شماری از افراد با بهانه قرار دادن موضوع جنگ تحمیلی و همکاریهای تسلیحاتی لیبی سعی در کاستن از اولویتهای مرتبط با پیگیری پرونده امام موسی صدر داشتند. در حالی که امام خمینی، هیچگاه زیر بار این توجیه نرفتند.
۱- این روزها مصادف با سالروز ربوده شدن امام موسی صدر، روحانی برجسته ایرانی و رهبر شیعیان لبنان است که در سال ۱۳۵۷ در جریان یک سفر رسمی به کشور لیبی، به وسیله عوامل معمر قذافی حاکم وقت این کشور به مکان نامعلومی منتقل شد.
این حادثه در شرایطی به وقوع پیوست که لبنان در وضعیتی بحرانی به سر میبرد و ایران نیز در تب و تاب حوادث ماههای آخر عمر رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بود. همین وضعیت موجب شد تا اقدام مهمی در همان روزهای نخست برای نجات ایشان انجام نشود و پس از آن نیز، نه از سوی دولت لبنان ونه از سوی دولت ایران، پیگیری جدی صورت نگرفت.
اگر از برخی مقاومتهای دولت موقت در برابر علاقمندان به روابط با لیبی و پیگیریهای دولت اصلاحات بگذریم، به دلایل مختلفی میتوان گفت که این موضوع برای ما هیچگاه از منظر سیاسی، حقوقی و حتی اخلاقی چندان مهم نبوده و نه تنها تلاش موثری برای یافتن ایشان نکردیم که بعضا موانعی هم در راه دیگران به وجود آوردیم و به یک تعبیر اگر سوخت مفیدی به موتور جستجو نریختیم، در عوض ترمزهایی برای آن ساختیم.
متاسفانه، شماری از افراد، با بهانه قرار دادن موضوع جنگ تحمیلی و همکاریهای تسلیحاتی لیبی (که در همین زمینه هم ابهامها و تردیدهای جدی مطرح است) سعی در کاستن از اولویتهای مرتبط با پیگیری پرونده امام موسی صدر داشتند. در حالی که امام خمینی، هیچگاه زیر بار این توجیه نرفتند و نه تنها اجازه سفر قذافی به ایران را ندادند که به بسیاری از مسئولان هم دائماً بر ضرورت پیگیری موضوع تاکید داشتند. اما با وجود چنین تاکیدات و گرایشهایی، آنگونه که انتظار میرفت، تلاش سازماندهی شده و موثری انجام نشد.
این درحالی ست که بسیاری از مسولان فعلی و سابق جمهوری اسلامی و چهرههای علمی و فرهنگی کشور، مستقیم و یا غیرمستقیم، مرتبط با امام موسی صدر بودهاند و در سالهای گذشته همواره به محض شنیدن نام امام موسی صدر، از اندیشه و عملکردش به نیکی یاد کرده و او را یکی از سرمایههای جهان اسلام دانسته و فراقش را خسارتی بزرگ میخوانند. اما بسیاری از همینها وقتی با این پرسش مواجه میشوند که چرا برای یافتن او و کمک به روند پیگیری، اقدامی عملی و تلاشی موثر انجام نمیدهید، یا پاسخی نمیدهند و یا خود را به نشنیدن میزنند!
۲- اینکه مسئولین و نخبگان ایرانی، در انجام مسئولیت حقوقی و سیاسی خود در قبال امام موسی صدر، تاکنون چه کردهاند، فعلا موضوع بحث نیست. پرسش اساسی این است که همه ما در برابر مسئولیت اخلاقی مرتبط با این موضوع، تا به حال چه کردهایم؟
در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده: «هرکس صدای کمک خواستن مردی را بشنود و به کمک او نرود مسلمان نیست». امام صادق نیز فرمود: «مسلمان برادر مسلمان است، نباید به او ستم کند و نباید او را تنها بگذارد و نسبت به وضع او بیتفاوت باشد... پس بر مسلمانان لازم است... کمک و رسیدگی به هم».
آیا هیچ یک از ما، وظیفهای را متوجه خود نمیداند؟ آیا امام موسی صدر یک شهروند ایرانی نیست؟ آیا کمکهای او به نیروهای انقلابی و همراهی با انقلاب اسلامی را دوستان قدیمی فراموش کردهاند؟ آیا وی در ارتقای جایگاه شیعیان لبنان که برای ما اهمیت فراوانی دارد نقش تعیینکنندهای نداشته است؟ آیا او یکی از برجستگان تقریب و وحدت مسلمانان در عصر حاضر نبوده؟ آیا وی نماد همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان توحیدی در جهان پر از خشم و خشونت امروز نیست؟...
اگر پاسخ همه این پرسشها و پرسشهای دیگر در این زمینه مثبت است، باید روشن کنیم که چرا تاکنون اقدام شایستهای انجام نداده ایم؟