقه مبارزاتی صادق طباطبایی گفت: این برادر عزیز در اعتصاب غذاها و تظاهرات ها نقش موثری داشت. امروز با توجه به مسائلی که در داخل و خارج داریم صرفا از طریق منطق و مذاکره و تعامل باید اینها را دنبال کنیم. این چیزی است که در آن سال ها افرادی چون دکتر طباطبایی مطرح می کردند. امیدوارم بتوانیم راه ایشان را ادامه دهیم. چیزی که امروز جایش خالی است بحث گفتگوست که خوشبختانه شنیدم این بحث در مؤسسه امام موسی صدر به وسیله خانم صدرعاملی در حال پیگیری است. باید از الین تجربه استفاده کنیم و نهادهای مدنی و فرهنگ تحزب را توسعه دهیم و از طریق گفتگو مسائل را حل کنیم. برا یبرادر عزیز دکتر صادق طباطبایی غفران آرزو می کنم.
وزیر ارشاد: از دست دادن شخصیت معتدلی چون دکتر طباطبایی خسارت بزرگی برای همه ماست
دکتر علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مهمان ویژه همایش ایام صادق بود. وی ابتدای صحبت از مهندس فیروزان بابت فراهم کردن امکان حضور وی در این برنامه تشکر کرد و گفت بیشتر به خاطر عرض ادب و ارادت به خانواده دکتر و سایر دوستان حاضر شده و قصد صحبت نداشته است. وزیر ارشاد سابقه آشنایی اش با دکتر طباطبایی را توضیح داد: آشنایی من با مرحوم طباطبایی به اواخر سال 1356 باز می گردد که به اتفاق شهید محمد منتظری سفری به آلمان داشتیم تا در نشست سالیانه اتحادیه انجمن های اسلامی اروپا شرکت کنیم. در این سفر با ایشان آشنا شدیم. ایشان ما را به منزلشان دعوت کرد و سفری به بوخوم داشتیم. این آشنایی در سفرهایشان به لبنان با توجه به ارتباطی که ما با مجلس اعلای شیعیان و امام موسی صدر داشتیم ادامه پیدا کرد.
وی اضافه کرد: در همان سال 54 آقای هاشمی رفسنجانی سفری به ااروپا و امریکا داشتند و به فکر افتادند بنیاد فرهنگی در پاریس تاسیس کنند برای فعالیت های سیاسی. عموم شخصیت های سیاسی که در اروپا بودند افرادی چون مرحوم دکتر حبیبی، مرحوم صادق قطب زاده، آقای دکتر یزدی از امریکا، شهید محمد منتظری از خاورمیانه و بنی صدر حضور داشتند و دبیر بنیاد هم دکتر حبیبی بودند. این باعث شد که فعالیت های سیاسی که نیاز به کمک مادی داشت مضاعف شد. در سال های قبل از انقلاب آنچه از ایشان شناخت پیدا کردم این بود که در شرایطی که بسیاری از افراد که به غرب می رفتند تحت تاثیر قرار می گرفتند و بسیاری از موازینی که باید از نظر دینی و شرعی رعیات کنند خیلی تتقید پیدا نمی کردند و برخی حتی هویتشان مسخ می شد در فرهنگ اروپا و امریکا، هم خود ایشان و هم همسر گرامی شان، خانم فاطمه صدرعامی، بسیار مقید به رعایت شئونات دینی بودند و این در جمع ما زبانزد بود. مدتی هم ایشان دبیر بین الملل اتحادیه انجمن های اسلامی بودند و نشریه انجمن را منتشر می کردند که مرتب هم به دست ما می رسید و در خاوریمانه منتشر می کردیم. سال 56 بود که روحانیون مبارز ایرانی خارج از کشور که عمدتا در نجف بودند تصمیم گرفتند به همراه انجمن های اسلامی اروپا و امریکا اعتصاب غذایی را در پاریس برگزار کنند که مرحوم صادق طباطبایی خیلی در این زمینه نقش داشتند و بسیاری از دانشجویان اروپا را به پاریس آوردند. اعتصابی که در کلیسای سنت ماری برگزار شد به همت ایشان بود. بعد هم که امام خمینی به پاریس رفتند بیشتر تواسنتیم در خدمت ایشان باشیم.
