بهتازگی جلد دوم از مجموعهای شانزده جلدی به نام «مشاهیر خاندان صدر» با موضوع «نسبنامۀ خاندان آقامجتهد» منتشر شده است، که در گفت وگو با مؤلف آن، دکتر محسن کمالیان دربارۀ این طرح پژوهشی و آرای ایشان دربارۀ خاندان صدر و ضرورت پژوهش در این موضوع پرداخته ایم.
اشاره: دکتر محسن کمالیان سالهاست که به تحقیق و پژوهش دربارۀ امام موسی صدر و زندگی ایشان و نیز خاندان صدر میپردازد. کتابهای «عزت شیعه» (در دو جلد)، «فریاد در خاموشی» و «صدر دین» از جمله تألیفات ایشان در این زمینه است. وی همچنین مدیریت پایگاه اینترنتی «صدرپژوهی» را به عهده دارد که به موضوع امام موسی صدر و خاندان صدر اختصاص دارد. بهتازگی جلد دوم از مجموعهای شانزده جلدی به نام «مشاهیر خاندان صدر» با موضوع «نسبنامۀ خاندان آقامجتهد» منتشر شده است. به این بهانه، در گفتوگویی با ایشان، دربارۀ این طرح پژوهشی و آرای ایشان دربارۀ خاندان صدر و ضرورت پژوهش در این موضوع بیشتر شنیدیم. آنچه میخوانید، حاصل این گفتوگوست.
جناب آقای دکتر کمالیان؛ اجازه دهید از اینجا شروع کنیم که عامل انگیزانندۀ شما برای پرداختن به موضوع «خاندان صدر» چه بوده است و چرا از میان خانوادهها یا خاندانهای بزرگ دیگر به این خاندان پرداختهاید. چرا خاندان صدر؟
محرک اصلی من در پرداختن به خاندان صدر، اهمیت بینظیر و نه کمنظیر این خاندان در عالم تشیع است. همانطور که در مقدمهی جلد دوم کتاب مشاهیر خاندان صدر نوشتم، تنها در روزگار ما، چهار پسر عمو از اعقاب و احفاد این خاندان، در بالاترین سطوح زعامت دینی، علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی عالم تشیع، نقشآفرینی کردند: امام موسی صدر در لبنان، آیات عظام سید محمدباقر صدر در عراق، حاجآقا حسین خادمی در اصفهان و آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی در تهران. یک دوره قبل از روزگار ما نیز چهار پسر عمو و پسر عمهی دیگر از احفاد و نوادگان این خاندان، همین نقش را در بالاترین سطوح ایفا کردند: آیات عظام سید صدرالدین صدر در قم، شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی مسجدشاهی در اصفهان، سید عبدالحسین شرفالدین در لبنان و آیتالله سید محمد صدر در عراق. یک دوره پیشتر از آن نیز باز چهار پسر عمو یا پسر عمهی دیگر از نوادگان و فرزندان این خاندان، چنین مسئولیتی را در بالاترین سطوح عهدهدار شدند: آیتالله العظمی سید اسماعیل صدر در عراق، آیاتالله شیخ محمدتقی نجفی معروف به «آقانجفی» و حاجآقا نورالله نجفی در اصفهان و سید جمالالدین واعظ اصفهانی طی نهضت مشروطیت در تهران. مبالغه نکردم اگر بگویم، طی یک صد و پنجاه سال گذشته، هیچ خاندان و بیتی در میان خاندانها و بیوت اصیل، بزرگ و مهم شیعه ظهور نکرد که مثل خاندان صدر، در بالاترین سطوح زعامت دینی، علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی عالم تشیع، از سواحل شرقی دریای مدیترانه تا مرزهای ایران و افغانستان، به طور پیوسته، تأثیرگذار و گاهی در شکل و قامتی بلامنازع، نقشآفرینی کرده باشد.
البته مشاهیر خاندان صدر به بزرگانی که نام بردید، محدود نیستند...
قطعاً محدود به این بزرگان نیستند. از مشاهیر تراز اول خاندان صدر که بگذریم، دهها تن از مشاهیر تراز دوم این خاندان نیز بودند و هستند که طی صد و پنجاه سال گذشته، در حوزههای علمیهی ایران، عراق، لبنان یا در عالم علم و عرفان و ادب، افتخار آفریدند و گرمابخشی کردند و آثار ذیقیمت و ماندگار فراوانی را به یادگار گذاشتند. روحانیونی چون آیاتالله آقا مجتهد، سید ابوالحسن صدرعاملی، سید هادی صدر، سید عیسی صدر، سید محمدجواد صدرعاملی، میرزا محمدمهدی جویبارهای، شیخ محمدحسن معزی دزفولی، شیخ محمدحسین نجفی اصفهانی، سید صدرالدین صدرعاملی، سید حسن صدر، سید محمدمهدی صدر، سید محمدجواد صدر، سید حیدر صدر، شیخ محمدباقر معزی دزفولی، سید ابوالحسن صدر، سید محمدصادق صدر، سید اسماعیل صدر (ثانی)، سید رضا صدر، سید علاءالدین مدرس مطلق، شیخ مجدالعلماء نجفی اصفهانی، شهید سید محمد صدر، سید محمدعلی روضاتی، سید مرتضی مستجابی و سید حسین صدر، نمونههایی از این مشاهیر تراز دوم هستند.
اساساً چرا خاندان صدر به این نام معروف شد؟
اینکه خاندانی به وجود آمد و «صدر» خوانده شد، طبیعتاً به خاطر شخص آقای سید صدرالدین عاملی بود. ایشان مؤسس این خاندان است. نام کامل ایشان، سید صدرالدین موسوی عاملی اصفهانی بود. ایشان جزو مراجع بسیار بزرگ و قَدَر زمان خودش در قرن سیزدهم هجری بود. به سبب شهرت علمی و خصوصاً فقهی ایشان، فرزندان ایشان همه به «صدر» معروف شدند. چون ایشان در اصفهان زندگی میکرد، برخی از فرزندان ایشان به «صدر اصفهانی» مشهور شدند. برخی نیز به «صدرزاده» یا «صدر عاملی» معروف شدند. چون ایشان در دوران کودکی همراه خانوادهاش از سرزمین جبل عامل واقع در لبنان بود که به عراق آمد و لذا ریشهاش در جنوب لبنان بود.
