امام صدر در برابر هرگونه تجمل در زندگی، زهد پیشه میکرد و حتی زمانی که به ایشان پیشنهاد شد که خودرو خود را عوض کند، به پیشنهاددهندگان گفت: «ماشینم دائم خراب میشود، اما نمیتوانم آن را عوض کنم، وقتی در برابرم چادرنشینانی را میبینم که اسرائیل آنها را آواره کرده است.»
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، به نقل از روزنامۀ السفیر، محمدعلی زیدان، مشهور به «ابو زیدان»، از دوران ده سالۀ همراهی خود با امام صدر در فاصله سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۷ (۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶)، خاطرات، حکایتها و ناگفتههای فراوانی در ذهن دارد.
ابو زیدان رانندۀ امام صدر بود و با خودرو مرسدسی که حتی در آن زمان هم قدیمی به شمار میآمد، سالها امام را در سفرهایش همراهی میکرد و در موارد بسیاری، «پیک» امام هم بود و مأموریتهای دشواری را برای رساندن پیامها و نامههای امام به شخصیتهای بلندپایه در لبنان و کشورهای مجاور، به انجام رساند.
زیدان را همشهریاش احمد مغنیه که در آن دوره از نزدیکان امام بود، در سال ۱۹۶۷ به امام معرفی کرد. زیدان، لحظهای را که مغنیه از او پرسیده بود که آیا مایل است رانندۀ امام صدر باشد، خوب به خاطر دارد. امام، عذر رانندۀ قبلی خود را زمانی خواسته بود که در یک روز بارانی، تصادفی ناگوار موجب کشته شدن جمیل بیرم، از اهالی روستای وردانیه شد. امام او را به اتفاق رانندۀ خود برای میانجیگری و آشتی دادن دو گروه، به آن روستا فرستاده بود که آن حادثه ناگوار به وقوع پیوست.
وقتی زیدان برای نخستین بار امام صدر را در مجتمع امام صادق شهر صور ملاقات کرد، نخستین درخواست امام از او آن بود که آهسته برانَد و در هر شرایطی آرامش خود را حفظ کند و با مردم با نرمی رفتار کند و از برخورد تند با دیگران خودداری کند! خواستههای امام، برای خود زیدان هم مطلوب بود و او در زندگی شغلی و شخصیاش به این توصیهها عمل میکرد.
زیدان میگوید: در آن ده سالی که با امام صدر گذراندم، هیچگاه احساس نکردم که امام با من از موضع مافوق برخورد میکند. برخورد ایشان همواره پدرانه و از روی محبت و خیرخواهی بود و با من مانند یکی از فرزندانش رفتار میکرد، بهویژه آنکه ایشان مرا بیش از افراد خانوادۀ خود میدید و گاهی از ساعت هشت صبح تا پس از نیمه شب، در سفرها و دیدارهایی که در جنوب و بقاع یا بیروت و حتی مناطق شمالی و کوهستانی لبنان انجام میداد، همراه ایشان بودم.
به گفتۀ زیدان، امام صدر در برابر هرگونه تجمل در زندگی، زهد پیشه میکرد و حتی زمانی که به ایشان پیشنهاد شد که خودرو خود را عوض کند، به پیشنهاددهندگان گفت: «ماشینم دائم خراب میشود، اما نمیتوانم آن را عوض کنم، وقتی در برابرم چادرنشینانی را میبینم که اسرائیل آنها را آواره کرده است.»
زیدان که از بسیاری از مسائل پشت پردۀ سیاست باخبر بوده، تأکید دارد که امام صدر مال و اموالی نداشت و حتی کرایۀ منزلی که در صور اجاره کرده بود، بارها عقب میافتاد و روی هم جمع میشد. حتی یک بار مجبور شدم ساعت گرانقیمتی را که امام صدر به من هدیه داده بود، در یکی از پمپ بنزینهای بیروت گرو بگذارم تا بنزین بزنیم و دفعۀ بعد پول آن را دادیم، چون امام آن روز پول به همراه نداشت.
زیدان یکی دیگر از خاطرات خود با امام را چنین بیان میکند: یک بار امام به من گفت که برای خریدن ساندویچ فلافل به رستوران «الریس» بیروت برویم. وقتی به آنجا رسیدیم، متوجه شدیم که هیچ کدام از ما پول نداریم. امام گفت: «مرا به خانه شیخ ابو ابراهیم (شیخ محمد مهدی شمس الدین) برسان که ناهارم را با او بخورم، تو هم فکری به حال خودت بکن!»
زیدان در ادامه خاطرات خود میگوید: امام صدر، روز را به شب میرساند و خواب و استراحت نداشت. ایشان خیلی وقتها در ماشین میخوابید، در حالی که از جایی به جای دیگر میرفتیم تا میان مردمی که خیلیها نتوانستند آنها را آشتی دهند، صلح و آشتی برقرار کنیم؛ از جمله در مارون الراس، هرمل، وردانیه، ناقوره، لبایا و دیگر مناطق؛ و یا زمانی که برای انجام مصاحبه یا نشستها و دیدارهای سیاسی-اجتماعی و توجیهی به مناطق مختلف میرفتیم.
زیدان با امام صدر به سوریه هم رفته بود و در هیئت همراه ایشان به امارات عربی متحده هم سفر کرد و در حج سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۶) هم با امام همراه بود. زیدان، امام صدر را آخرین بار در مارس ۱۹۷۸ و زمانی ملاقات کرد که میخواست امام را برای حضور در مجلس ترحیم پدرش حاج حسن زیدان که در گلولهباران روستای طیردبا از سوی اسرائیل به شهادت رسیده بود، دعوت کند. امام با دیدن برگه دعوت، به او اعتراض کرده بود که: «پدرت در حمله اسرائیل کشته شده و جلو اسمش کلمه «شهید» را نمینویسی؟!»