پس از اينكه هيچ خبري درباره سفر امام مخابره نشد و او نيز با لبنان تماسي نگرفت، از دوم سپتامبر ( يازده شهريور ) تلاشها براي آگاهي از جزئيات سفر امام و همراهانش آغاز شد.
به گزارش خبرنگار گروه "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس به نقل از جوان، "امام موسي صدر كجاست؟! " اين پرسش در 12 سپتامبر 1978 (21 شهريور 1357) در بيروت بر سر زبانها افتاد. كسي از مكان رئيس مجلس اعلاي شيعيان و چهره شناخته شده خاورميانه آگاهي نداشت. اما شگفتتر اين است كه امروز و پس از گذشت 27 سال از اين ماجرا، هنوز ميپرسيم " امام موسي صدر كجاست؟! " و پاسخي نمييابيم. پس از گذشت 27 سال گرههاي كور اين معما همچنان ناگشوده مانده است. ماجرا از چند روز پيش از اعلام رسمي بودن امام صدر آغاز شده بود. از زماني كه امام صدر، برخلاف عادتش در سفرها، هيچ تماسي با لبنان و خانوادهاش نگرفت. يكي از همراهان او در اين سفر عباس بدرالدين، رئيس خبرگزاري لبنان بود،او براي پوشش خبري اين سفر همراه امام شده بود، اما هيچ خبري مخابره نكرد و از او و ديگر همراه امام، شيخ محمد يعقوب، خبري نبود. * علت سفر به ليبي امام صدر در تاريخ 25 آگوست 1978 (3 شهريور 1357) در يك سفر رسمي به ليبي رفته بود. انگيزه او از اين سفر متقاعد ساختن سران كشورهاي تأثيرگذار عربي، براي تشكيل كنفرانس سران عربي محدود بود. او بر آن بود تا بلكه با تشكيل اين كنفرانس براي خاموش شدن شعلههاي جنگ داخلي لبنان كه 9 سال به درازا كشيده شده بود، راهحلي انديشيده شود. براي اين منظور او به سوريه، اردن، عربستان و الجزاير رفت. او خود در تاريخ 13978.7.24 ( 2مرداد 1357 ) در مصاحبه با روزنامه بحريني " اخبار خليج " به اين مسئله اشاره كرد. در الجزاير هواري بومدين، رئيس جمهور فقيد الجزاير، به امام پيشنهاد سفر به ليبي را ميدهد. علت اين پيشنهاد ميزان تأثير و دخالت ليبي در مسائل لبنان و منطقه بود. پيش از اين تاريخ امام صدر تنها در سال 1975 به ليبي رفته بود كه آن سفر هم با بياحترامي قذافي به امام، پايان يافته بود. با اين همه امام پذيرفت، در صورتي كه دعوت رسمي از ليبي داشته باشد، به آن ديار نيز سفر كند. سرانجام پس از دعوت رسمي ليبي و يك بار تغيير زمان سفر، امام 25 آگوست 1978 (3 شهريور 1357) به همراه شيخ محمد يعقوب و روزنامهنگار، عباس بدرالدين، راهي ليبي ميشود. * نخستين اقدامات پس از اينكه هيچ خبري از خبرگزاريها درباره سفر امام مخابره نشد و او نيز با لبنان تماسي نگرفت، از دوم سپتامبر ( يازده شهريور ) تلاشها براي آگاهي از جزئيات سفر امام و همراهانش آغاز شد. جالب اين بود كه حتي رسانههاي ليبي هم از اين سفر اين شخصيت برجسته خاورميانه چيزي ننوشتند. مجلس اعلاي شيعيان در شش سپتامبر ( پانزده شهريور ) با سفارت ليبي تماس گرفت، اما ثمره اين تلاشها، بنا بر گفته يكي از اعضاي مجلس اعلا، تنها اين پاسخ بود: " امام مهمان ليبي است و دليلي براي نگراني وجود ندارد. " در هشتم سپتامبر مجلس اعلاي شيعيان لبنان از هتل الشاطي طرابلس، محل استقرار امام، توضيح ميخواهد. مسئولان هتل پاسخ ميدهند كه امام در همين روز هتل را ترك كرده است. در تاريخ 10 سپتامبر و پس از تعلل سفارت ليبي در پاسخ مناسب، مجلس اعلا موضوع را با سليم الحص، نخست وزير وقت لبنان، در ميان گذاشت. او نيز در همان روز كاردار ليبي را فراخواند