چرا خاندان صدر این اندازه نفوذ پیدا کرد و منشأ اثر و معروف شد؟
باید اعتراف کنم که این پرسش واقعاً برای خود من هم وجود دارد که چرا یک خاندان تا این حد تأثیرگذار میشود که ما در هیچ کدام از خاندانهای دیگر شیعه نمونهاش را نمیبینیم. به نظر من این سؤال آن قدر مهم است که جا دارد تزهای متعدد دکترا در اطرافش تألیف شود. بالأخره باید معلوم شود که آقای سید صدرالدین عاملی چه کار کرد و چرا خاندان صدر در طول این صد و پنجاه سال این اندازه برکت پیدا کرد. طبیعتا منظورم از برکت، برکت معنوی است. چون اینها هیچ کدام پول و ثروت نداشتند. اما واقعا چرا توانستند این اندازه مثمر ثمر باشند؟ هم مردانشان و هم حتی زنانشان! اینها چرا واقعاً موفق شدند در ادارۀ زندگی علمی و فرهنگی و سیاسی عالم تشیع در یک چنین مساحت گسترده، این قدر تأثیرگذار باشند؟
آیا بانوان خاندان صدر نیز توانستند توفیقات مهمی پیدا کنند؟
بله؛ خیلی زیاد. در میان بانوان این خاندان نیز انسانهای بسیار فرهیخته و برجستهای قد علم کردند. مردم ما شاید فقط سرکار خانم رباب صدر خواهر محترم امام موسی صدر یا بانوی شهید آمنه خانم بنتالهدی صدر را میشناسند. در حالیکه تعداد بانوان برجستهی این خاندان بسیار بیشتر از این حرفها است. مثلاً یکی از دختران آقا سید صدرالدین عاملی، بانو سیده زهرا بیگم عاملی، از علمای بزرگ زمان خودش در اصفهان بود. ایشان همسر ملا محمدصالح مازندرانی جویبارهای از مراجع بزرگ اصفهان در زمان خود بود. این بانو برای خودش یک فقیه تمام عیار بود و بر کتاب شرح لمعه حاشیهای نوشت که در حوزهی علمیهی اصفهان محل توجه و بحث بود. نوهی این خانم، بانو مریم بیگم جویبارهای، از شعرای مهم و معروف زمان خود در شهر اصفهان بود. یا بانو سیده بدرالشریعه خاتون آبادی، خالهی شهید بهشتی و مادر جناب آقای دکتر محمدعلی اژهای استاد کنونی فلسفه در دانشگاه اصفهان، که نوهی آقا سید محمدجواد صدرعاملی نیز بود، از بانوان مجتهده و از مدرسان معروف مقطع سطح حوزهی علمیهی خواهران در شهر اصفهان بود. شهید بهشتی اوایل انقلاب از ایشان تقاضا میکند که به قم بیاید و مسئولیت حوزههای علمیهی خواهران کل کشور را قبول کند. ولی ایشان نمیپذیرد. این بانوی محترم نیز به جهات علمی و فقهی، انسان بزرگی بوده است. بانو فخرالسادات ابطحی سدهی، دختر خالهی شهید بهشتی یکی دیگر از بانوان فرهیخته و بسیار تأثیرگذار در شهر اصفهان بود که مدرسهی علمیهی «حضرت فاطمهی محدثه» را بنیان گذاشت و افزون بر اشتغالات علمی، فعالیتهای اجتماعی بسیار گستردهای داشت. هماکنون خواهر شهید بهشتی نیز، بانو زینتالسادات بهشتی، فعالیت اجتماعی گستردهای دارد و شاید آموزشگاه خیاطی ایشان بزرگترین تشکیلات در نوع خود در شهر اصفهان باشد. دکتر مریم مهدوی یکی دیگر از اعقاب فرهیختهی خاندان صدر در شهر اصفهان است. این بانوی بزرگوار پزشک متخصص زنان است و مبالغه نکردم اگر بگویم که از پیشکسوتان مهم در این رشته و از مفاخر جامعهی پزشکی کشور است...
بالأخره چرا افراد خاندان صدر توفیق یافتند این اندازه در جامعه مثمر ثمر باشند؟
همین را میخواهم بگویم. حقیقتاً جای مطالعهی جدی وجود دارد تا پاسخ این سؤال و مثل آن استخراج شود. کاملاً جا دارد کسانی که در حوزههای تاریخ، علوم تربیتی، روانشناسی و جامعهشناسی کار میکنند، این مسئله را از ابعاد مختلف بررسی نمایند. برای این سؤال مهم میتوان و باید پاسخی علمی یافت که خاندان صدر چرا این همه انسان تأثیرگذار به جامعه تقدیم کرده است؟ اگر کشور ما و حوزههای علمیۀ ما اتاق فکر داشته باشند، قاعدتاً باید روی مثل این موضوعات کار کنند. بالأخره آیا میخواهیم امثال امام موسی صدر، شهید بهشتی و سید محمدباقر صدر در جامعهی ما باز تولید بشوند یا نمیخواهیم؟ چنین شخصیتهایی همینطوری و از روی تصادف پدید نیامدند. این شخصیتها یک خاندان قوی پشت سرشان بوده که چندین نسل متوالی پشت سر هم در سلامت نفس کامل زندگی کردند. به کسی ظلم نکردند و زیر بار ظلم هم نرفتند. با قناعت زندگی کردند و پیوسته کار علمی یا اجتماعی کردند. اجداد اینها چندین نسل اینگونه با سلامت نفس و پاکی طینت زندگی کردند تا نهایتاً در میانشان کسانی به وجود آمدند که زمینۀ انجام دادن کارهای بزرگی را در روزگار خود دارا شدند. به نظر من، اگر پدر آقا موسی صدر یا پدربزرگ ایشان کس دیگری بود، قطعاً ایشان امام موسی صدر نمیشد. اگر در سلسله اجداد شهید بهشتی دقت کنید که شجرهی ایشان در همین جلد دوم کتاب مشاهیر خاندان صدر آمده، متوجه خواهید شد که اگر از اجداد ایشان کسی را حذف کنید، این شهید بهشتی دیگر پدید نمیآمد. نمیگویم آدم بدی میشد. اما این را میگویم که دیگر این شهید بهشتی نمیشد. اینکه انسان خودش سالم باشد و خود و فرزندانش با خانوادههای سالم وصلت کنند، و این رویه نسل اندر نسل رعایت شود، به نظر حقیر از نکات مهم در زندگی آقا سید صدرالدین عاملی و اجداد و فرزندان ایشان است.
خیلی مهم است که عامل وراثت بتواند تا این اندازه مهم باشد ...
همین طور است. ببینید! همانطور که ما شباهت ظاهری را از پدر و مادرمان به ارث میبریم، میتوانیم خصوصیات درونی را هم از آنان به ارث ببریم. مثلاً کسی که پدر و مادرش باهوش هستند، احتمالاً خودش هم باهوش میشود. یا کسی که پدر و مادرش آدمهای سالمی هستند و میل به خوبی دارند و میل به دوری کردن از بدیها و آزار و اذیت دیگران دارند، خودش هم احتمالاً این امیال و گرایشها را به شکل ژنتیکی به ارث خواهد برد. بچهای که به دنیا میآید، اگر هوش خوبی داشته باشد و میل به کارهای خوب داشته باشد و میل به دوری کردن از کارهای بد داشته باشد، با بچهای که همزمان با او به دنیا میآید و این تمایلات را ندارد، اینها حتی اگر در یک محیط تربیتی و در یک محیط اجتماعی یکسان بزرگ شوند، وقتی کنار هم در کوران حوادث زندگی قرار میگیرند، حتماً واکنشهای متفاوتی خواهند داشت. حالا اگر علاوه بر محیط خانوادگی، محیط تربیت و رشد این دو کودک نیز متفاوت باشد، آن وقت رفتار آنها در طول زندگی کاملاً میتواند متفاوت باشد.
