از دور که چشمم به تصویر امام موسی صدر افتاد یک شوقی در دلم افتاد، فکر کردم از ایشان خبر خوش به دست آمده و بیشتر به خاطر دل مادرم که بسیار دلواپس و از دوستداران ایشان هستن خوشحال شدم. امیدوارم به زودی زود هم دل خانوادهاش شاد شود و هم همه دوستدارانش.
به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، دفتر یادبود غرفۀ انتشارات مؤسسه در نمایشگاه، هر روز به دست نوشتههای بازدیدکنندگانی مزین میشود که حرف دل خود را در آن ثبت میکنند؛ حرفهایی از جنس دلتنگی برای امام موسی صدر و آروزی بازگشتش، تا پیشنهاد به مؤسسه و انتقاد از آن.
خواندن برخی از این نوشتهها خالی از لطف نیست و از همین رو، چند نوشته را انتخاب کردیم تا شما نیز در خواندن آنها شریک باشید.
۱. با شوق به سمت غرفه میآید و با مهدیه پالیزبان، گرم صحبت و گفتوگو میشود. موقع رفتن دفتر یادبود نظرش را جلب میکند و حرفهای دلش این گونه بر صفحه کاغذ نقش میبندد:
«از دور که چشمم به تصویر امام موسی صدر افتاد یک شوقی در دلم افتاد، فکر کردم از ایشان خبر خوش به دست آمده و بیشتر به خاطر دل مادرم که بسیار دلواپس و از دوستداران ایشان هستن خوشحال شدم. امیدوارم به زودی زود هم دل خانوادهاش شاد شود و هم همه دوستدارانش و هم و هم دل مادر منتظر من شاد شود. ان شاء الله»
۲. با دوستانش به غرفه آمده، دفتر یادبود را ورق میزنند، میخوانند، شیطنت میکنند و میخندند، در نهایت تصمیم میگیرند که خودشان هم جملهای ثبت کنند و رضا حیدری قلم برمی دارد و ذهن جوان و فهیمش این بیت پرمعنا را انتخاب میکند:
«هر که در این راه مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند»
۳. با قیافهای جدی قلم را بر میدارد و مشغول نوشتن میشود، مختصر مینویسد و میرود. دفتر را که نگاه میکنیم چنین میخوانیم:
«سرهنگ قذافی هم که به درک واصل شد پس سرنوشت امام موسی صدر به کجا انجامید؟»