و از او پاسخي رسمي و فوري خواست. * پاسخ ليبي ظهر روز بعد كاردار ليبي پاسخي داد كه تا امروز نيز تكرار ميشود، اگر چه گاهي در اين سالها حافظه قذافي ياري نميكند، تا دروغ بزرگ خودش را تكرار كند، ( اشاره به سخنان سال 2002 قذافي است كه گفته است امام از ليبي خارج نشده ) و هر چند كه با هزار سند و دليل و مدرك اين بلوف قذافي رنگ باخته است. كاردار گفت: " امام صدر و دو همراهش عصر روز 28 رمضان 1398 مطابق با 31 آگوست 1978 (9 شهريور 1357) ليبي را به قصد ايتاليا ترك كردهاند و هواپيماي آنان پرواز شماره 881 شركت هواپيمايي آليتالياست. " بيست و هفت سال از اين ادعاي ليبي ميگذرد و كذب آن روشن گشته است، اما باز هم كاري صورت نميبندد و دولتمردان لبنان و ايران و حاميان حقوق بشر و مدافعان غربي و شرقي آزادي انسان، فشاري به قذافي وارد نميآورند و اگر هم در اين سالها اقدامي صورت پذيرفته، آنقدر بي رمق بوده است كه شاهد هيچ پيشرفتي در اين پرونده و بازگرداندن امام به صحنه فعاليت خود نبودهايم. اين پاسخ رسمي كاردار ليبي رئيس جمهور وقت لبنان، استاد الياس سركيس را بر آن داشت تا در 12 سپتامبر 1978، براي روشن شدن ماجرا با قذافي تماس تلفني بگيرد، اما تلاش براي صحبت با قذافي، بهرغم تلاش چندباره رئيس جمهور لبنان، بي ثمر ميماند. * نخستين تحقيقات در نخستين تحقيقات روشن شد كه امام صدر براي آخرين بار در ساعت يك بعدازظهر 31 آگوست 1978 (9 شهريور 1357) در حال ترك هتل " الشاطي " ديده شده است. او با اتومبيلهاي رسمي دولت ليبي كه در اختيارش بوده، ظاهراً براي ديدار با قذافي، هتل را ترك ميكرده است. قذافي در تاريخ 13978.9.21 (30 شهريور 1357) در سوريه به اجتماع كنندگان لبناني در سوريه گفت كه قرار ديدار ما با امام صدر ساعت يك ونيم ظهر 31 آگوست 1978 بود، اما منكر هر ديداري با امام شد و افزود به من خبر دادند كه امام و دو همراهش خاك ليبي را ترك كردهاند. در تاريخ 13 سپتامبر 1978 (22 شهريور 1357) دولت لبنان هيئت تحقيق امنيتي - سياسي به ليبي و ايتاليا فرستاد. ليبي مانع ورود آن هيئت به خاك آن كشور شد و آنان به سوي رم رفتند و به مدت دو هفته تحقيقات خود را ادامه دادند. اين هيئت در اول نوامبر ( 10 آبان ) نتيجه تحقيقات خود را كه موافق با تحقيقات دستگاه امنيتي ايتاليا بود، اعلام كرد. نيتجه اين تحقيقات چنين بود: " امام صدر و دو همراهش به رم نرفتهاند و آنان در ساعت و تاريخ و هواپيمايي كه ليبي در بيانيه رسمي خود به آنها اشاره كرده است، خاك ليبي را ترك نكردهاند. " از جمله بازيهايي كه ليبي در اين ميان به آن متوسل شد، اين بود كه دو نفر را به جاي امام موسي صدر و شيخ محمد يعقوب با رواديد و گذرنامههاي مخدوش راهي هتل " هاليدي اين " ايتاليا كرد و آن دو نفر نيز پس از پر كردن فرمهاي هتل و 10 دقيقه اقامت در اطاق، هتل را ترك ميكنند و ديگر ديده نميشود. احكام دادگاههاي ايتاليا، تحقيقات دستگاه امنيتي ايتاليا، تحقيقات هيئت امنيتي - سياسي لبنان، همگي، ثابت ميكند كه اين دو نفر متقلبند و اسناد آنها دستكاري شده است. هيچكدام از آن دو نفر لباس روحانيت بر تن نداشتند. (بهرغم عادت امام موسي صدر و شيخ محمد يعقوب كه هميشه و در همه جا با لباس روحانيت حضور پيدا ميكردند. ) طبق اظهارات كاركنان هتل، چهره و قامت آنان نيز با امام و شيخ محمد يعقوب مطابقت نداشته است و