و شجرهنامه میتواند چگونگی این عامل وراثت را نشان دهد؟
بله؛ شجرهنامه هم عامل وراثت را نشان میدهد و هم حتی عامل تربیت را. امتیاز یک شجرهنامهی خوب همین است که انسان وقتی به آن نگاه میکند، بتواند این مسئله را درک کند که فرد مورد نظر چه اجدادی داشته و نیز در کدام محیط تربیتی بزرگ شده است. البته نمیگویم هر شجرهنامهای این اطلاعات را به شکل کامل بدست میدهد. اما شجرهنامههایی که در این کتاب ارائه شده، تلاش گردیده که این اطلاعات را بدست دهد. به عنوان مثال سعی شده است نشان داده شود که بیوت مهم شیعه چگونه در به دنیا آمدن فردی خاص با هم تشریک مساعی کردند. این طور نبود که سلسله اجداد صاحب شجره را تنها به صورت طولی نشان بدهیم و خیلی ساده بالا برویم. بلکه بیوت مهم دیگری را هم که برای پدید آمدن او با خاندان صدر پیوند برقرار کردند، نشان دادیم.
پس به نظر شما قدم اول در شناخت چگونگی پیدایش یک شخصیت علمی، اجتماعی و سیاسی باید این باشد که بدانیم او به چه خاندانی تعلق دارد و در کدام محیط تربیت شده است؟
همین طور است. به عنوان مثال کسانی که برای شناخت شخصیت امام موسی صدر و شهید بهشتی تلاش میکنند یا در فکر باز تولید آنها هستند، خیلی مهم است بدانند که این دو بزرگوار چه اجدادی داشتهاند و در چه محیطی بزرگ شدهاند. امام صدر خود در همین ارتباط سخن بسیار زیبایی دارد که خطاب به خواهرزادهاش سرکار خانم دکتر فاطمه صدرعاملی – همسر آقای دکتر صادق طباطبایی - نوشته است. به ایشان میگوید [نقل به مضمون]: ببین؛ تو نه تنها دردمندیات را در قبال فقرا و یتیمان، بلکه حتی چگونگی راه رفتن خودت را با دیگران مقایسه کن. خواهی فهمید که حتی راه رفتنت هم با دیگران فرق دارد. تو چرا اینطوری هستی؟ چون پدرت فلانی بود. مادرت فلانی بود. پدربزرگ پدریات فلانی بود و پدربزرگ مادریات نیز فلانی بود. این اجداد را یکی یکی نام میبرد و سپس امتیازات اخلاقی آنها را بر میشمارد. بعد هم به خانم دکتر صدرعاملی میگوید فاطمه جان؛ تمام خوبیهایی که این افراد داشتهاند و تمام تمایلات خوبشان، در بدو تولد بدون اینکه تو کوچکترین زحمتی برای کسب آن کشیده باشی، به صورت یک سرمایۀ معنوی در وجود تو به ودیعه گذاشته شده و به تو ارث رسیده است. از حالا به بعد، این تو هستی که میتوانی اینها را حفظ کنی و از آنها استفاده کنی و در طول زندگی چیزی هم بر آنها اضافه کنی و سپس به بچههای خودت تحویل دهی. میتوانی هم اینها را ضایع کنی و مسیر دیگری را در زندگی بروی؛ که اگر این مسیر دوم را طی کنی، در این امانت ـ به تعبیر من ـ خیانت کردهای.
این پروژۀ شما از کجا شروع شد و سیری را که برای رسیدن به طرح فعلی داشت، که در شانزده جلد به خاندان صدر بپردازید، چه بود؟
همه چیز از امام موسی صدر شروع شد. علاقۀ به امام موسی صدر در قلب من بود و هست و ایشان محور همۀ این کارها بود و خواهد بود. در حین کار متوجه شدم که آدم نمیتواند روی زندگی امام صدر تحقیق کند، اما به پدر ایشان کاری نداشته باشد. چون یکی از کسانی که خیلی در زندگی امام صدر اثر گذاشت، پدر ایشان بود. از امام صدر به پدرشان رسیدم. از پدر امام صدر به آقا سید اسماعیل صدر رسیدم. از ایشان نیز به آقا سید صدرالدین عاملی رسیدم. دیدم که هر کدام از این انسانهای بزرگوار، در زمان خودشان از فحول و اعاظم بودهاند و هر کدامشان نکات مثبت بسیار و ویژگیهایی داشتهاند که همۀ ما امروز آرزو میکنیم که کاش در جامعۀ ما هم چنین چیزهایی بود ...
ممکن است بیشتر توضیح دهید ...
ببینید! سالها پیش از آقای واعظزادهی خراسانی جملهی بسیار زیبایی را خواندم که البته هم تلخ بود و هم پرمعنا و زیبا. این جمله همواره در گوشهی ذهن من بود و دنبال معنایش میگشتم. ایشان گفته بود: بزرگان خاندان صدر خوش میدرخشند، اما عاقبت ندارند! بعد عدهای از این بزرگان را مثال زده بود. گفته بود که مثلاً آقا سید صدرالدین بزرگ - مؤسس خاندان صدر - جزو بزرگترین فقهای زمان خودش بود؛ اما مرجعیت مطلق به او نرسید. چون خودش از تصدی این موقعیت فرار میکرد. بعد آقا سید اسماعیل صدر را مثال زده بود، که بعد از میرزای شیرازی بزرگ، مرجعیت مطلق متوجه ایشان شد. خانوادۀ میرزا تمام وجوهات باقیمانده را به ایشان منتقل کردند. شاگردان بزرگ میرزا نیز مثل میرزای نائینی و شیخ حسن کربلایی و افراد خیلی مهم و مقدس وقت مثل محدث نوری و خیلیهای دیگر رسماً بیانیه میدهند و اعلام میکنند که بعد از میرزای شیرازی، آقا سید اسماعیل صدر اعلم است. ایشان اما سامرا را رها میکند و به کربلا میرود و از مرجعیت عام کنارهگیری میکند. بعد آقا سید صدرالدین صدر، پدر امام موسی صدر را مثال زده بود. ایشان نیز مرجعیتش در قم شروع شده بود. اما یک وقت احساس میکند که آقای بروجردی اصلح از اوست و لذا کنار میکشد. ایشان که کنار میکشد، همۀ مراجع دیگر هم کنار میکشند. هم آقای سید محمدتقی خوانساری و آقای حجت. آقای شبیری زنجانی در کتاب جرعهای از دریا خیلی خوب توضیح داده است که آقای حجت چه طور مقاومت میکرد و آقا سید صدرالدین صدر چه طور ایشان را قانع کرد. مطالب خیلی ریز و جالب تاریخی را آقای زنجانی تعریف کرده است در این ارتباط. یا خود امام موسی صدر را شما ببینید. امام صدر وقتی از ایران به لبنان رفت، خیلی خوب میدانست که اگر در قم باقی بماند، مرجعیت روزگار ما از آنِ ایشان خواهد بود. همهی اساتید و دوستانش هم این نکته را به او گوشزد کرده بودند. امام صدر از نجف نیز که به قم بازگشت، همهی علمای نجف به او گفته بودند که نجف بمان و مرجعیت مطلق شیعه از آنِ تو خواهد بود. حتی آقا سید محمدباقر صد و آقای حکیم این مطلب را به ایشان گفته بودند. وقتی هم از نجف به قم آمد و از قم به لبنان رفت، خیلی از دوستان ایشان در مصاحبههایی که حقیر با آنها داشتم، خاطرنشان کردند که قمیها متأثر بودند که ایشان دارد میرود و میگفتند که شما آنجا تلف میشوید. آقایان سلطانی طباطبایی، آذری قمی و سید محمدعلی ابطحی موحد از جملهی افرادی بودند که این مطلب را بیان کردند. میخواهم بگویم که این بزرگان خاندان صدر، همه در زمان خودشان با خدمات علمی و اجتماعی و سیاسی خود حسابی خوش درخشیدند. اما به تعبیر آقای واعظزاده، هیچ کدامشان عاقبت نداشتند. چون ریاستطلب نبودند. چون نمیخواستند خودشان را بر جامعه تحمیل کنند. از مرجعیت و ریاست و زعامت تا جایی که میشد، گریزان بودند. حتی خود امام صدر نیز چنین حالتی داشت ...
