ترجمه، مهدی فرخیان؛ امام موسی صدر در سال ۱۹۶۳ سفری دورهای به اروپا و آفریقا داشت که نزدیک به دو ماه طول کشید. پس از بازگشت از این سفر محمد قره علی، خبرنگار روزنامه الحیات گفتوگویی با امام صدر انجام داد.
در این مصاحبه نکات تاریخی مهم و نگاه تازه یک روحانی به چشم میخورد، در آستانه ۱۴ خرداد سالروز تولد امام موسی صدر متن کامل ترجمه منتشر نشده از گفتوگویی ۴۴ ساله در تاریخ ۲۱/ ۸/ ۱۹۶۳ در روزنامه الحیات با او در پی میآید.
***
سخن را از ابتدای سفر آغاز کنیم. سفر شما چگونه شروع شد و چه کسی همراه شما بود؟
سفرم از دو ماه پیش آغاز شد. دوستم، خلیل صبراوی در این مدت همراه من بود و مسوولیت این سفر را عهده دار شد و سختیها و مشکلات را به جان خرید. در این ۵۵ روز ده هزار کیلومتر راه را با ماشین پیمودیم، که البته این غیر از سفرهای دریایی و هوایی است. با ماشین من سفر کردیم، اما خلیل صبراوی راننده بود. رنج سفر نصیب او شد و دستاوردهایش نصیب من.
هدف شما از سفر به اروپا چه بود؟
میخواستم تمدنهای جدید را بشناسم و از فرصتها و شرایطی که باعث پیشرفت آن دیار شده، آگاه شوم، زیرا که آینده سرزمین من هم است. همچنین میخواستم با تحولات و پیشرفتهای موسسات خیریه و اجتماعی و جنبههای معنوی دین و همسازی آن با دنیایی که در آن به سر میبریم، آشنا شوم.
شما در مراسم تاجگذاری پاپ پولس ششم شرکت کردید. آیا حضور شما در این مراسم اتفاقی بود، یا اینکه دعوت رسمی داشتید؟
حضور من پاسخ به دعوتی رسمی بود.
آیا روحانی مسلمان دیگری دعوت شده بود؟
خیر.
چه مدت در ایتالیا بودید؟
پس از شرکت در مراسم تاجگذاری، از واتیکان و موسسات باعظمت و کتابخانه پرشکوه آنجا بازدید کردم. من واتیکان را قلبی سرشار از عشق و مهربانی که برای بسیاری از انسانها میتپد، میدانم. مدت اقامت من در رم و واتیکان پنج روز بود.
در آنجا چه چیزهایی نظر شما را جلب کرد؟
ستایش فراوانی درباره مردم و حکومت و روزنامه نگاران لبنان از جانب واتیکان شنیدم. علت این مساله اندوه لبنان در سوگ پاپ پیشین و موضع لبنان در برابر اوست.
اما سخن از رم، سخن از تاریخی است که به هزاران سال میرسد؛ هر آنچه در رم قدیم و رم جدید به چشم میخورد، شگفتی آور و تامل برانگیز است. غامام در ادامه درباره دیدارش از ونیز و میلان و سپس شهرهای کشور سوئیس و آلمان سخن گفت؛ ف جلساتی با بسیاری از دانشجویان عرب و غیرعرب شرقی در دانشگاههای آلمان تشکیل دادیم.
تعداد دانشجویان چند نفر است؟
از ۵ هزار نفر کمتر نیست و شاید به ده هزار نفر هم برسد. آنان انجمنها و تشکلهای بسیاری دارند که اسامی آن تشکلها نشان دهنده فرهنگ و مذهب و دین آنان است.
نظر شما درباره مسائل دینی و دینداری در آلمان چیست؟
اهتمام آلمانیها به مسائل دینی کمتر از توجه آنان به زندگی عادی نیست. به هر شهری از شهرهای آلمان که پا بگذارید، ساختمانی پیدا نمیکنید که از برج کلیسا بلندتر یا از ساختمانهای کلیسا عظیمتر باشد. مالیاتی به اسم مالیات کلیسا وجود دارد که همه آلمانیها آن را میپردازند.
آیا در آلمان مسجد هم دیدید؟
مسجد بزرگی در هامبورگ وجود دارد.
غپس از آلمان، امام صدر به دیدارش از دانمارک و بلژیک و پاریس و مادرید و دیگر شهرهای اسپانیا و سرانجام به دیدارش از مراکش اشاره کرد؛ ف
در شهر رباط کتابخانهای عمومی دیدم که هزاران کتاب ارزشمند و نادر در زمینه فلسفه و تاریخ و دیگر علوم داشت. این همه رهاورد بزرگان و مشاهیر این کشور است. همچنین این سرزمین مفتخر است که زادگاه پاتریاک کارتاژ است. این شخص همان کسی است که با تعالیم الهی خود برای مسیحیان جهان آنان را بینیاز کرد.
اما دستاوردهای عقلانی و ابتکارات مراکشیها در تمدن اسلامی، همچون گنجی گرانبها و دری یگانه در تاریخ اندیشههای عربی و اسلامی و بلکه انسانی است.