جالبتر اينكه آن دو نفر حتي نامهاي موسي صدر و محمد يعقوب را با غلط املايي در فرمهاي هتل نوشتهاند. ليبي در ابتدا نسبت به اين مسأله تجاهل كرد، اما پس از آنكه مسأله روشن شد و خبرگزاريها، خبر آن را مخابره كردند و مجامع بينالمللي از حادثه آگاه شدند، مجبور شد در تاريخ 13978.9.17 (26 شهريور 1357 ) بيانيهاي رسمي در اينباره صادر كند. اين بيانيه دربردارنده تناقضات بسياري بود. از جمله اينكه ادعا شده بود امام صدر " از ليبي بارها ديدار كرده بود "، در حالي كه امام تنها در آگوست 1975 (مرداد 1354) و آن هم براي شركت در همايش انديشه اسلامي به ليبي سفر كرده بود. در همين روز مجلس اعلاي شيعيان تأكيد كرد كه اخباري در اختيار دارد كه نشان ميدهد امام صدر و دو همراهش در ليبي به سر ميبرند و ليبي را به مقصد رم ترك نكردهاند. "امام كجاست اي عرب؟! " " اي عرب اينگونه مهمان نوازي ميكنيد؟! " اينها شعارهاي اصلي جمعيت بزرگي بود كه به دعوت مجلس اعلاي شيعيان در 21/9/1978 ( 30 شهريور 1357 ) به سمت دمشق به راه افتادند. در دمشق كنفرانس سران جبهه پايداري برقرار بود. از همين رو مجلس اعلاي شيعيان لبنان از مردم خواست تا به سمت دمشق راهپيمايي كنند و فرياد خود را به گوش سران عرب برسانند. در اين راهپيمايي كمسابقه بيش از 6 هزار اتومبيل به سوي دمشق راه افتادند. قذافي در دمشق براي هيئت علماي لبنان همان سخنان بي اساس پيشين را تكرار كرده بود. * احكام دادگاههاي ايتاليا دادگاه بدوي دادستان ايتاليا پس از اعلام خبر ربودن امام صدر و ادعاي ليبي به سرعت تحقيقات خود را آغاز كرد. اين تحقيقات از تاريخ 13978.9.13 ( 22 شهريور 1357 ) آغاز شد. در تاريخ 79.5.19 ( 29 ارديبهشت 1358 ) مدعيالعموم ايتاليا، جيروندا، نتيجه تحقيقات را رسماً اعلام كرد. در پايان اين حكم كه در آن به تحقيقات مفصلي اشاره شده بود، آمده است: " از اين تحقيقات قطعاً يك مسئله را ميتوان نتيجه گرفت و آن اين است كه حتي يك دليل هم وجود ندارد كه ثابت كند امام بليت هواپيماي پرواز شماره 881 شركت هواپيمايي آليتاليا را كه مقصدش رم بوده است، تهيه كرده باشد، همچنين با استناد به مراجع گوناگون نتيجه ميگيريم كه امام طرابلس را با هواپيماي هيچ شركت هوايي ديگري هم ترك نكرده است. * دادگاه تجديد نظر در اين مدت همه تلاش ليبي اين بود كه نشان دهد امام ليبي را ترك كرده است. از همين رو در فوريه 1980 (بهمن 1358) يعني پس از گذشت يك سال و نيم از ربودن امام و هشت ماه پس از صدور حكم دادگاه ايتاليا، به اين حكم اعتراض كرد و با اين ادعا كه اسناد جديدي به دست آورده است، خواستار تحقيقات دوباره دستگاه قضائي ايتاليا شد. دادستان ايتاليا نيز با ناديده گرفتن تحقيقات گذشته، يكبار ديگر بررسيهاي جامعي را آغاز و از همه شهود ( مسافرين هواپيما، كاركنان و پليس فرودگاه، كاركنان هتل هاليدي اين ) بازپرسي كرد. در تاريخ 1981.12.20 ( 29 آذر 1360 ) دادستان ايتاليا تحقيقاتش را اعلام و در تاريخ 13982.1.28 (8 بهمن 1360 ) قاضي تحقيق ايتاليا حكم تجديد نظر را منتشر كرد. نتيجه تحقيقات دادستان اين بود: " به صورت قاطع و اكيد و بنابر اتفاقات عيني ثابت شده است كه نه امام و نه محمد يعقوب و نه همراه ديگر آنان، عباس بدرالدين، در صبح 1378.9.1 (10 شهريور 1357) وارد هتل "هاليدي اين " نشدهاند. " و قاضي نيز ضمن تأييد نتايج دادگاه بدوي، " تقلب