استاد خسروشاهى واقعبينانه اعتقاد دارد که اگرچه انديشه و سيرهى امام صدر جوابگوى بسيارى از مشکلات امروز جامعهى اسلامى ما هست، اما شرايط زمان و مکان ممکن است تغيير بايد و با گذشت زمان نيز تدريجآ مسائل جديد ممکن است بايد آيد.
«محسن کماليان» دانشيار پژوهشگاه بينالمللى زلزلهشناسى و مدیرسایت صدرپژوهشی با انتشار مقاله اي به نقش استاد سيد هادى خسروشاهي در احياي نام امام موسي صدر اشاره کرد.
به گزارش روابط عمومی موسسه امام موسی صدر متن کامل اين مقاله به شرح ذيل است:
نگارندهى اين سطور بر اين باور است که چهار شخصيت سياسى و فرهنگى ايرانىتبار در احياى نام و ياد امام موسى صدر در جامعهى ايرانى و در معرفى انديشه و سيرهى آن بزرگوار نقش اساسى، محورى و بىبديل داشتهاند: شهيد دکتر مصطفى چمران، شادروان حجتالاسلام والمسلمين على حجتى کرمانى، حجتالاسلام والمسلمين استاد سيد هادى خسروشاهى و دکتر صادق طباطبايى. اين عزيزان در روزگارى نام امام صدر را در جامعهى ايرانى مطرح کردند و کمر همت به احياى ياد و معرفى انديشه و سيرهى آن بزرگوار بستند که نام «موسى صدر» کاملا فراموش شده بود. قاطبهى مردم اين نام را به کلى از ياد برده بودند و تمامى مسئولان به دلايل مصلحتانديشانه! پيرو سياست رسمى کشور از طرح آن دورى مىجستند. در چنين فضايى اين عزيزان مردانه و از روى دردمندى و اخلاص پاى در ميدان عمل گذاردند و هر کدام در يک بستر زمانى خاص تلاش و کارى کارستان کردند. از نتايج ماندگار اين تلاشها، کتب و آثار بسيار ارزشمند و پربارى بود دربارهى امام صدر و نيز از ايشان، که طى دهههاى شست و هفتاد شمسى در ادبيات فارسى مکتوب و منتشر گرديد. انتشار اين ادبيات، فرهيختگان حوزوى، دانشگاهى، بسيارى از جوانان وجدانهاى بيدار جامعهى ايرانى را آگاه ساخت. تدريجآ فضايى پديد آمد که نه تنها در ايران، بلکه حتى در لبنان، خانوادهى محترم امام صدر احساس کردند که وقت آن رسيده است تا با تأسيس مؤسساتى فرهنگى، اين حرکت آگاهىبخشى را توسعه داده و تکميل و تدقيق کنند. ادبياتى که امروز در جامعهى ايرانى راجع به امام صدر در دست است، به طور مستقيم يا غير مستقيم مرهون زحمات اين چهار بزرگوارى است که در ابتداى اين سطور از آنان نام بردم. ... و البته در اين مسير کار بزرگ استاد خسروشاهى يک نقطه عطف بود... .
اولين مرتبه استاد خسروشاهى را از طريق پدرم شناختم. دبيرستان مىرفتم که پدرم از سفرهاى اواخر دههى چهل شمسى استاد به کشور آلمان و از حضورشان در مسجد شهر آخن و نيز از آمدنشان به منزل ما برايمان تعريف کرد. ما آن موقع در آخن زندگى مىکرديم و من بچهاى چهار پنج ساله بودم. از خاطرات پدرم دريافتم که استاد از دوستان امام صدر و شهيد بزرگوار آيتالله دکتر بهشتى هستند، اين اطلاعات در گوشهاى از ذهن من ماند تا حدود دوازده سال بعد، يعنى در سال 1371 که يکى از شمارههاى فصلنامهى وزين «تاريخ و فرهنگ معاصر» به دستم رسيد. در آن شماره دو مقالهى دلنشين به قلم استاد در يادبود آياتالله سيد ابوالقاسم کاشانى و شهيد بهشتى درج شده بود. آن روزها سرباز بودم و دورهى سه ماههى دوم آموزش نظامى را در پادگان مهندسى نيروى زمينى ارتش در بروجرد مىگذراندم. با استاد مکاتبهاى کردم و ايشان مشوقانه حقير را در جهت همکارى در تهيهى ويژهنامهاى به ياد امام صدر دعوت کردند. در اولين مرخصى آخر هفته به ديدار استاد در قم شتافتم و قرار و مدار ترتيب کار در همان جلسه گذاشته شد. پنجمين ويژهنامهى فصلنامهى «تاريخ و فرهنگ معاصر» با نام «يادنامه امام موسى صدر» در تابستان 1375 منتشر گرديد.
اين ويژهنامه مجموعهاى بود از مقالاتى متعدد و دهها مصاحبهى متنوع با اعاظم و فرهيختگان وقت حوزه و دانشگاه، که با امام صدر دوستى و ارتباط داشتند. برخى مصاحبهشوندگان از مراجع بزرگوار ديروز و امروز کشور هستند؛ از جمله آيات عظام: سيد موسى شبيرى زنجانى، سيد عبدالکريم موسوى اردبيلى، ناصر مکارم شيرازى و جعفر سبحانى و... همهى آن جمع يکصدا شخصيت علمى، اخلاقى، حوزوى و سياسى امام صدر را با عالىترين تعابير مورد ستايش قرار دادند و غيبت ايشان را خسارتى عظيم براى اسلام، تشيع و انقلاب اسلامى ايران خواندند. همانطور که در مقدمهى کتاب «فرياد در خاموشى» نوشتهام انتشار اين يادنامه بىشک نقطهى عطفى بود در تاريخ پيگيرى مسألهى آن بزرگوار و نيز احياى ياد، نام، انديشه و سيرهى ايشان. به عنوان اولين رئيس «مؤسسهى فرهنگى تحقيقاتى امام موسى صدر» در ايران شهادت مىدهم و از آقايان سيد صدرالدين صدر و مهدى فيروزان فرزند عزيز و داماد محترم آن بزرگوار نيز نقل مىکنم که انتشار اين «ويژهنامه» حکم انرژى مثبتى را داشت که ضرورت تأسيس مؤسسه را در ذهن خانواده پررنگ و برجسته ساخت.