اما امام صدر که در لبنان به اوج ریاست رسید...
بله. اما امام صدر نیز وقتی در لبنان به اوج ریاست رسید، مواردی پیش آمد که خیلی راحت استعفاء داد. چرا؟ چون نمیخواست رأی و راه و روش خود را بر مردم تحمیل کند. مثلاً سال 74 یا سال 75 میلادی بود که ایشان رسماً از ریاست مجلس اعلای شیعه استعفا داد. مجمع عمومی مجلس را تشکیل داد و خطاب به اعضاء و همکاران خود گفت: مسیری که میخواهم طی کنم، فلان مسیر است. میدانم که خیلیها مخالف هستید. به همین سبب استعفاء میکنم. اگر این مسیر را قبول دارید، من با شما هستم. اگر نیز قبول ندارید، فرد دیگری را به ریاست مجلس انتخاب کنید. من نیز با کسانی که این مسیر را قبول دارند، در بیرون مجلس آن را دنبال خواهم کرد. اما همه به ایشان رأی دادند و بالاتفاق با استعفای ایشان مخالفت کردند. میگویند ریمون اده دو سه روز بعد در مصاحبهای اعلام کرده بود که وقتی در جلسهی مجمع عمومی مجلس اعلای شیعه دستها برای رأی دادن بالا رفت، آنجا فهمیدم که رأی 99/99 درصد به چه معناست.
پس پژوهش بر روی خاندان صدر از امام موسی صدر شروع شد؟
بله؛ و وقتی نیز در این پژوهش جلو رفتم، مشاهده کردم که اعاظم و فحول تنها به سلسله اجداد امام صدر محدود نیستند. دیدم که در میان دیگر شاخههای خاندان صدر، مثل عموها و عموزادهها و عمهزادهها نیز، انسانهای بزرگی ظهور و بروز کردند. مثل آقا مجتهد، مثل آقا نجفی، مثل آقا سید محمدجواد صدرعاملی، مثل سید جمالالدین واعظ اصفهانی، مثل سید حسن صدر، مثل سید عبدالحسین شرفالدین، مثل شهید بهشتی، مثل حاجآقا حسین خادمی، مثل آقای سید محمدعلی روضاتی و مثل آقای مستجابی. دیدم که اینها، همگی انسانهای بزرگی بودند که در سرتاسر زندگی بر اساس اصول اخلاقی خود حرکت کردند. هیچکدام این افراد هرگز در پستی بلندیهای زندگی اخلاق را فدای منافع خود نکردند. دیدم نمیتوان از این بزرگان صرفنظر کرد. لذا به فکر تهیهی کتابی در خصوص شرح حال مشاهیر تراز اول و دوم خاندان صدر افتادم. اینگونه بود که طرح صدرپژوهی، تدریجاً بزرگتر و بزرگتر شد.
چه شد که دنبال نسبنامهی خاندان صدر رفتید؟
در پاییز سال 1392ش دیدم بعضی محققین روی نسبنامههای خاندان طباطبایی بروجرد، خاندان طباطبایی تبریز، خاندان نجفی اصفهان یا خاندان کلباسی اصفهان کار کردهاند و آثار مفیدی درست شده است. لذا به فکر افتادم که برای خاندان صدر نیز نسبنامهای استخراج کنم. البته در پاییز سال 1385ش شجرهنامهای را در قطع کاغذ آسه برای فرزندان ذکور خاندان صدر استخراج کرده بودم که همان وقت همراه جلد دوم کتاب «عزت شیعه» منتشر شد. اما این بار تصمیم گرفتم که کار را گسترش دهم و همهی اعقاب خاندان صدر اعم از آقایان و بانوان را در نسبنامه بیاورم. آنچه تصمیمم را راسختر کرد، این واقعیت بود که دیدم خیلی از حتی فرهیختگان کشور ما، چگونگی پیوند بزرگان خاندان صدر را با یکدیگر نمیدانند. مثلا کمتر کسی میداند که جمالزاده یا سید جمالالدین واعظ اصفهانی به چه طریق با خاندان صدر مرتبط هستند. جالب است که خود جمالزاده هم نمیدانست چه طور با آقا سید صدرالدین عاملی مرتبط است. ایشان خیال میکرد که آقا سید اسماعیل صدر عموی خود یا پدرش است. در حالی که اشتباه میکرد. در هر صورت این مطلب که ارتباط صدرها در ایران و جاهای دیگر با هم چگونه است، برای اغلب مردم و حتی فرهیختگان ما روشن نبود. کسی نمیدانست که شهید بهشتی، پسرعموی امام صدر است. در حالیکه آقای دکتر محمدرضا بهشتی بارها برای حقیر نعریف کرده بود آقاموسی وقتی از لبنان به منزل ما زنگ میزد، به پدرم میگفت پسرعمو و به مادرم هم میگفت دخترعمو. چون همسر شهید بهشتی و خود آن شهید از اعقاب آقا مجتهد بودند، امام صدر نیز نوهی آقا سید اسماعیل صدر بود. آقا مجتهد و آقا سید اسماعیل صدر نیز با هم برادر بودند. این رابطهی خویشاوندی شهید بهشتی و امام صدر را شاید هیچ کس جز خود آنها، در ایران نمیدانست.به همین سبب، این ایده در ذهنم شکل گرفت که نسبنامهای تفصیلی را آماده کنم. البته ابتدا فکر میکردم که کار سادهای است. اما وقتی درگیر شدم، دیدم که کار خیلی سنگین است.
کار تحقیقات شما تا الآن چقدر پیش رفته است؟
شکر خدا از میان یازده فرزند آقا سید صدرالدین عاملی، نسبنامهی کامل پنج پسر ایشان را تاکنون استخراج کردهام. شجرهنامهی شش دختر ایشان اما هنوز استخراج نشده است که گذاشتهام برای سالهای بعد انشاءالله.
