اولین نظریهای که درباره علت ربوده شدن امام موسی صدر وجود دارد به مسائل
داخلی لبنان و منافع برخی از سازمانهای فلسطینی و جبهه احزاب جناح چپ در
لبنان بازمی گردد.
در آن زمان برخی از این گروهها با استفاده از کمکهای لیبی به کشتار مردم بیگناه روی میآوردند. امام موسی صدر قصد داشت تا با سفر به لیبی، سرهنگ قذافی را برای پایان دادن به این کشتار و توقف کمک به این گروهها قانع کند. شبی که فردای آن روز امام موسی صدر قرار ملاقات با اقای قذافی داشت ساعت ۱۲ نیمه شب بود. نیمه شبی که فردای ان روز امام موسی صدر ناپدید شد. قبل از ملاقات امام موسی صدر با قذافی کمیتهای از احزاب جناح چپ لبنان با قذافی جلسهای داشتند که قرار بود این جلسه پایان پذیرد و بعد امام موسی صدر با قذافی ملاقات کند.
این جلسه تا ۲ نیمه شب ادامه پیدا کرد و در نتیجه با امام موسی صدر تماس گرفتند و گفتند ملاقات شما به فردای آن روز یعنی روز ۳۱ اوت سال ۱۹۸۷ موکول شده است. اما سوال اینجاست که در آن شب چه گذشت. ما احتمال میدهیم در ان شب آن اشخاص (کمیتهای از احزاب جناح چپ لبنان) توانستند قذافی را قانع کنند که حرکت امام موسی صدر بر خلاف منافع جنبش مقاومت فلسطین و مجموعه احزاب جناح چپ است و پس از ان که امام موسی صدر ناپدید شد دستگاه قضائی لبنان تک تک آن افراد را بازجویی کرد و اظهارات انها در بازجوییها در پروندهها موجود است.
فردا ساعت ساعت ۱ بعد از ظهر که امام موسی صدر و دو تن از همراهانشان از هتل ساحل میخواستند سوار بر ماشین تشریفات شوند روزنامه نگاران لبنانی که آنجا حضور داشتند از امام موسی سوال میکنند که کجا تشریف میبرید؟ ایشان میگویند ما با سرهنگ قذافی وقت ملاقات داریم و این اخرین لحظهای بود که امام موسی و همراهانشان دیده شدند و بعد از ان دیگر کسی ایشان را ندید.
این اولین فرضیهای است که به مسائل داخلی لبنان باز میگردد و از اینرو بسیاری معتقدند این جناحهای چپ در برنامه ریزی برای ربوده شدن امام موسی صدر سهیمند. یک چارچوب بزرگتری هم هست و آن به انقلاب اسلامی ایران بازمی گردد چون در همان زمان تظاهرات میلیونی در سراسر کشور شروع شده بود. تب انقلاب همه جا را گرفته بود. مردم در همه جوامع اسلامی به هیجان آمده بودند. امام موسی در همان شرایط و تقریبا ۲ هفته قبل از ناپدید شدن مقالهای بسیار مهم در روزنامه لوموند چاپ پاریس نوشت که به زبان عربی هم ترجمه شد و راه پیامبران نام داشت که در این مقاله ایشان تشریح کردند که انقلاب اسلامی که در ایران شکل گرفته است یک انقلاب کاملا مردمی است و هیچ ارتباطی با بلوک شرق و بلوک کمونیستی ندارد یک انقلاب انسانی است با اهداف انسانی و دنیا باید از این انقلاب حمایت کند.
این تاثیری که انقلاب در سراسر جهان اسلام گذاشته بود طبیعتا همه قدرتها، غرب کشورهای عربی و اسرائیل را ترسانده بود و با توجه به اینکه همه از شخصیت امام موسی صدر و قدرت امام موسی صدر اگاه بودند و با توجه به اینکه حضرت امام خمینی در نجف تصریح کرده بودند بعد از پیروزی امام موسی صدر نقش خواهد داشت در اداره ان کشور بنا بر این خیلی با دور نگری تصور کردند که بایستی امام موسی صدر را از این صحنه دور کنند چون با حضور امام موسی صدر این انقلاب اسلامی ایران سراسر منطقه را میگیرد.
لذا تئوری دوم این است که به این دلیل امام موسی صدر ربوده شد و این یک توطئه بین المللی بود و دستگاههای اطلاعاتی امریکا و اسرائیل در ان دست داشتند تا امام موسی صدر را از صحنه خارج کنند و انقلاب اسلامی نتواند از شخصیت مثل او استفاده کند و ایشان را به عنوان پل بین خود و جهان عرب و جهان اسلام مورد استفاده قرار دهد. اما چه بر سر امام امد؟ ما نمیدانیم در جلسه امام موسی صدر چه گذشت.