جنتی ادامه داد: بعد از انقلاب به دلیل مشغله فراوان متأسفانه فترتی حاصل شد تا چند سال اخیر که مجددا ارتباط بیشتری پیدا کردیم. به دلیل علاقه ای که به موسیقی داشتند. گاهی در کنسرت هایی که در تالار وحدت برگزار می شد از ایشان دعوت می شد که تشریف می آوردند. کتاب خاطرات ایشان بسیار ارزشمند است به خصوص بخش هایی که از حضرت اما خاطراتی نقل می کنند. در دو سه سال اخیر و دوران وزارت هم سه بار به وزارتخانه تشریف آوردند و کتاب هایشان را آوردند. خیلی مورد استفاده قرار گرفت و طرح های بسیار خوبی در حوزه فرهنگ مطرح کردند. ولی متاسفانه دو بار اخیر مشکل جسمی داشتند. آخرین دیدار زمانی بود که شب عازم آلمان بودند و مشکلات جسمی شان زیاد بود. فقدان ایشان برای همه ما خسارت بزرگی بود و هست و با توجه به نقشی که قبل و بعد از انقلاب در فعالیت های مختلف سیاسی و اجتماعی داشتند و حالت اعتدال و میانه روی که از اول از ایشان شناخت داشتیم در تمام دوران زندگی این حالت را می دیدیم و برای همه ما خسارت بزرگی است.
وی در انتهای صحبت فرزندان دکتر طباطبایی را یادگاران معنوی و افتخار آفرین ایشان خواند و اظهار امیدواری کرد بتوانیم اعتدال و میانه روی را که راه دکتر طباطبایی بود، ادامه دهیم و آثرایشان را در سطح وسیع تری منتشر کنیم. اینها هم جزو گنجینه هایی است که برای جامعه ما بسیار مورد استفاده است.
حجت الاسلام مقدم: صادق برای ماندن در قدرت چهره عوض نکرد
حجت الاسلام دکتر محمد مقدم، ریاست سابق مرکز اسلامی هامبورگ درباره یکی دیگر از ویژگی های دکتر صادق طباطبایی صحبت کرد. وی در آغاز گفت: معمولا در یادمان هر شخصی روی ابعاد مثبت زندگی اش تأکید می شود. به خوصص فردی مثل مرحوم طباطبایی شخصیتی چندوجهی از جهات گوناگون می توان به طرح ابعاد وجودی اش پرداخت: دانشش، بینشش، شخصیت اخلاقی اش. من در آقا صادق چیزی را دیدم که عاشق آن بعد وجودی اش شدم و آن این بعد بود که صادق می توانست کارهایی را بکند و نکرد. ما آدم ها همیشه در تناقض و تضاد بین شخصیتی که هستیم و شخصیتی از ما ساخته شده است قرار گرفته ایم. من چیزی هستم اما شرایط بیرونی، روابط، مناسبات، ارتباطات و غیره از من چیز دیگری ساخته. بسیار می بینیم افرادی را که در تناقض بین چیزی که هستند و چیزی که از آنها ساخته شده قرار گرفته اند. صادق از این تناقض عبور کرده بود. او می توانست خیلی چیزها داشته باشد. می توانست گونه ای دیگر بیندیشد و عمل کند و به موقعیت های زیادی برسد اما نخواست و نکرد. چون به معنای واقعی صادق بود. این تناقض را در وجود خودش پایمال کرده بود. اگر چیزی را می اندیشید روی آن می ایستاد. به کرات می دیدم در خیلی از نظرها به آقا صادق خیلی نزدیک بودم. بسیاری از باورهایی که در جمع های بسته نسبت به امام و انقلاب داشت، در عرصه های روشنفکری هم مطرح می کرد و رویش می ایستاد. کاری که من نمی توانستم بکنم.