جناب دکتر کمالیان، الگویی که برای این کار انتخاب کردهاید، از کجا آمده است؟ آیا ابداع خودتان بوده است یا سابقهای نیز داشته است؟
طبیعتاً از برخی کتابها ایده گرفتهام، اما خود نیز دخل و تصرفهایی کردهام. کتابهایی که از آنها ایده گرفتم، عمدتاً مجموعهی دوازده جلدی «مشجرالوافی» بود و نیز «نسبنامهی الفت». علامه شیخ محمدباقر الفت که پسر آقانجفی و خودش از اعقاب خاندان صدر است، کتاب خطی بسیار ارزشمندی دارد به نام نسبنامۀ الفت که از آن استفادهی فراوان کردم. این کتاب را آیتالله آقای آقا شیخ هادی نجفی اصفهانی که از نوادگان آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی است، در اختیار حقیر گذاشت. البته نسبنامهی الفت وقتی به دستم رسید که شاید حدود 85 درصد نسبنامه استخراج شده بود. اما باز خیلی مفید بود. به هر حال از این دو کتاب ایده گرفتم و افتخار میکنم. مثلاً اینکه برخی اسمها شمارهای داشته باشد و سپس ذیل آن شماره یادداشتی برای صاحب اسم نوشته شود، این ایده را از امثال این دو نسبنامه گرفتم. درست نیز همین است که انسان باید کار گذشتگان را بگیرد و جلو ببرد. اما دخل و تصرفهایی نیز در شیوهی کار آنها داشتهام. مهمترین دخل و تصرفم شاید این بود که در نمودار هر صاحب شجره سعی کردم چگونگی پیوند خاندان صدر را با دیگر بیوتات مهم شیعه با دقت نشان دهم. تا کنون کتاب نسبنامهای ندیدم که به پیوند بیوتات مهم شیعه با صاحب شجره اهمیت داده باشد. نسبنامهها معمولا تنها سلسله اجداد صاحب شجره یا حداکثر برادران و بنیاعمام او را نشان میدهند. در این کار اما اگر مثلاً به شجرهی شهید بهشتی نگاه کنید، خیلی روشن ملاحظه خواهید کرد که خاندانهای صدر، خاتونآبادی، روضاتی، مدرس مطلق و اژهای چگونه دست به دست هم دادند تا شهید بهشتی و فرزندان او به دنیا آمدند. یعنی کاملاً مشخص شده است که چه کسی از چه بیتی با چه کسی از چه بیتی ازدواج کرده است. در حالی که در شجرهنامههای عادی فقط اجداد پدری یک فرد نشان داده میشود.
چه شد تصمیم گرفتید نام بانوان را نیز در نسبنامه ذکر کنید؟
اولاً همانطور که پیشتر گفتم، در میان خاندان صدر بانوان فرهیخته و برجستهای وجود دارند که حقیقتاً ظلم به تاریخ شیعه است اگر نام آنها احیاء نشود. ثانیاً بسیاری از مشاهیر خاندان صدر، نوادگان دختری آقا سید صدرالدین عاملی هستند. اگر نام فرزندان دختر در نسبنامه ذکر نشود، نام این مشاهیر نیز خود به خود از نسبنامه حذف خواهد شد. آقا نجفی، حاجآقا نورالله نجفی، شهید بهشتی و آقا سید محمدعلی روضاتی نمونههایی از این مشاهیر هستند که به واسطهی مادر به خاندان صدر متصل میشوند. خوب یادم هست در مورد این موضوع که نام بانوان را ذکر کنم یا نکنم، با برخی بزرگان مشورت کردم. چون به هر حال کاری غیری متعارف بود. آقای دکتر صادق طباطبایی، آقای دکتر رسول جعفریان و حجتالاسلام و المسلمین حاجآقا باقر خسروشاهی از بزرگانی بودند که مورد مشورت قرار گرفتند. بدون استثناء همهی این عزیزان حقیر را در این کار تشویق کردند. آقای طباطبایی حتی تأکید کرد که اگر روزی کسی به این کار اعتراض کرد، نام من را ببر و بگو اصرار فلانی بود که این کار را کردم.
خاطرهای از این مدت تحقیقاتتان دربارۀ خاندان صدر دارید؟ آیا در طول روند پژوهشها اتفاقی افتاده است که بیانش جالب باشد؟
بله. مسألهای هست که مایل هستم بیان کنم. مبالغه نکردم اگر بگویم، در طول تحقیق چند بار مواردی پیش آمد که احساس کردم به لحاظ جمعآوری اطلاعات به بن بست کامل بر خوردم. یعنی حقیقتاً به جایی رسیده بودم که دیگر عقلم قد نمیداد چه راهی را باید بروم. دقیقاً در چنین جاهایی بود که یک مرتبه من حیث لایحتسب مسأله حل میشد. اینقدر ناگهانی و غیر قابل باور و شیرین مسأله حل میشد که حس میکردم این عنایت خداوند است که کار متوقف نشود و پیش برود. مثال میزنم. آقا مجتهد دختری داشت به نام خانم فاطمه بیگم صدرعاملی. همسر این بانو، عارفی بود به نام شیخ محمدحسین طریحی. این آقا عراقی بود و به تشویق آقا شیخ محمدحسین نجفی به اصفهان آمد و باجناقش شد و همانجا زندگی کرد و نهایتاً همانجا نیز درگذشت و مدفون شد. آقا شیخ محمدحسین طریحی بنابر برخی دلایل که شاید یکی از آنها عارف مسلکی او بود، اهل گوشهگیری و انزوا بود. این انزوا باعث شد تا ارتباط خانوادگی او با مردم و بخشهای دیگر خاندان صدر اندک اندک قطع شود. حقیر میدانستم که ایشان تک فرزندی دارد به نام شیخ نجمالدین طریحی. اما از بچههای آقا شیخ نجمالدین هیچ اطلاعاتی نداشتم. از هر کس سؤال کردم، از افراد خاندان صدر در اصفهان و شهرهای دیگر، هیچ کس خبر نداشت. یکی از بزرگان خاندان مدرس مطلق حتی چنین گفت که آقا شیخ نجمالدین در یک حادثهی آتشسوزی از بین رفت و فرزندی نیز از خودش به یادگار نگذاشت! وضع چنین بود تا وقتی که نسبنامهی الفت به دستم رسید. در این کتاب نوشته شده بود که آقا شیخ نجم الدین سه پسر و دو دختر از خود به یادگار گذاشته است. مجدداً از اعقاب آقا مجتهد سؤال کردم. هیچ کدام اما این شاخهی خاندان طریحی را نمیشناختند. یعنی ارتباطات خانوادگی کاملاً قطع شده بود. به توصیهی یکی از دانشجویان خوشفکر خود به سایت مخابرات اصفهان در شبکهی اینترنت متوسل شدم. دنبال نام رضوی گشتم. چون در نسبنامهی الفت آمده بود که حاجیه صدیقه خانم طریحی، همسر آقایی به نام سید مصطفی رضوی بوده است. دهها شمارهی تلفن را امتحان کردم. از هر کدام سؤال میکردم که آیا شما فلانی هستید؟ آیا پدر یا مادر شما فلانی نبود؟ آیا شما در خانوادهتان کسی به این اسم دارید؟ تا نهایتاً به منزلی متصل شدم که صاحب آن، آقای حاج سید ابوالقاسم رضوی فرزند حاجیه صدیقه خانم طریحی بود. آقای رضوی از مدیران ارشد شبکهی بهداشت و درمان امروز شهر اصفهان است. با راهنمایی ایشان با دیگر عزیزان خاندان طریحی در اصفهان متصل شدم و نسبنامهی این خاندان برداشت گردید. جالب این است که نه کسی در اصفهان میدانست که این افراد از اعقاب خاندان صدر هستند؛ نه حتی خودشان خبر داشتند که از نوادگان آقا مجتهد و آقا سید صدرالدین عاملی هستند ...