تحقيقات امنيتي ليبي " را اعلام كرد. * اقدامات دستگاه قضائي لبنان هيئت دولت لبنان در تاريخ 1981.9.4 ( 15 بهمن 1359 ) و با مصوبه شماره 3794 ربودن امام موسي صدر و دو همراهش را تجاوز به امنيت ملي لبنان دانست و اين پرونده را به شوراي عالي قضائي (بالاترين مرجع قضائي لبنان ) ارجاع داد و در تاريخ 1391.2.6 (17 بهمن 1359) قاضي طربيه رحمه به عنوان قاضي تحقيق اين پرونده تعيين شد. قاضي طربيه رحمه در تاريخ 1986.11.18 (27 آبان 1365) با استناد به ادله و شهادت شهود، حكم داد كه ربودن امام صدر و دو همراهش در داخل خاك ليبي صورت پذيرفته است و اشخاص ديگري ميخواستند، متقلبانه، خود را به جاي امام صدر و شيخ محمد يعقوب معرفي كنند و نشان دهند كه آنان وارد ايتاليا شدهاند و ربايندگان كيان لبنان را مورد هدف قرار دادهاند. سرانجام در تاريخ 2001.05.22 (1 خرداد 1380) فرزند امام صدر و همسران شيخ محمد يعقوب و عباس بدرالدين شكايات خود را تقديم شوراي عالي قضائي لبنان كردند تا اين پرونده پر رمز و راز در مسير ديگري پيگيري شود، گره ناگشوده آن گشوده و امامموسي صدر به دامان جامعه بازگردد. خانوادههاي ربودهشدگان، همين شكايت را به بازپرس اول بيروت نيز تقديم كردند و از آنان خواستند مجرمان و شركاي آنان به هر طريق ممكن مشخص شوند. در پي اين شكايت قاضي عدنان عضوم، دادستان كل لبنان، دستور داد تا حكم قاضي طربيه رحمه به جريان بيفتد و همه دستگاههاي امنيتي اقدامات مناسب را انجام دهند. سرانجام پيگيريهاي قضائي خانواده در سال 2004 منجر به حكمي از سوي دادستان كل لبنان شد و بار ديگر بارقههاي اميد درخشيدن گرفت و دوستداران امام اميدوار شدند تا با پيگيري قضائي اين پرونده بار دگر امام را در ميان خود ببينند. عدنان عضوم، دادستان كل لبنان، در سال 2004 در طي حكمي، 17 نفر از سران ليبي، از جمله معمر قذافي را به دادگاه لبنان فراخواند. با اين حكم مراجع قضائي لبنان، آن هم در بالاترين سطح، مسئولان ليبيايي و در صدر آنان معمر قذافي، رهبر اين كشور را در اين حادثه مسئول و متهم شماردند و بدين ترتيب همگان را در موضع انفعال قرار دادند. پارهاي تحليلگران بر آنند كه در واقع، دستگاه قضائي لبنان به ليبي " اعلان جنگ " داده است، آن هم در دورهاي كه ليبي دوست و همپيمان امپرياليست ديروزش شده است. اما اين 17 نفر در دادگاه حاضر نشدند. متأسفانه ترور رفيق حريري، اوضاع سياسي لبنان و بحرانهاي پيش روي اين كشور، پيگيري اين پرونده را تا امروز به تأخير انداخته است. * اقدامات ايران امام موسي صدر در 9 شهريور 1357 ربوده شد؛ يعني در اوج مبارزات مردم ايران. از همان روزهاي نخست امام خميني( ره ) نسبت به اين جنايت واكنش نشان داد. امام خميني در تاريخ 10 و 20 شوال 1398 به ترتيب به ياسرعرفات و حافظ اسد تلگرام ميزند و از آنان ميخواهد تا هر چه زودتر براي روشن شدن وضعيت امام صدر اقدام كنند و نتيجه را به اطلاع او نيز برسانند. در اين تلگرامها امام خميني نگراني و تأثر خود را از اين جنايت اعلام ميكند. در بخشي از پيام امام خميني به حافظ اسد آمده است: " از جنابعالي تقاضا دارم كه اين موضوع را با سران كشورهايي كه در قضيه فلسطين اجتماع كردهاند، در ميان بگذاريد و اهتمام آنان را جلب نماييد. " ( صحيفه امام، ج 3، ص 749) پس از پيروزي انقلاب اسلامي هيئت ليبيايي به ديدار امام خميني (ره) آمدند. امام به آنان گفت: "ما نگران سرنوشت امام موسي صدر هستيم و ميخواهيم به محض بازگشت به ليبي، به سرهنگ قذافي بگوييد هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسي صدر رسيدگي كند. " اين هيئت از امام خميني ميخواهند تا اجازه دهد، سرهنگ قذافي براي عرض تبريك به ايران بيايد، اما امام پاسخ ميدهد: " من فعلاً به قم ميروم و اين ديدار را به زمان ديگري موكول كنيد. " (سخنراني شماره 123، مورخه 1357.12.17در اين بار آيتالله موسوي اردبيلي گفتهاند: " زماني بنا بود كه قذافي به ايران بيايد. قذافي اظهار تمايل كرده بود كه به ايران بيايد. عدهاي هم ميخواستند امام را آماده كنند تا قذافي را به حضور بپذيرد! امام گفتند كه من نميگويم قذافي بيايد يا نيايد! اين را خودتان ميدانيد. اما اينجا نيايد. اين را امام گفتند. اصرار كه شد امام گفتند، هنوز مسئله آقا موسي حل نشده است و من قذافي را نميپذيرم. " همين بياعتنايي امام باعث شد تا سرهنگ قذافي تا امروز هم نتواند به ايران بيايد، هر چند كه با پارهاي دولتمردان سابق و كنوني ايران روابط مستحكمي داشت و دارد. علاوه بر اينها امام خميني(ره) تأثر عميق خود را در مصاحبهها و سخنرانيهاي بسياري اعلام كردند. دولت موقت و مهندس بازرگان هم روابط سردي با ليبي داشت و شرط اساسي براي برقراري روابط حسنه با ليبي را مشخص شدن وضعيت امام موسي صدر اعلام كرد. وزير كشور دولت موقت نيز نماينده ليبي را به حضور نپذيرفت. پيش از انقلاب روابط ديپلماتيك ايران با ليبي قطع شده بود. پس از پيروزي انقلاب " رفقاي ايراني قذافي " تلاش كردند روابط دو كشور به روزهاي خوب خود بازگردد. بند هفدهم مقاولهنامه تجديد روابط ايران و ليبي تشكيل كميته تحقيق براي پيگيري و روشن كردن مسئله امام موسي صدر بود. اين كميته در ايران تشكيل شد. از اعضاي اين كميته ميتوان نمايندگان رئيس جمهور لبنان و جنبش امل، وكيل خانواده امام موسي صدر و نماينده وزير دادگستري ايران را نام برد. اعضاي اين كميته همراه با اسناد و مدارك تهيه شده در ايران، ايتاليا و لبنان خود را آماده سفر به ليبي كردند. اما عصر شبي كه قرار بود كميته به ليبي برود خبر رسيد كه ليبي از پذيرفتن اعضاي كميته امتناع دارد. قذافي سخنان دكتر صادق طباطبايي، خواهرزاده امام موسي صدر و سخنگوي دولت موقت را بهانه قرار داده بود. دكتر طباطبايي طي يك سفر رسمي به لبنان و در مصاحبهاي در آنجا ليبي را در اين ماجرا متهم كرده بود. دكتر طباطبايي كه رياست اين كميته را بر عهده داشت، نه تنها از رياست كميته، بلكه از عضويت در كميته هم كنار كشيد تا بهانههاي قذافي پايان يابد. اما يكي از مراجع با نفوذ آن دوران كه بيتش روابط دوستانه با قذافي داشتند، خود را به امام خميني ميرساند تا به بهانه مصلحت، حق و حقيقت را سر ببرد. به هر حال با اين اقدامات دوستان ايراني قذافي بود كه اعضاي اين كميته هرگز پا به خاك ليبي نگذاشتند. از همان ابتداي انقلاب پارهاي از انقلابيهايي كه از دوستان و نزديكان قذافي نيز به شمار ميرفتند، خواهان رابطه با ليبي شدند، آنان با اصرار بر اينكه انقلاب ما نياز به حمايت دارد و روابط با ليبي به مصلحت انقلاب است، با سلاح مصلحت، حقيقت را ذبح كردند. از سوي ديگر ايران درگير جنگ ناخواسته شد و نياز به حمايت داشت، اين عوامل اين تفكر را پرورش داد كه رابطه با ليبي و پرونده امام موسي