اعتماد به نفس فراوانی در میان دانشمندان این کشور حس کردم. آنان در تلاشند که حرکت علمی جدیدی را آغاز کنند تا با کاروان تمدن جدید از دو بعد دینی و فلسفی همگام باشند و ان شاءالله به آن خواهند رسید.
سیدموسی صدر پس از چند روز اقامت در مراکش به الجزایر رفت. وی در این باره گفت؛ هرگاه پا به خاک الجزایر بگذاری یاد قهرمانیهای این ملت بر تو چیره میشود و احساس عزت تو را فرا میگیرد و حرارت جهادی مقدس را حس میکنی. آنچه در الجزایر نظرها را جلب میکند و شگفتی میآفریند، ساختمانهای پرشکوه و زیبا و راه وسیع و بزرگ و درختانی است که هر کجا بروی و به هر سو که رو کنی، به چشم میآید.
زیباییهای روستاها و مزراع و شهرهای الجزایر باعث میشود که گمان بری در بهترین مناطق اروپا به سر میبری. در شهر تلمسان به مناسبت میلاد پیامبر برای سخنرانی در دو مسجد دعوت شدم. هنگامی که از احساسات کشورهای عربی و خصوصاً لبنان نسبت به الجزایر و استقلال آن سخن گفتم، چشمها پر از اشک شد. علمای تلمسان در تلاش بودند تا در دانشگاهشان رشتههای متعددی ایجاد کنند و به کمک دولت آن را تا سطح دانشگاههای بزرگ جهان اسلام توسعه و رشد دهند. در الجزایر و مراکش ستایشهای فراوانی درباره لبنانیها و مواضع لبنانیها نسبت به مسائل این دو کشور شنیدم. برخی از آنان به من گفتند درخواستهای فراوانی از لبنان داریم و میخواهیم همان گونه که در مبارزات به ما کمک رساندند، در زمینههای دیگر از جمله آموزش و مهندسی و ساختمان سازی نیز به ما کمک کنند.
ما از لبنانیها میخواهیم که دست همکاری با ما را پیش بکشند، آن چنان که پیش از این و در دوران دفاع به ما یاری و با ما همکاری میکردند.
یکی از ویژگیهای مردم الجزایر پایبندی آنان به اعتقادات عمیق دینی و مشارکت زنان در جهاد و فعالیتهای سیاسی و سازنده است. از کتابخانه عمومی و سالن اجتماعات بزرگ ابن خلدون بازدید کردم و با دانشمندان بزرگ آنجا آشنا شدم. یکی از برجستهترین چیزهایی که در الجزایر دیدم این بود که در ییلاقهای آنجا که همپایه ییلاقهای لبنان است، درخت سدر وجود دارد. همچنین هوای آنجا معتدل و خوش است.
به محله القصبه هم، که یکی از محلههای قدیمی است رفتم. این محله، محله قهرمانان الجزایری است و در نزدیکی مقبره شهدا قرار دارد. قبر آنان را زیارت کردم و برایشان فاتحه خواندم.
مقبرههای آنان این شعر را به خاطرم آورد؛
مضاجع بعطور الحق زاکیه
کأنهم سکبوا فیها الذی اعتقدوا
(قبرهایی که با عطر حقیقت آکنده شدهاند، گویا آنچه بدان اعتقاد دارند، در گورها ریختهاند.)
به هر جای خاک الجزایر که پا بگذاری اعتدال و اعتماد به نفس و آگاهی بیحدی میبینی. یکی از علمای بزرگ آنجا، شیخ سحنون، به من گفت؛ نقش ما، علمای دین، در تعلیم زبان و کلام به پایان رسیده است، زیرا حکومت عهده دار مبارزه با فساد و تهذیب اخلاق و آموزش زبان عربی به مبتدیان شده است، اما اگر انحرافی احساس کردیم، آمادهایم. شیخ سحنون چهار سال از عمرش را در زندان و در کنار دیگر علما با شکنجه سپری کرد؛ علمایی که پیشگامان جهاد در کوهها و دشتها و آبادیها بودند. من شک ندارم که اگر کشورهای عربی در دوران سازندگی کمکهای بیشتری به الجزایریها برسانند، برادر توانمندی خواهند یافت که در مشکلات مادی و معنوی میتواند به کشورهای عربی کمکهای شایانی بکند.
بسیاری از مردم الجزایر به من گفتند که بسیار درد کشیدند در زمانی که خود در میان شعلههای مقدس مبارزه بودند و اخبار اختلافات کشورهای عربی و تهمتهای آنان را نسبت به یکدیگر میشنیدند.
پس از ده روز سید موسی صدر الجزایر را ترک گفت و به قاهره رفت. او دراین باره گفت؛ دیداری با شیخ شلتوت رئیس دانشگاه الازهر و استاد محمد المدنی و دیگران داشتم و درباره مسائل اسلامی و تدریس مذهب شیعه در کنار مذاهب چهارگانه اهل سنت با آنان گفتوگو کردم. در آنان نگاهی آینده نگر برای تلاش در راه وحدت کلمه و وحدت صفوف و وحدت احساس دیدم.