رئیس سابق مرکز اسلامی هامبورگ اضافه کرد: از ابتدای انقلاب نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی تفکر و نگاهی داشت. می توانست مانند بسیاری دیگر چهره عوض کند و در قدرت بماند، نکرد. به آنچه اعتقاد داشت وفادار ماند. در عرصه عمل رفتارش را ببینیدف کراوات می زرد، دستمال گردن می انداخت. انسانی که با خودش در تناقض نیست رفتارش یگانه است. این آدم با دیگران هم نمی تواند دوگانه باشد. اگر تناقض درونی را حل کرده باشیم برای خود زندگی می کنیم نه دیگران.
مقدم ادامه داد: صادق طباطبایی نامش زیبنده افکار و رفتارش بود. با خودش یگانه بود به همین دلیل بود دوست داشتنی بود. با هرکس یارتباط برقرار می کرد سمپاتی داشت چون در او دوگانگی نمی دیدند.
وی سخنانش را اینگونه پایان داد که گفت: حرفم یک پیام دارد: بیاییم از صادق صداقت در رفتار را بیاموزیم و به آنچه در مقام اندیشه به آن می رسیم پایبند باشیم. اگر می خواهیم یادمان صادق طباطبایی پیامی ارزشمند و تاثیرگذار در خودمان و خانواده ها و دوستانمان داشته باشد عهد کنیم در مقام احکام و رفتار به آنچه می رسیم با خودمان صادق باشیم. اگر با خودمان صادق باشیم مطمئنا با دیگران نیز صادق خواهیم بود.
محمدعلی مهتدی: دکتر طباطبایی سفیر پیام انقلاب ایران به لبنان بود
دکتر محمدعلی مهتدی، کارشناس مسائل خاورمیانه که مستقیم از فرودگاه به برنامه آمده بود درباره نقش دکتر طباطبایی بعد از انقلاب در لبنان نکاتی را توضیح داد. وی گفت: اگر بخواهم درباره اخلاق و رفتار و ایمان دکتر طباطبایی صحبت کنم ساعت ها وقت لازم است اما می خواهم نکاتی را برای تاریخ بگویم. خاطرات من با دکتر صادق اکثرا مربوط به لبنان است. بعد از پیروزی انقلاب بحث ها و سؤالات زیادی در لبنان نسبت به انقلاب ایران مطرح بود. راجع به ایدئولوژی و اهداف انقلاب. آیا انقلاب شیعی است علیه مسیحیت؟ آیا انقلاب اسلامی است علیه مسیحیت و ادیان دیگر؟ آیا ایران شبیه عربستان خواهد شد؟ لازم بود فردی ایدئولوژی و اهداف انقلاب را برای مردم لبنان توضیح دهد. من در این مورد با دکتر چمران صحبت کردم و قرار شد دکتر صادق برای این کار به لبنان بیاید. برنامه ریزی این سفر را در سوریه و لبنان به بنده محول کردند. در دیداریی که ایشان با حافظ اسد داشت، اسد علاقه زیادی به دکتر ابراز کرد و دستور داده بود که در همه وزارتخانه ها و دستگاه ها درها به روی صادق طباطبایی باز باشد و هر جا بخواهد برود و هر کاری داشت همه موظف بودند انجام دهند. حتی اولین سفیری که از ایران به سوریه رفت، قبل از آقای محتشمی، با ایشان ملاقات حافظ اسد رفتیم و اولین سوالی که از سفیر کرد حال صادق را پرسید.