صدر دو راه مختلف دارند و ميتوان هم با ليبي رابطه داشت و هم پرونده امام موسي صدر را پيگيري كرد. متأسفانه بايد گفت رابطه با ليبي برقرار شد، اما پرونده امام موسي صدر هرگز پيگيري نشد. در زمان نخستوزيري ميرحسين موسوي همه توان كشور متوجه جنگ و حفظ وضع اقتصادي موجود شد، گرچه موسوي در هيچ زماني نسبت به اين موضوع روي خوش نشان ندادند. مقام معظم رهبري در زمان رياست جمهوري به ليبي ميرود، اما باز هم روشنشدن سرنوشت امام صدر جو مذاكرات مقامات ايران و ليبي را تلخ كرد. پس از دوران ميرحسين موسوي نيز دوران سازندگي آغاز شد. در اين دوره نيز بيمهريها به اين موضوع ادامه يافت، حتي روابط جناب آقاي هاشمي رفسنجاني با ليبي رو به بهبودي نهاد. در اين سالها گر چه حرفهايي، هر چند كم، زده شد، اما هيچ اقدام مناسبي صورت نگرفت و گويي امام صدر نه ايراني است و نه روحاني شيعه. در سال 1376 جناب آقاي خاتمي به رياست جمهوري برگزيده شد. با انتخاب آقاي خاتمي و قرابت نسبي و انديشهاي آقاي خاتمي به امام موسي صدر، دوستداران امام صدر بار ديگر اميدوار شدند. آقاي خاتمي قول داد كه مسئله را پيگيري كند و آن را به سرانجام برساند. سيدمحمد علي ابطحي، رئيس دفتر آقاي خاتمي، نماينده تامالاختيار رئيس جمهور در اين مسئله شد. صلاح بر اين ديده شد كه مذاكراتي را با قذافي و ليبي آغاز كنند. آقاي ابطحي سه سفر به ليبي داشت و با سيفالاسلام قذافي مذاكراتي انجام داد، اما سيفالاسلام همان اطلاعات هميشگي را تكرار كرد. هر چند قذافي در سخنان خود در سال 1381 رسماً اعتراف كرد كه امام صدر وارد ليبي شده است و در اين كشور ربوده شده، اما وقتكشي طرف ليبيايي و عدم همكاري مقامات اين كشور باعث شد تا در سال 1382 خانواده از دولت بخواهد، مذاكرات را متوقف كند. مقام معظم رهبري در سال 1378 در پيامي كه به همايش بزرگداشت شخصيت امام موسي صدر در دانشگاه مفيد فرستادند، بار دگر علاقه خود را به شخصيت امام صدر و روشن شدن سرنوشت او نشان دادند: " يقيناً محروم شدن صحنه لبنان از حضور چنين عنصر ممتاز و ارزشمندي يك خسارت بزرگ بوده و هست كه متأسفانه عكسالعمل مناسب خود را از سوي مدعيان طرفداري از حقوق بشر دريافت نكرده و اميدواريم بي خبريها در اين قضيه با همت صاحبان همت پايان يابد. " اما صاحبان مسئوليت هيچگاه همتي نكردند تا اين خواسته مقام معظم رهبري را جامه عمل بپوشانند. در اسفند ماه 1383 جمع زيادي از مراجع عظام تقليد، روحانيان، نمايندگان مجلس، فعالان سياسي، هنرمندان و نويسندگان در نامهاي سرگشاده چهار خواسته را از آقاي خاتمي مطرح كردند : 1- طرح رسمي پرونده از سوي ايران در مجامع بينالمللي حقوق بشر. 2- پيگيري قضائي پرونده از سوي ايران در محاكم بينالملل. 3- بسيج اطلاعاتي كشور براي كشف تمام حقايق ماجرا. 4- اتخاذ تدابير ديپلماتيك شايسته جهت ابراز نارضايتي ايران از عملكرد دولت ليبي. نكته جالب توجه اين بود كه امضا كنندگان نامه از رجال همه جناحهاي سياسي كشور بودند. اين سخن بدين معناست كه اين موضوع مورد حمايت همه جناحهاي كشور است. گرچه پارهاي از دولتمردان و شخصيتها با بهانهجوييهايي از امضاي اين نامه سرباز زدند كه خود قصه مفصلي دارد و در جاي خود بدان خواهم پرداخت. اين نامه از سوي آقاي خاتمي بيپاسخ ماند و امضاها در آرشيو رياست جمهوري خاك خوردند. آقاي خاتمي در ارديبهشت 1383 در همايش