خاطرهی از این دست باز هم دارید؟
بله. خاطرهی دیگر در مورد خاندان مدرس مطلق است. من هیچ ارتباطی با این خاندان نداشتم. هیچ نمیدانستم چه طور میتوانم با آنها ارتباط برقرار بکنم. نسبنامهی الفت هنوز به دستم نرسیده بود. لذا در پیدا کردن افراد خاندان مدرس حسابی در مانده شده بودم. همین اندازه میدانستم که بانو سیده مریم بیگم صدرعاملی نوهی آقا مجتهد، همسر آقا سید حسن (ثانی) مدرس مطلق بود. از فرزندان ایشان اما هیچ اطلاعی نداشتم. این را نیز از قبل میدانستم که بانو مهری رجال نوهی آقا سید جمالالدین صدرزاده، همسر آقا سید جلالالدین مدرس است. اما نمیدانستم که این آقا سید جلالالدین مدرس، فرزند آقا سید حسن مدرس مطلق است. یک روز صبح که از قم به تهران میآمدم، برای چندمین بار هزار جور مسأله را بالا پایین کردم و در این فکر بودم که چه کار میتوانم انجام دهم و چگونه به این خاندان دسترسی پیدا کنم؟ به هیچ کجا فکرم راه نداد. به اتاقم در پژوهشگاه زلزله که رسیدم و کامپیوترم را که روشن کردم، دیدم جناب آقای دکتر سید محمدعلی صدرعاملی برایم ایمیلی فرستاده است. همینجا بگویم که این آقای دکتر صدرعاملی بسیار انسان بزرگواری است و در این تحقیق همپای آیتالله مستجابی بینهایت حقیر را کمک کرده است. به هر حال، آقای دکتر صدرعاملی اطلاعاتی را برایم ایمیل کرده بود که از سالها پیش در بارهی اسامی اعقاب آقا سید صدرالدین عاملی در قالب دو فایل اکسل جمع آوری کرده بود. فایلها را باز و مدتی نگاه کردم و همین طور اطلاعات خودم را با آنها مقایسه مینمودم که ناگهان به فرازی رسیدم که به خاندان مدرس مطلق اختصاص داشت. آنجا دیدم که آقا سید جلالالدین فرزند آقا سید حسن (ثانی) است. بینهایت خوشحال شدم و باز این حس مطبوع درونم ایجاد شد که خداوند گویا نمیخواهد این کار متوقف شود و دوست دارد که پیش برود. چون از قبل میدانستم که آقا سید فرید لقمانی، از جوانان برومند امروز خاندان مدرس، نوهی آقا سید جلالالدین مدرس است، عصر همان روز با کمک شبکهی فیسبوک وی را پیدا کردم و از این طریق به خاندان مدرس مطلق راه یافتم. کلید حل معما ایمیل غیر مترقبهی جناب آقای دکتر صدرعاملی بود که چون امدادی غیبی و حقیقتاً من حیث لا یحتسب درست سر بزنگاه دست حقیر را گرفت و بن بست را گشود.
هنوز دارم روی این سؤال فکر میکنم که چرا این اتفاق افتاد و خاندانی چنین پر برکت پدید آمد که اعضاء و فرزندانش این اندازه در حیات علمی، اجتماعی و سیاسی عالم تشیع اثرگذار شدند؟
سؤال شما بسیار فنی و تخصصی است و حقیقتاً از دایرهی دانش و معلومات حقیر خارج است که بتوانم به آن پاسخ دهم. کاری که حقیر میتوانستم انجام دهم حداکثر این بود که تحقیق کنم وضعیت چیست و در واقع صورت مسئله را تعریف کنم و بگویم قضیه از این قرار است که این خاندان اعضاء و فرزندانش طی یک صد و پنجاه سال گذشته این تأثیرات شگرف را در این جغرافیای وسیع بر عالم تشیع بر جای گذاشتند. اما یافتن پاسخ این نوع سؤالهای مهم که چرا چنین اتفاقی افتاده و چرا چنین خاندانی پدید آمده و این اندازه ثمردهی داشته است، در تخصص حقیر نیست و متخصصین خودش را میطلبد. همانطور که پیشتر گفتم، به نظرم جای دارد که دانشگاههای خوب و معتبر ما رسالههای دکترای متعددی را برای یافتن پاسخ این سؤالها تنظیم کنند. قاعدتاً این علمای رشتههای علوم تربیتی، روانشناسی و جامعهشناسی هستند که میتوانند به این سؤالها پاسخ علمی دهند. همینجا مایل هستم پیشنهاد کنم که اصلاً یکی از میزگردها و جلساتی که مؤسسهی فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در آینده برگزار میکند، خوب است به بررسی این موضوع اختصاص یابد. چه اشکالی دارد که کارشناسانی در حوزههای علوم تربیتی، روانشناسی یا علوم دیگر دعوت شوند و در این مسئله نظریه پردازی کنند؟ باید از آنها خواسته شود که به طور علمی پاسخ دهند که چه میشود که خاندانی موفق میگردد چنین وضع منحصربفردی را پیدا کند؟ ادعای حقیر با تواضع این است که وضعیت خاندان صدر در عالم تشیع طی صد و پنجاه سال گذشته منحصر به فرد است. خوب، چرا این اتفاق افتاده است و چه میتوان کرد که این اتفاق دوباره بیفتد؟ به هر حال جامعه از کنار هم قرار گرفتن خانوادهها است که تشکیل میشود. اگر بشود کاری کرد که این طور خانوادهها تکثیر بشوند، آیا کاری کم اهمیت است؟ بیشک کار خیلی مهمی است و بلکه بزرگترین خدمت به آیندهی شیعه و عالم تشیع است. صدرها چه کردند که اینگونه شدند؟ اگر بتوان روی این موضوع کار علمی کرد، به نظرم خیلی ارزشمند و مهم است.
در تکمیل کاری که روی خاندان صدر انجام میدهید، دیگران چه قدمهایی میتوانند بر دارند؟
سؤال بسیار خوب و مهمی را مطرح کردید. حقیر در مسیر تحقیقات خود متوجه شدم که بزرگان خاندان صدر کلی آثار علمی، فقهی، اصولی، فلسفی، کلامی و ادبی منتشرنشده دارند. عناوین بسیاری از این آثار را در مسیر تحقیقات خود شناسایی و در شرححال بزرگان این خاندان ثبت کردهام. تا حد امکان در پینوشتها نیز قید کردهام که این نسخهها هماکنون در کدام کتابخانهها قابل دسترسی هستند. تلاشم این است که این اطلاعات را تا آنجا که ممکن است، استخراج کنم. این آثار علمی مهم، عمدتاً خطی باقی مانده و منتشر نشدهاند. به نظرم خاندان صدر باید همت کند و این آثار را تدریجاً منتشر نماید. ما در خاندان صدر به شکر خدا آدمهای متمکن زیادی داریم. اگر این عزیزان دست به دست هم دهند و امکاناتی را فراهم کنند که بتوانند این آثار را احیا نمایند، خیلی ارزشمند است و یک گنجینه بزرگ و ارزشمند علمی را که بیشک مایهی مباهات شیعه و عالم تشیع است، در دسترس علاقمندان و تاریخ قرار دادهاند.
