در آرشیو مؤسسه مطالعات امام موسی صدر عکسی قدیمی پیدا شد که کسی تفسیر آن را نمیدانست. عکس را دوست و همکار عزیز، آقای علی جعفرآبادی مسئول روابط عمومی مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر برایم ایمیل کرد و پرسید که آیا در حافظهام از سالهای اقامت در لبنان، چیزی از این عکس به خاطر میآورم یانه. عکس، ساختمانی چند طبقه را نشان میداد با بالکنهای متعدد و پراز جمعیت. روی زمین هم جمعیتی انبوه پشت به دوربین به چشم میخوردند.
مکان را به یادآوردم: ساختمان قدیمی فرودگاه بیروت بود. وجود برج مراقبت در بالا سمت چپ، همین حدس را تأیید میکرد. اما سؤال این بود که این جمعیت انبوه برای چه مقصودی در فرودگاه جمع شدهاند.
به نوبه خود، عکس را برای تعدادی از دوستان لبنانی ایمیل کردم که در این میان، دوست قدیمی آقای دکتر طلال عتریسی، استاد علوم اجتماعی دانشگاه لبنان، تأیید کرد که عکس مربوط به ساختمان قدیمی فرودگاه بیروت است، اما مناسبت این تجمع در فرودگاه را کسی نمیداند.
خانم منیسکریه، روزنامه نگار معروف و دبیر خبرگزاری ملی لبنان نیز اطلاع داد که چیزی از این عکس نمیداند و در آرشیو روزنامۀ السفیر نیز جستوجو کرده وچیزی به دست نیاورده است.
عکس را با دقت نگاه کردم. لباس و پوشش مردان نشان میداد که عکس باید مربوط به دهههای ۶۰ یا ۷۰ میلادی باشد. آن هم در فصل سرما. وجود دو فرد روحانی شیعی در سمت راست و مردی با کوفیه (چفیه) سفید و عقال سیاه در سمت چپ که مخصوص عشایرشیعی منطقه بقاع در لبنان است، رنگ و بوی شیعی به عکس میداد. معلوم بود که این همه آدم در فرودگاه بیروت جمع شدهاند برای استقبال از یک شخصیت محبوب. اما این شخصیت چه کسی میتوانست باشد؟
انبوه جمعیت، چه آنها که در صحن فرودگاه بودند و چه آنها که در بالکنها و پشت بام و اطراف برج مراقبت جمع شده بودند، به یک نقطه توجه داشتند که محل حضور آن شخصیت بود که خودش در عکس دیده نمیشد.
شخصیتهای محبوب در آن دوران را در ذهنم جستوجو کردم. جمال عبدالناصر؟ ژنرال شارل دوگل؟ اما اینها کی به بیروت سفر کردهاند که من خبر ندارم؟ حتی اگر آن شخصیت یکی از اینها باشد امکان ندارد این همه جمعیت برای استقبالش در فرودگاه جمع شوند. مگر لبنان چقدر جمعیت دارد؟ در آن زمان حداکثر چهار میلیون. از این گذشته فرودگاه برای خودش حساب وکتاب دارد وکسی را به صحن داخلی راه نمیدهند و این عکس نشان میدهد که آن شخصیت آنقدر مهم و محبوب بوده که مردم عملاً فرودگاه را اشغال کردهاند!
عکس برایم صحنهای از استقبال مردمی از امام خمینی در فرودگاه مهرآباد و سپس ساختمانی نیمه کاره در خیابان آزادی را تداعی میکرد که انبوهی از جمعیت طبقات آن ساختمان را پر کرده بودند و هر آن بیم آن میرفت که عدهای ازآن بالا به پایین سقوط کنند.
نمیدانم چرا آقای جعفرآبادی احساس کرده بود که عکس باید ارتباطی با امام موسی صدر داشته باشد که برای حل بحران لبنان و جلب نظر سران عرب به اهمیت مقاومت در برابر توطئههای اسرائیل از این فرودگاه به آن فرودگاه میرفت و درانتظار ملاقات با سران کشورها در هتلها رحل اقامت میافکند، چراکه در ایمیل خود شعری از شاعر معروف سوری، نزار قبانی را هم آورده بود که:
أُسافرْ خلفک،
أدخلُ کلَّ المطارات
أسألُ کلَّ الفنادق عنک،
فقد یتصادفُ فیها...
(به دنبالت سفر میکنم
به همه فرودگاهها وارد میشوم
در همه هتلها سراغ تو را میگیرم
شاید تصادفاً تو آنجا باشی!)
این گونه بود که جلد سوم از مجموعه دوازده جلدی «مسیره الامام السید موسی الصدر» را که به تحولات سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ مربوط میشد، از قفسه کتابها بیرون کشیدم و بیاختیار، همچنان که همه ما به دیوان حافظ تفأل میزنیم، آن را گشودم و از آنچه درصفحه سمت راست خواندم غرق در حیرت شدم:
۱۹ مارس ۱۹۷۳
[۲۹ اسفند ۱۳۵۲]
«امام موسی صدر، پس از ادای فریضه حج و دیدار از کشورهای عربستان سعودی، بحرین، قطر، امارات و کویت، دیروزبا یک هواپیمای اختصاصی کویتی، به بیروت بازگشت و مورد استقبال رسمی و مردمی قرار گرفت. در مراسم استقبال از ایشان آقای پی یر حلو، وزیر صنایع و نفت، به نمایندگی از سوی ریاست جمهوری، عدهای از وزیران و نمایندگان پارلمان، سفیر کویت در لبنان، آقای محمد عدسانی، جمعی از علما و روحانیون و انبوهی از هموطنان که تعدادشان دهها هزار نفر تخمین زده میشد، در فرودگاه حضور داشتند. صحن فرودگاه و بام و بالکنها و بلوار خارج فرودگاه آکنده از انبوه شهروندانی بود که از جنوب، بقاع، بیروت و حومۀ آن برای استقبال از امام موسی صدر گردآمده بودند و مرتباً به طرفداری از وی و اندیشهاش شعار میدادند. نمایندۀ ریاست جمهوری در اتومبیل، امام موسی صدر را از فرودگاه تا محل مجلس اعلای اسلامی شیعی در حازمیه همراهی کرد و در طول راه مردمان زیادی اجتماع کرده و در برابرکاروان امام صدر گوسفند قربانی میکردند، بهطوری که طی مسافت از فرودگاه تا مجلس شیعی بیش از یک ساعت ونیم به طول انجامید.»