دانشگاه شهيد بهشتي، با عنوان " امام موسي ؛ انديشه ربوده شده " شركت كرد، و از فضايل امام موسي صدر هم گفت، اما نه اشارهاي به نامه و پاسخي به آن كرد و نه از پيگيري قضيه و نقش ليبي حرفي به ميان آورد، تا همه چيز به خوبي و خوشي تمام شود و كسي نرنجد. با انتخاب مجلس هفتم و راه يافتن برخي از امضا كنندگان نامه نخبگان به مجلس، پيگيري اين معماي راز آلود جاني تازه به خود گرفت. عدهاي از نمايندگان در شهريور 1383 در خبرگزاري مهر گرد هم آمدند و قول مساعدت و پيگيري جدي آن را دادند. در مجلس كميتهاي به اين منظور تشكيل شد و حجتالاسلام فاكر عهدهدار رياست و آقاي سعيد ابوطالب دبير اين كميته شدند. در آخرين روز كاري مجلس شوراي اسلامي در سال 1383 بيش از 150نفر از نمايندگان از همه جناحها و گروهها، در حمايت و ضرورت پيگيري قضيه امام موسي صدر و نيز حمايت از دادگاه لبنان، سندي را امضا كردند كه از تريبون علني مجلس قرائت شد. نمايندگان مجلس در اين سند خواستار آزادسازي امام موسي صدر از زندانهاي ليبي شدند و از دولت جمهوري اسلامي خواستند تا همه راههاي قانوني را براي روشن شدن حقيقت ماجرا، محاكمه آمران و عاملان ربودن امام موسي صدر و آزادسازي ايشان به كار بندد. اين كميته هماكنون فعال است و اخيراً نيز با نبيه بري، رئيس پارلمان لبنان، ديداري داشته است. در اين ديدار قرار بر اين شد كه ميان مجالس لبنان و ايران براي پيگيري قضيه هماهنگي برقرار شود. به همين منظور آقاي ابوطالب و تني چند از نمايندگان عازم لبنان شدند تا در اين باره با مقامات و همتايان لبناني خود مذاكراتي داشته باشند. جناب دكتر احمدي نژاد نيز از ابتدا علاقه خود را به اين مسئله عنوان كردند و در ديدار با خانواده قول مساعد براي پيگيري اين پرونده را دادند و آقاي دكتر موسوي، معاون پارلماني خود را مسئول پيگيري اين پرونده كردهاند. آيا به حيات امام صدر اميدوار باشيم؟ آنچه در اين روزها بيش از پيش پرسيده ميشود، اطلاعاتي موثق درباره حيات امام موسي صدر است، گرچه، از لحاظ انساني و اسلامي پيگيري سرنوشت يك انسان، با حيات وي در پيوند نيست. اما با اين حال آنچه درباره حيات امام موسي صدر ميتوان گفت، اين است كه تا امروز هيچ خبر مرگ قطعي، از طرف مقامي رسمي، به خانواده امام صدر داده نشده است. خانم رباب صدر، خواهر امام موسي صدر و رئيس مؤسسات امام صدر در لبنان، ميگويد: " ما هيچ نشانهاي مبني بر اينكه، خداي ناكرده، امام و دو همراهش به قتل رسيده باشند، در اختيار نداريم. " از سوي ديگر اطلاعات و قراين آشكار و پنهان در سالهاي گذشته، چراغ اميد به حيات امام صدر را زنده نگه داشته است. اين اطلاعات اين گمانه را تقويت ميكنند كه وي زنده است و دوران حبس ابد را در زندانهاي ليبي سپري ميكند. گفتني است كه لبنان هميشه صحنه ترور افراد مختلف بوده است؛ چه پيش از ربودن امام، چه در همان دوران و چه پس از ربودن وي. به فاصله كوتاهي از ربودن امام صدر چند شخصيت برجسته لبناني، از جمله حسن خالد، مفتي اهل سنت لبنان، به ترور ميرسند. امام صدر محافظ چنداني، غير از همراهانش نداشت. به نظر ميرسد كه ترور او از برخي رجال ترور شده لبنان بسيار آسانتر بود. اما گويا ربايندگان و كساني كه ميخواستند وي را از صحنه سياسي خاورميانه حذف كنند، در پي ترور يا كشتن وي نبودند. گرچه درباره نحوه ربودن و حتي نگهداري وي و آمرين و