آیا میتوانید برخی از این آثار را مثال بزنید؟
بله. به عنوان مثال آقا سید صدرالدین عاملی در مورد موضوع «حجیت ظن مطلق» رسالهی بسیار مهمی دارد که آقای مرعشی نجفی بیش از نیم قرن پیش یکی از نسخ خطی آن را به نوهی ایشان حاجآقا حسین خادمی هدیه کرد. آقای مرعشی نجفی آنجا خطاب به آقای خادمی نوشته است که دربارهی این موضوع، کتابها و رسائل زیادی را به قلم علمای بزرگ دیدهام و این رسالهی جد شما یکی از قویترین و عالیترین کل این آثار است. خوب، آیا خطی باقی ماندن چنین اثر مهمی در علم اصول و عدم انتشار گستردهی آن، حیف نیست؟
آیا تعداد این نوع آثار منتشر نشده زیاد است؟
متأسفانه بله. بزرگان خاندان صدر چون بر روی کارهای علمی و تربیتی خود متمرکز بودند و تمکن مالی و بسط ید نداشتند، عمدتاً موفق نشدند کتابها و رسائل خود را منتشر کنند. هم آقا سید صدرالدین عاملی، هم آقا مجتهد، هم آقا سید ابوجعفر خادمالشریعه، هم آقا سید اسماعیل صدر، هم آقا سید صدرالدین صدر پدر امام موسی صدر، و هم برخی دیگر از بزرگان خاندان صدر در ایران، آثار خطی بسیار ارزشمند و متعددی دارند که تاکنون منتشر نشده است. مبالغه نیست اگر بگویم، اساساً اغلب آثار علمی این بزرگان به سبب همین عدم تمکن مالی، منتشر نشده است. آقا سید رضا صدر در مقالهای به مناسبت چهلمین روز درگذشت پدرش در هفتهنامهی استوار قم بسیار دردمندانه به این نکته اشاره میکند و افسوس میخورد که آقا سید صدرالدین حتی آنقدر تمکن مالی نداشت که بتواند تعداد کاتبان بیشتری را به خدمت بگیرد تا بتواند همهی ایدههایش را لااقل به صورت خطی بر روی کاغذ پیاده کند. هنوز که هنوز است، کلی از آثار پدر امام صدر خطی باقی مانده و منتشر نشده است. متأسفم بگویم که برخی آثار علمی مهم بزرگان خاندان صدر، به سبب گذشت زمان طولانی، دیگر حتی معلوم نیست در کدام کتابخانه و در چه وضعیتی قرار دارند. مثل مجموعهی دوازده جلدی کتاب «لواء الحمد» آقا سید صدرالدین صدر پدر امام صدر. به همین سبب معتقدم اگر بشود خاندان صدر هرچه زودتر همتی بکند و لااقل آثار خطی در دسترس را منتشر کند، بسیار کار شایستهای خواهد بود. همواره با خود گفتهام که اگر یکی از نتایج کار فعلی حقیر همین باشد که فرزندان این روزگار خاندان صدر همت و حرکتی کند و آثار گذشتگان خود را احیا نماید، بخش مهمی از آرزوهای حقیر تحقق یافته است ...
پیشبینی شما از انتشار سایر جلدهای این مجموعه چیست؟ چه مقدار زمان خواهد برد که تمامی این شانزده جلد منتشر شود؟
فکر میکنم که اگر خوشبینانه بخواهم پاسخ بگویم، هفت الی هشت سال دیگر زمان خواهد برد. البته ممکن است بیشتر و تا ده سال نیز طول بکشد. چون عمدهی اطلاعات این تحقیقات، از روی مطالعات میدانی بدست میآید. جلد یک این مجموعه البته که شرححال تفصیلی و فنی تعداد 28 تن از مشاهیر تراز اول و دوم خاندان صدر است، تقریباً آمادهی انتشار است. این جلد را دارم بازخوانی و تکمیل میکنم و انشاءالله طی یکی دو ماه آینده منتشر خواهد شد.
بعد از جلد یک کدام جلد منتشر میشود؟
بعد از جلد یک، انشاءالله سراغِ تمام کردن نسبنامهها خواهم رفت. جلد سوم به خاندان خادمی مربوط است. در نیمهی دوم امسال قصد دارم انشاءالله جلد سوم را تمام کنم. جلد چهارم به خاندان مستجابی مربوط است. جلد پنجم نیز به خاندان آقا به سید اسماعیل صدر مربوط است.
بنابراین، غیر از جابهجایی جلد دو و یک، که ابتدا جلد دو منتشر شده است و بعد از آن جلد یک منتشر میشود، بقیۀ مجلدات کتاب به ترتیب منتشر خواهد شد؟
بله؛ انشاءالله. همانطور که گفتم، جلد اول تنها به شرححالها اختصاص دارد. بعد فکر کردم که اگر بخواهم در این مقطع به شرححالها اولویت دهم، ممکن است بعدها به معمرین این خاندان که گاهی اطلاعات بینظیری دارند که حقیقتاً منحصر به شخص خود ایشان است، دسترسی نداشته باشم. اطلاعات و راهنمایی معمرین هر خاندان برای تکمیل و تدقیق نسبنامه آن خاندان گاهی اوقات ضروری و بدون جایگزین است. به همین سبب با خود گفتم فعلا اولویت با تکمیل نسبنامهها است. شرححالها را همیشه میشود نوشت. اما نسبنامهها را همیشه نمیتوان با دقت مطلوب استخراج کرد. در طول تحقیقات مواردی پیش آمد که نام یک فرد خاص را تنها یک نفر از معمرین خاندان میدانست. در خاندان آقا مجتهد، در مورد نام مادر بزرگ شهید بهشتی، بانو زهرا سادات روضاتی، دقیقاً همین طور شد. این بانوی بزرگوار دختر آقا میرزا مسیح روضاتی و مادر آقا سید فضلالله بهشتی بود. هیچ کس نام ایشان را به خاطر نداشت. جز بانوی بزرگوار حاجیه حشمت خانم روضاتی دختر آقا سید اسدالله روضاتی، که عروس این بانو بود. به همین سبب تصمیم گرفتم نسبنامهها را در اولویت بگذارم تا بتوانم از اطلاعات و راهنمایی معمرین این روزگار خاندان صدر حداکثر استفاده را بنمایم.
در پایان اگر نکتۀ دیگری هست، بفرمایید.