مهتدی درباره سفر دکتر طباطبایی به لبنان توضیح داد: در لبنان ملاقات هایی با رئیس جمهور، نخست وزیر گذاشتیم. با کامل اسعد، رئیس مجلس لبنان ملاقات نکرد که نشان دهد جمهوری اسلامی همچنان با فئودالیسم سیاسی مبارزه می کند. اما ملاقات هایی که ایشان با روحانیون مسیحی و شیعه و سنی داشت بسیار جالب بود. من مترجم او بودم و همه جا همراهش بودم. همه از این انقلاب با توضیحی که ایشان می داد و آیات قرآن را تلاوت می کرد و تعبیرهایی که تا آن زمان استفاده نشده بود مثل مستضعفین و مستکبرین و ظلم، تمام روحانیون مسیحی عاشق این انقلاب می شدند و می گفتند اگر انقلاب به این معناست ما در صف اتقلاب شما هستیم. همینطور علمای اهل تسنن. در ملاقات با مفتی اهل سنت سوریه ایشان گفت این انقلاب با این توصیفات انقلاب جهان اسلام. لذا توصیه می کنم علما یاسلام را دعوت و آنان را در تدوین قانون اساسی سهیم کنید. چون شرعا وقتی یک ملت مسلمانی فقیهی در رأس آن به قدرت رسیده، برای بقیه مسلمانان واجب است با او بیعت کنند. دکتر صادق همه موارد را یادداشت می کرد که به حضرت امام گزارش دهد.
این کارشناس مسائل خاورمیانه ادامه داد: اما مهمترین مسئله سفر ایشان به جنوب لبنان بود. ایشان لباس رزم پوشید و ما از بیروت به سمت جنوب لبنان، جایی که امام موسی صدر و دکتر چمران سال ها فرهنگ مقاومت را ایجاد کرده بودند. به محض حرکت ما حدود پنجاه ماشین از مسئولان و افرادذ عادی حرکت کردند و کاروانی ایجاد شد. به هر روستایی می رسیدیم مردم برای استقبال می آمدند و ایشان در مسجد سخنرانی می کردند و انقلاب را توضیح می داد. همه جا پیام این بود که سلام فرزندان ابوذر به فرزندان سلمان فارسی. قرار بود مقاومتی تشکیل شود که چشمگیر باشد. چنان از این سفر در لبنان استقبال شد و دکتر از مقاومت و مبارزه علیه اسرائیل صحبت می کرد که آن روز به روزی تاریخی در مقاومت لبنان تبدیل شد. من مطمئن بودم که این وضعیت بسیاری را می ترساند. چون حساب می کردند اگر انقلاب اسلامی ایران با این قدرت که مقابل امریکا ایستاده در کنار مقاومت لبنان باشد کل معادلات منطقه را به هم می زند. متاسفانه سخنرانی های ایشان در لبنان به عنوان اولین پیک انقلاب ایران به لبنان در جایی منعکس نشد. اما ایشان دو پیام در لباس رزم داد: یک پیام به اسراویل که این سرزمین از امروز حامی دارد و دیگر نمی توانی هرروز که خواستی به آن حمله کنی. همین مسئله جناح چپ را هم که در جنوب لبنان مسلط بودند می ترساند. چون باید سنگر را خالی می کردند و جایشان را به مبارزان واقعی می دادند. بعد از آن سفر به خود دکتر طباطبایی هم گفتم که از این لحظه توطئه برای سرنگونی دولت موقت شروع خواهد شد و شروع هم شد. و معتقدم آن سفر یکی از دلایل سقوط دولت آقای بازرگان بود.
سپیده طباطبایی:دکتر طباطبایی با جهان در صلح کامل بود
پایان بخش برنامه ایام صادق، صحبت سپیده طباطبایی، برادرزاده دکتر طباطبایی بود که به نمایندگی از پدرش، دکتر سید جواد طباطبایی که قرار بود در این برنامه سخنرانی کند، صحبت کرد. وی برای حضورش عذرخواهی کرد و گفت در جایگاهی نیست که در این جمع صحبت کند، و در جایگاهی نیست که از زبان مرد فاضلی چون پدر صحبت کند و همچنین در جایگاهی نیست که درباره فردی چون دکتر صادق طباطبایی صحبت کند.