میتوان تصور کرد که این دو با هم بحث کردند و امام موسی صدر سعی کرد قذافی را قانع کند که خط اشتباهی را در پیش گرفته و قذافی به دلیل اینکه از طریق احزاب چپ اغواء شده بود و یا اینکه از سوی سازمانهای بین المللی ماموریتی داشت و کار به جنگ لفظی و مشاجره کشیده شد و یا در همان جلسه در اثر این مشاجره و غروری که قذافی دارد امام را شهید میکند و یا اینکه دستور بازداشت اینها را میدهد و اینها را دستگیر میکنند و در محلی زندانی میکنند.
و تا این لحظه هنوز هیچ دلیلی برای این فرضیات وجود ندارد. اما کسانی از لیبی آمدند و خبر آوردند. در همان زمان حدود یکی دوماه پس از ناپدید شدن امام موسی صدر یک پزشک پاکستانی به لندن رفت و در انجا با مرحوم سلیم الوزی سر دبیر مجله الحوادث ملاقات کرد و به او گفت من در لیبی بودم و مرا برای مداوای بیماری در زندانی در وسط صحرای لیبی در روستا کفرا بردند که مشخصات وی با امام موسی صدر مطابقت داشت. بعد از آن یک برقکار لبنانی که در لیبی کار میکرده است به بیروت امد و اظهار داشت در منطقه کفرا به زندانی برای برق کشی رفته است و او امام موسی صدر را در حال قدم زدن بوده است. بعضی از تجار ایرانی هم که با سرهنگهای لیبی فعالیت و کار مشترک میکردند اظهار کردند که یکی از افسران لیبی آنها را به باغی برده است و از دور امام موسی صدر را نشان داده که در گوشهای از باغ زندانی است.
در مقابل خیلی از مخالفین قذافی در اروپا گفتهاند که قذافی در همان روز امام موسی صدر و همراهنش را شهید کرده است. اما چه اقداماتی انجام شد؟ متاسفانه تا این لحظه نه در لبنان و نه ایران اقدامات موثری طبق یک برنامه دقیق صورت نگرفت و ما تنها دور هم جمع شدهایم و از امام موسی صدر تعریف کردیم. اصولا باید برنامه ریزی میشد اطلاعات جمع اوری میشد و بر اساس اطلاعات انگیزهها شناخته میشد اشخاص شناخته میشدند و بعد با دست پر میرفتیم و امام موسی صدر را در خواست میکردیم. دولت پیشین و کنونی بسیار علاقهمند بودند که مساله پیگیری شود و کمیتهای را مسئول پیگیری کردند اما دوستان ما در این کمیته چه در دوره اقای خاتمی و چه این دوره تصور کردند با کد خدا منشی میشود مساله را حل کرد که مسئله حل نشد و هرگز با این روش حل نمیشود. ما نه جمع اوری اطلاعات کردیم نه برنامه ریزی امنیتی اطلاعاتی کردیم و نه اقدام سیاسی موثری.
حتی متاسفانه نه در لبنان و ایران کسی نیامده بررسی کند کسانی که ادعا میکنند امام موسی صدر را در لیبی دیدهاند چه کسانی هستند و از انها یک بازجویی علمی کنند که آیا انها واقعا امام موسی صدر را دیدهاند یا اینکه دچار وهم بودند و یا اینکه کسی به انها گفته این حرفها را بزنند و همین طور کسانی که مدعی هستند امام موسی شهید شده است. البته کار قضایی هم صورت گرفت اعتراض سیاسی هم شد و الان هم دستگاه قضایی لبنان علیه ۲۷ نفر از مسئولین لیبی از جمله قذافی به اتهام ربودن امام موسی صدر و همراهانش اعلام جرم کرده است. با توجه به دلایلی که وجود دارد که امام در لیبی بوده و زنده است و طبیعات باید عمر امام باید حدود ۸۰ سال باشد و دلایلی هم هست که آنها شهید شده ااند.
آخرین باری که ایشان مشا هده شد روز ۳۱ اوت ۱۹۸۷ بود و بنا بر این طبق قاعده استسحاب ما باید فرض را بر این بگذاریم که ایشان و همراهانشان زنده هستند تا زمانی که خلاف این موضوع اثبات شود. چه طور ممکن است شخصیت عظیمی مثل امام موسی صدر را ناپدید کنند و بعد در اثر مرور زمان ما بگوییم اینها دیگر زنده نیستند و ما خود را خسته نکنیم. اگر هم ثابت شود که زنده نیستند تازه اول کار است که چرا اینها زنده نیستند؟ و کسی که اینها را شهید کرده باید پاسخگو باشد و باید قصاص شود.