او به پدر گفت: «من زنگ زدم که وقت ملاقات امام موسی صدر و اعلیحضرت را به شما اطلاع دهم.» پدر هم گفت: «خیلی خوب! باشد.» علم از اینکه دو مرتبه تلفن را به رویش قطع کرده بودند، ناراحت شده بود، پس خطاب به پدر گفت: «مثل اینکه جنابعالی خیلی موافق نیستید که این ملاقات صورت بگیرد.» این گفته ظاهراً تهدیدآمیز بیان شده بود.
سید محمد صدر، فرزند آیت الله سید رضا صدر (برادر بزرگتر امام موسی صدر) در بخشی از کتاب خاطراتش با عنوان «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» که بهتازگی منتشرشده است، به بیان خاطرات خود دربارهٔ پدر و عمویش،
آیت الله سید رضا صدر و امام موسی صدر میپردازد.
او در بخشی از این کتاب، به بیان خاطرهای مربوط به ملاقات امام موسی صدر و شاه و حواشی آن میپردازد که در ادامهٔ این خبر آن را میخوانید.
کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» را انتشارات سورهٔ مهر در سال ۱۳۹۳ با تحقیق و تدوین محمد قبادی، با بهای ۲۵ هزار تومان، برای نخستین بار منتشر کرده است.
در صفحات ۳۶ تا ۳۸ این کتاب میخوانیم:
سال ۱۳۵۰، آخرین باری که امام موسی صدر (عموی ما) از لبنان به ایران آمد، مصادف با دستگیری سران مجاهدین خلق بود و گفته میشد که همهشان اعدام خواهند شد. از این رو ـ تا آنجا که به خاطرم هست ـ اکثر علما و در واقع مجموعهای از روحانیت انقلابی از قم، از آیت الله شریعتمداری گرفته تا آقای رفسنجانی و آقای مطهری، از امام موسی صدر خواستند که با شاه ملاقات کند و به نحوی جلو اعدام بچههای سازمان مجاهدین خلق را بگیرد؛ البته آن زمان تعدادی از روحانیان هم در زندان بودند که پیشنهاد شد برای آزادی آنها هم با شاه صحبت شود. وقتی قرار شد این ملاقات صورت بگیرد، تنظیمکنندهٔ قرار با شاه در وزارت دربار، شخص اسدالله علم و منشیاش بود.
روز تنظیم قرار ملاقات، امام موسی صدر منزل ما نبود. تلفن زنگ زد، من گوشی را برداشتم. خانمی آن طرف خط گفت: «من از طرف آقای علم، وزیر دربار، زنگ میزنم. ایشان میخواهند با آیت الله صدر صحبت کنند.» منظورش پدر ما بود. گوشی تلفن را به پدر دادم. پدر تا دید منشی دفتر علم است و خود او پشت خط نیست، تلفن را قطع کرد. تلفن دوباره زنگ زد. من گوشی را برداشتم و دوباره همان ماجرا تکرار شد و پدر گوشی را قطع کرد. دفعهٔ سوم شخص علم پشت خط بود. خودش زنگ زد و پدر این بار پاسخش را داد. او به پدر گفت: «من زنگ زدم که وقت ملاقات امام موسی صدر و اعلیحضرت را به شما اطلاع دهم.» پدر هم گفت: «خیلی خوب! باشد.» علم از اینکه دو مرتبه تلفن را به رویش قطع کرده بودند، ناراحت شده بود، پس خطاب به پدر گفت: «مثل اینکه جنابعالی خیلی موافق نیستید که این ملاقات صورت بگیرد.» این گفته ظاهراً تهدیدآمیز بیان شده بود. پدر هم با همان لحن پاسخ داده بودند: «آقا این حرفها چیست که شما میزنید. یک نفر با یک نفر دیگر میخواهد ملاقات کند، حالا به من میگویید که من مخالفم یا موافق. اصلاً به من چه ارتباطی دارد.»
منظور از «یک نفر با یک نفر دیگر»، شاه است و شخص شنوندهٔ پاسخ، وزیر دربار است.
علم بعد از اینکه امام موسی صدر را دیده بود از این رفتار پدر گله کرد که من زنگ زدم و اخوی بزرگ شما این طور صحبت کردند. او با ناراحتی گفته بود: «ما هرکجا زنگ میزنیم، آن طرف به خود میلرزد تا با ما صحبت کند، آن وقت ایشان اینگونه پاسخ ما را دادهاند.»
به گزارش هفته نامه تاریخ شفاهی: مراسم رونمایی کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» که با تدوین و تحقیق محمد قبادی در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی تولید و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده، با حضور دکتر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، ساعت ۱۶ دوشنبه ۳۱ فروردین ماه در سالن مهر حوزه هنری برگزار میشود.
کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سیدمحمد صدر» خاطرات دکتر سید محمد صدر دیپلمات باسابقه ایرانی و مشاور ارشد محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان است.
محمدصدر در حال حاضر پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات وزارت خارجه به شمار میرود. در این کتاب که در هفت فصل تدوین شده، به پیشینه خانوادگی دکتر محمد صدر، تحصیلات او در رشته داروسازی در دانشگاه تهران، نحوه مبارزات او در انقلاب اسلامی، حضور صدر در عرصه سیاسی و در کنار شهید رجایی و مسئولیتهایی که او در وزارت امورخارجه برعهده گرفت، پرداخته میشود.
مراسم رونمایی کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» در سالن مهر حوزه هنری، واقع در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ برگزار میشود.