سپیده طباطبایی سخنانش را با شعر آغاز کرد و به پایان برد. در ابتدا این شعر را خواند:
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران رود رواست
کاندر غمت چون برگ بشد روزگار عمر
درباره جامعیت شخصیت ایشان صحبت بسیار شد. چیزی که بیش از همه به ذهن من می رسد این است که چنین جامعیتی چند پیش شرط دارد. یکی تلاقی خون اصیلی است که در رگ های ایشان وجود داشت و جوهره و استعداد خداوندی ای است که داشتند. دوم پشتکار مثال زدنی شان بود که به شکل خستگی ناپذیر تا آخرین لحظه در حال تلاش بودند. مطالعه، تلاش و تحقیق و مسئله سوم که بستر اصلی برای شکوفایی اینهمه توانمندی در وجود ایشان شد، طوری که من از محضرشان درک کردم این بود که عموجان با خودشان، با دنیای اطرافشان در صلح کامل بودند. در آشتی کامل بودند و این اصلا به معنی قبول منفعلانه شرایط نیست. صرفا به معنی پذیرش اگاهانه است که مقدمه تحول خواهی و تمایل به اصلاح و ایجاد توانمندی تغییر است و در کنار همه اینها شور و اشتیاق و عشق وصف ناپذیری است که ایشان به زندگی و به انسان داشتند. و شایدنماد بارز این عشق تلاش برای نشان دادن حقیقت در دو عرصه علم و سیاست به محیط پیرامونشان بود. واقعا از دست دادن چنین کسی برای خانواده و جامعه حس می شود و دردمندی نبودنشان را بعد از گذشت یک سال هنوز احساس می کنیم.
برادرزاده صادق طباطبایی با صدایی بغض آلود خاطره ای تعریف کرد: رشته تحصیلی من در مقطع کارشناسی شیمی بود. این هم به توصیه و تشویق عموجان. یک بار دشاتیم در منزل ایشان شمی الی تمرین می کردیم. در یکی از این جلسه ها بعد از اینکه درسمان تمام شد عموجان از گل های یاسی که خودشان کاشته بودند مشتشان را پر کردند و در دست من ریختند. و من هم این گل ها را نگه داشتم و لای جزوه هایشان گذاشتم و مدتی قبل فکر می کردم که چه حسرت عمیقی باقی ماند که ای کاش تا وقتی که این گل ها هنوز عطر داشتند و خشک نشده بودند بیشتر بوییده بودمشان.
وی صحبتش را با شعری از هوشنگ ابتهاج به پایان برد:
می رسد روزی که بی هم می شویم
یک به یک از جمع هم کم می شویم
می رسد روزی که ما در خاطرات
موجب خندیدن و غم می شویم
گاهگاهی یاد ما کن ای رفیق
می رسد روزی که بی هم می شویم
حاشیه نوشت:
- سالن شهرکتاب خیلی زود تکمیل شد و سالن مجاور مملو از جمعیتی بود که تا پایان، برنامه را از طریق تلویزیون دنبال می کردند.
- حضور افراد در سالن با راهنمایی برگزارکنندگان مراسم با نظم و در آرامش صورت می گرفت.
- اعضای سابق اتحادیه انجمن های اسلامی اروپا حضور پررنگی در برنامه داشتند.
- نمایشگاه عکس متنوعی از مراحل مختلف زندگی دکتر طباطبایی در بیرون سالن برپا شده بود.
- سید محمود دعایی هنگامی که برای صحبت به طرف سن می رفت، به فاطمه طباطبایی، خواهر دکتر طباطبایی و همسر احمد خمینی ادای احترام کرد.
- حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی، دکتر محمدرضا بهشتی، ملیحه صدر، رسول صدر عاملی، عبدالحسین مختاباد، دکتر صالحی امیری، مهندس صباغیان از میهمانان برنامه بودند.
- با وجود طولانی شدن برنامه و اضافه شدن چند سخنرانی جمعیت سالن را ترک نکرد و بعد از پاین برنامه نیز بازار گفتگو داغ بود.
- اتحادیه انجمن های السامی دانشجویان جزوه ای با نام یاد یاران، در یادبود و معرفی دکتر طباطبایی آماده کرده بود که همراه بسته مؤسسه فرهنگی امام موسی صدر توزیع شد.