ابتدا از صمیم قلب تشکر میکنم که فرصتی برای انجام این گفتگو فراهم کردید. نکتهای که دوست دارم در پایان این گفتگو متذکر شوم، این است. ببینید! دنیا دارد به این سمت پیش میرود که کشورها و مرزهای جغرافیایی، آن اهمیت سابق خود را تدریجاً از دست میدهند. دنیا دارد به این سمت پیش میرود که اِن.جی.اوها و سازمانهای غیر دولتی و چندملیتی و جهانی، تدریجاً حرف اول را میزنند. این شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و گروههایی که در دل آنها تشکیل میشود، خیلی راحت میتوانند چند ملیتی باشند. علم حقوق و قوانین نیز دارد به این سمت پیش میرود که حقوق بینالملل اهمیت بسیار بیشتری پیدا کند و حقوق و قوانین ملی را تدریجاً تحتالشعاع قرار دهد. خاندانهای بزرگ بیشک نمونهای از سازمانهای غیردولتی و ان.جی.اوها هستند که ظرفیت این را دارند تا در زندگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه و دنیا مؤثر واقع شوند. خاندان صدر خاندانی بسیار بزرگ است که اعقاب آن امروز در سراسر جهان پراکنده هستند. اعقاب این خاندان نه تنها در ایران و عراق و لبنان، که حتی در اروپا، آمریکا، آفریقا و استرالیا حضور فعال و مؤثر دارند. افراد بسیار فرهیخته، برجسته و موفقی در میان اعقاب این روزگار خاندان صدر هستند. هم در حوزهی سیاست، هم در حوزهی اقتصاد، هم در حوزهی علم و فرهنگ، هم در حوزهی بهداشت و درمان، هم در حوزهی صنعت و هم در حوزهی خدمات اجتماعی. اگر دقت کرده باشید، همیشه از اول انقلاب تا کنون هر وقت بزرگان کشور ما دربارۀ امام صدر صحبت کردند، به خاندان نیرومند ایشان نیز اشاره نمودند. بیشتر از همه شاید آقای هاشمی رفسنجانی بود که به خاندان صدر اشاره کرد و بر نیرومندی و نفوذ فراوان این خاندان تأکید نمود. حقیر در طول تحقیقات این چند سال اخیر خود صحت و اهمیت این سخن آقای هاشمی را با همهی وجود خود دریافتهام. اتفاق بسیار مبارک و سرشار از خیر و برکتی که شایسته است رخ دهد، این است که اعقاب این روزگار خاندان صدر همدیگر را پیدا کنند، ظرفیتهای فراوان خود را روی هم گذارند و در حوزههای مختلفی که بر شمردم، دست یاری و همکاری به هم دهند و تشریک مساعی کنند...
آیا میتوانید مثالی بزنید؟
بله. به عنوان مثال یکی از دلمشغولیهای مهم خانم رباب صدر در لبنان، ادارهی مؤسسات امام صدر است. این مؤسسات هم به تعلیم و تربیت دانشآموزان دختر در جنوب لبنان میپردازد، هم گروهی از ایتام را سرپرستی میکند، هم در روستاهای جنوب لبنان خدمات رایگان بهداشتی درمانی ارائه مینماید، هم برای اشتغال بانوان شیعه و خودکفایی اقتصادی آنها چارهاندیشی میکند و هم حتی درمان به موقع کودکان استثنایی را در دستور کار خود قرار داده است. خوب، در میان اعقاب این روزگار خاندان صدر در ایران انسانهای متخصص تراز اول و دردمند فراوانی داریم که هماکنون در شهرهای خود به همین نوع فعالیتهای عامالمنفعه اشتغال دارند. بدون اغراق میگویم که امروز شاید بیش از صد پزشک متخصص میان اعقاب خاندان آقامجتهد در اصفهان و دیگر شهرهای ایران مشغول به کار هستند که همه انسانهایی متدین، اهل خیر و دارای روحیهی انساندوستی قوی هستند. در میان این بزرگان کسانی هستند که هفتهای یک روز بیماران را درمان رایگان میکنند. اگر این افراد با این تخصص و با این روحیه، همدیگر را شناسایی کنند، با هم ارتباط بر قرار کنند و در جریان کارها و فعالیتهای هم قرار گیرند، قطعاً هم به شوق و وجد خواهند آمد، هم خیلی راحت میتوانند دست به دست هم دهند، از تجربیات هم استفاده کنند، مشکلات پیش روی خود را سادهتر از سر راه بر دارند و حتی با همافزایی ظرفیتها، حوزهی فعالیت خود را حسابی گسترش دهند. اینگونه، کارهای عامالمنفعهی ارزشمندی که الان محدود به لبنان یا اصفهان یا تهران است، میتوانند به هم وصل شوند و مجموعههای خیلی بزرگتر و دارای شعاع تأثیرگذاری بسیار بیشتر را فراهم سازند. تنها تصور کنید که همکاری این افراد موجب شود تا مؤسساتی شبیه به مؤسسات امام صدر در لبنان، با همان اهداف و با همان کیفیت، در شهرهای مختلف ایران و عراق تکثیر شود. در دراز مدت و حتی میان مدت، چه تحولی در جامعهی ایرانی و عراقی رخ خواهد داد؟ همچنین تصور کنید که اعقاب خاندان صدر با امکانات و ظرفیت خود به کمک رباب خانم صدر در لبنان بشتابند. آیا مؤسسات امام صدر در لبنان بیش از پیش تقویت و گسترده نخواهد شد؟ آیا فرصتهای جدید و براستی بینظیر برای شیعیان لبنان ایجاد نخواهد شد؟ آیا امام صدر آرزویی بزرگتر از این داشت؟ حالا این نوع همکاری را تعمیم دهید به حوزههای اقتصاد و سیاست. خیلی راحت میتوان حدس زد که چه اتفاقات مبارک و شیرینی در ایران و منطقه میتواند روی دهد...
جالب است بدانید که امام صدر خودش نیز به این ظرفیتهای گستردهی خانوادگی خیلی خوب واقف بود و در حد اقتضائات زمان خود از آنها استفاده کرد. به عنوان مثال امام صدر در ایران با شهید بهشتی و حاجآقا حسین خادمی و آقای مستجابی که پسر عموهای وی بودند، ارتباط بسیار نزدیک داشت و در تنظیم روابط خود با نهاد روحانیت و همچنین انقلابیون ایران و حتی امام خمینی از ظرفیت آنها استفاده کرد. آیا میدانید حاجآقا حسین خادمی و آقای مستجابی چقدر به امام صدر کمک کردند تا امکانات مالی متدینین اصفهان برای دستگیری از شیعیان جنگزدهی لبنان به آن کشور سرازیر شود؟ امام صدر در عراق نیز با شهید سید محمدباقر صدر ارتباط بسیار نزدیک داشت و جهت تنظیم روابط خود با نهاد مرجعیت از ایشان استفاده کرد. امام صدر به اروپا نیز که میرفت، با پسر عموی خود سید محمدعلی جمالزاده رابطه داشت و از وی دیدن میکرد و هرجا ضرورت تشخیص میداد، او را به یاری میطلبید و از روابط اروپایی او استفاده میکرد. امیدوارم اعقاب امروز خاندان صدر تدریجاً یکدیگر را در ایران و جهان پیدا کنند، قدر یکدیگر را بدانند، به هم متصل شوند، مجموعهای قوی تشکیل دهند و با کمک همدیگر کارهایی بزرگ در راه تقویت اسلام، تشیع و کشورهای خود انجام دهند. چنین اتفاقی اگر در دیگر خاندانهای بزرگ شیعه نیز رخ دهد و بعد این خاندانها همه با هم همکاری کنند، بیشک تأثیرات بسیار شگرفی را در راستای منافع بشریت بر کشورهای خود و در سطح منطقه و جهان خواهند توانست برجای بگذارند...
از شما بسیار متشکریم.