عاملين اين ماجراگمانهها و تحليلهاي گوناگوني وجود دارد كه در اينجا فرصت پرداختن بدانها نيست، اما به هر حال به نظر ميرسد كه قصد ربايندگان كشتن وي نبوده است. اخبار حيات راديو مونت كارلو در بهمن 1357 از قول مقامات وزارت خارجه امريكا اعلام كرد كه امام موسي صدر زنده و در ليبي زنداني است. روزنامه كويتي القبس در تير 1358 در خبري اعلام كرد كه امام موسي صدر زنده است و در پادگان " بوهادي " واقع در 200 كيلومتري جنوب شرقي شهر كويري " سرت " به سر ميبرد. روزنامه اسپانيايي ال پائيس در شهريور 1359 با استناد به برخي مقامات سوري و الجزايري، نوشت كه امام صدر در فروردين همان سال در پادگاني نزديك مدز الجزاير نگهداري ميشده است. روزنامه عكاظ و المدينه عربستان سعودي در فروردين 1361 نوشتند كه امام صدر دست كم تا اواسط سال 1360 در ليبي زندان بوده است. روزنامه الشرق الاوسط در تير 1365 به نقل از سفير لبنان در كشور سنگال اعلام كرد كه به گفته رهبران آن كشور، امام موسي صدر زنده است و در ليبي زنداني. در زمستان 1367 مطبوعات اروپا و لبنان از قول يك چهره ايراني ضد انقلاب مقيم فرانسه به نام مهدي روحاني اعلام كردند كه از امام موسي صدر از سوي برخي سازمانهاي اطلاعاتي اروپا اخباري دريافت كرده است كه بر اساس آنها امام صدر زنده است و در آيندهاي نزديك آزاد خواهد شد. هر چند وعده روحاني تحقق نيافت و امام از زندان آزاد نشد، اما وي فيلمي كوتاه براي مرحوم آيتالله سيد رضا صدر، ارسال كرد كه آن بزرگوار را با محاسني سپيد و در لباس روحانيت، در حال گذر از ميان نگهبانان خود نشان ميداد. روزنامه الحيات در شهريور 1371 به نقل از منابع ليبيايي اعلام كرد كه امام موسي صدر در پادگان نظامي كفر زنداني است. در 13 ارديبهشت 1380، پايگاه اينترنتي جبهه ملي نجات ليبي نوشت كه برخي زندانيان زندان ابوسليم شهر طرابلس، در اواخر سال 1376 امام صدر را ديدهاند و اندكي پيش از ماه رمضان گذشته به مكاني ديگر انتقال يافته است. الاهرام العربي چاپ مصر در مرداد 1383 گزارش داد كه امام موسي صدر در يكي از زندانهاي سبها زنداني است. اين روزنامه در ويژهنامه خود درباره امام موسي صدر آورده است: "يكي از مسئولان امنيتي سابق ليبي شخصي به نام سرهنگ "خليفه احنيش " امام موسي صدر را به شهر "سبها " در جنوب ليبي برده و از آنجا، به اتفاق سرهنگ، مسعود عبدالحفيظ ايشان را به يك زندان نظامي در منطقه اوباري انتقال داده است. " به هر حال اين قراين همراه با اخبار و اطلاعات ديگري كه به خانواده امام موسي صدر رسيده است، نشان از حيات او دارد. اما آنچه سؤال برانگيز است، اين است كه چرا پس از گذشت 27 سال راز اين پرونده ناگشوده مانده است. تحليلگران بر اين باورند كه پافشاري و فشار بر ليبي اين پرونده را نيز همچون ديگر پروندههاي ليبي به سرانجام خواهد رساند. امروز ليبي به بسياري از جنايات خود اعتراف كرده، حتي در پارهاي مسائل چنان عقبنشيني كرده كه همه را شگفتزده كرده است. با اين حال، آنچه مسلم است، اين است كه در اين سالها فشارهاي گوناگوني بر ليبي وارد آمده است، تا او را به عقب نشيني وا دارد و آنچه اين پرونده نيازمند آن است عزمي جدي براي بازگرداندن امام موسي صدر است. آيا دولتمردان امروز ايران ميخواهند كه با عزمي جدي، امام را به دامان خانواده، لبنان و شيعيان بازگردانند؟ انهو علي رجعه لقادر.