امام موسی صدر در فرودگاه بیروت خطاب به انبوه جمعیتی که برای استقبال از وی گردآمده بودند، سخنانی ایراد کرد و گفت: «برادران عزیز! سلام و رحمت خداوند بر شما باد! من نمیدانم با چه زبانی از این همه احساسات پاک شما تشکر کنم. تشکر این بندۀ ضعیف این است که وجودم را وقف خدمت به شما و بالا بردن شأن این کشور نمایم و پیوسته در کنار مستضعفان و محرومان باشم. امروز و در این شرایط حساس منطقه، همۀ ما باید صفی واحد در برابر دشمن غاصب و متجاوز در مرز جنوبی کشور باشیم. از خودم و همۀ شما میخواهم که هر یک از ما سربازی مسلح یا بمبی آتشین در برابر دشمن صهیونیستی باشیم و سدی محکم از مقاومت را در برابر دشمن به وجود آوریم تا بتوانیم کشور عزیز خود را در برابر تعدیها و توطئههای دشمن حفظ کنیم. من از تک تک شما تشکر میکنم و با خدای خود پیمان میبندم که پیوسته درخدمت شما و این کشور باشم و تردیدی ندارم که خداوند یار و مددکار ماست که خود فرموه است: «
إن الله یدافع عن الذین آمنوا.» (به نقل از روزنامههای الحیاه، الجریده، لسان الحال، ۱۹/۳/۱۳۷۳)
٭ ٭ ٭
معما حل شد! با آن شکل حیرتانگیز! گویا خودش ما را راهنمایی کرد تا به محض گشودن کتاب در برابر توضیح عکس قرار گیریم و نیازی به ورق زدن چندین جلد و گشتن در هزاران خبر و تحلیل نباشد. اما سؤال این است که این همه محبوبیت چرا و از کجاست. در واقع این سؤالی بود که بعد از آن استقبال عظیم در محافل مختلف لبنان مطرح شد وحتی برخی از روزنامه نگاران در مصاحبههای خود راز این محبوبیت را از امام صدر پرسیدند و وی به سادگی در پاسخ به آنها میگفت: «این را باید از خود مردم بپرسید، ولی من بندۀ ضعیفی بیش نیستم و تا جایی که من احساس میکنم، شاید علت اینکه مردم به من لطف دارند، این باشد که من با آنها صادق هستم و آنها میدانند که هدفی جز خدمت به آنها بویژه به ضعیفان و محرومان ندارم.»
صدق! پس راز این محبوبیت در صدق است که قرآن کریم نیز میفرماید: «
یوم ینفع الصادقین صدقهم»، روزی که صدق به درد صادقین میخورد. و دستور است که «
کونوا مع الصادقین»، همراه با صادقین باشید. همچنین این نوع محبوبیت خدادادی است واین پروردگار متعال است که بندۀ صادق خود را محبوب خلق خود میکند، کاری که با امام موسی صدر وقبل از آن با موسای کلیم کرد. و او خود در سورۀ طه خطاب به موسای کلیم میفرماید: «
والقیتُ علیک محبه منی و لتُصنَعَ علی عینی» من از سوی خود محبت را بر تو افکندم تا در برابر چشمم ساخته شوی!
لبنان هرگز شخصیتی این چنین و با این مقدار کاریزما وتأثیر به خود ندیده است و بدیهی است که وجود چنین شخصیتی بسیاری از صاحبان قدرت و پول را دچار ترس و وحشت میکند. درست به همین دلیل است که موجی از توطئه و اتهام از چپ و راست علیه امام موسی صدر به راه میافتد. راستیها او را طرفدار کمونیسم وچپیها عامل امپریالیزم میخوانند!
یک بار از شهید دکتر چمران پرسیدم چرا این همه به امام موسی صدر حمله میشود و به وی اتهام میزنند؟ گفت: حسد! عدهای به محبوبیت و موفقیتش حسد میورزند و عدهای دیگر از محبوبیتش دچار ترس هستند.
و جالب است که در میان آن استقبال پرشور که هرگز لبنان نظیر آن را به خود ندیده است، از مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی سخن میگوید و نه از هیچ موضوع و خواست دیگری و این نشان نگاه ژرفی است که خطر واقعی را میبیند و به چیزی جز مقاومت در برابر این خطر نمیاندیشد.
اینک ۳۷ سال از ربوده شدنش میگذرد. کاش امروز در میان ما بود و می دید که بذر مقاومتی که همراه با شهید دکتر مصطفی چمران در جنوب لبنان کاشت، تبدیل به درختی تنومند شده و اسرائیل و همپیمانان غربی و عربش را به خاک مذلت نشانده است.