همچنين شخصآ از مرحوم آيتالله ميرزا بيش از يک بار شنيدم که فرمودند: «هر وقت با طلاب دربارهى رفتن به اجتماع و تعامل با مردم صحبت مىکنم، خواندن کتاب آقاى خسروشاهى يادنامهى امام موسى صدر و الگو قرار دادن سيرهى امام موسى صدر را به آنها توصيه مىکنم». نيز به ياد دارم که وقتى روزى ناخواسته در پى رندى بعضى دوستان تحريريهى روزنامهى کيهان با آقاى جلالالدين فارسى از طريق تلفن همکلام شدم، وى به رغم آن همه اقدام خصمانهى پيشين خود عليه امام صدر گفت: «با اين تأييد و تکريمى که آن جمع جليل از آقاى صدر کردهاند، ديگر صلاح نيست که من نقطهنظرات خود را مطرح کنم»!
اما تاريخچهاى از رابطهى استاد خسروشاهى و امام صدر: از خود استاد شنيدم که آشنايى ايشان با امام صدر از نخستين روزهاى هجرت تحصيلى ايشان به شهر مقدس قم در اواخر سال 1332ش آغاز شده است. استاد از علاقهمندان درس اخلاق مرحوم آيتالله بود که شبهاى پنجشنبه در منزل پدر آن بزرگوار، مرحوم آيتالله العظمى سيد صدرالدين صدر، برپا مىشد. در همين جلسات بود که به طور طبيعى با امام صدر آشنا گرديد. استاد آن روزگار در عنفوان جوانى و سن شانزده سالگى بود و تازه درسهاى سطح حوزوى را شروع کرده بود. امام صدر نيز جوانى بيست و پنج ساله و يکى از فضلاى مشاربالبنان و برتر حوزهى علميهى قم بود که دروس شرح لمعه، قوانين و رسائل او بسيار پرآوازه گشته بود، اين آشنايى مقدماتى سرانجام به رابطهاى دوستانه و صميمانه بدل شد و از اواخر سال 1337ش به بعد عملا رنگ همفکرى و همکارى به خود گرفت. پاييز آن سال اولين شمارهى مجلهى مکتب اسلام منتشر گرديد و امام صدر از مؤسسان و سال اول عملا سردبير آن مجله بود.
تدريجآ چند تن از فضلاى جوانتر اما خوشفکر حوزه به همکارى با مجله دعوت شدند که استاد يکى از آنها بود. در خاطرات استاد آمده است که بعدازظهر برخى روزها در تابستان گرم سال 1338ش به «چاپخانهى حکمت» متعلق به مرحوم آقا يحيى برقعى در تيمچهى بزرگ بازار قم مىرفتم تا مقالات مجله را غلطگيرى کنم و مشاهده مىکردم که امام صدر نيز همان موقع به آنجا آمده تا سرمقاله را خود غلطگيرى نموده و همراه ديگر مقالات نهايى کند. اين همت و پشتکار و دردمندى و احساس مسئوليت و نيز ذوقيات مشترک، رابطهى امام صدر و استاد را عميقتر کرد. طورى که هجرت آبان سال 1338ش امام صدر به لبنان نتوانست اين رابطه را کمسو و کمرنگ سازد. بالعکس، گويى همکارى امام و استاد تازه آغاز شده بود؛ اما اينبار در محيطى بزرگتر از قم به وسعت جغرافياى جهان اسلام، کنفرانسهاى اسلامى مختلفى که طى ساليان بعد در کشورهاى عربى و شمال آفريقا برگزار شد، يکى از صحنههاى پرشورى بود که اين دو فارغالتحصيل نخبهى حوزهى علميهى قم در کنار هم قرار مىگرفتند و همنواى با هم به معرفى ديدگاههاى مکتب اهل بيت(ع) مىپرداختند. آنطور که از خود استاد شنيدم، آن دو بزرگوار در سه کنفرانس در الجزاير کنار هم بودند؛ يک کنفرانس در قاهره و يک کنفرانس نيز در مکه، استاد بارها طى سخنرانىها و مقالات خود تأکيد کرده است که در همهى اين کنفرانسها، امام صدر به لحاظ علمى و فکرى در اوج بود و بر همهى علما و انديشمندان جهان اسلام برترى داشت.
استاد علاوه بر کنفرانسهاى اسلامى در خود لبنان نيز با امام صدر ديدارها و برنامههاى متعددى داشت و از جزئيات اقدامات و حرکتهاى ايشان آگاه بود. جنگ داخلى دو سالهى لبنان در دههى پنجاه شمسى، خصوصآ وقتى دو شهرک نبعه و تلزعتر در حومهى شهر بيروت بدست فالانژيستها سقوط کردند، از سختترين روزهاى زندگى امام صدر محسوب هستند. در آن روزهاى سخت که همهى دشمنان امام صدر عليه آن بزرگوار بسيج شده و ايشان را آماج شديدترين تهمتها و فشارهاى تبليغاتى و حتى امنيتى قرار داده بودند، استاد در ايران از معدود بزرگمردانى بود که در دفاع از حقانيت امام صدر کمر همت بستند و در ميان فرهيختگان حوزه و روحانيت تمام قد به روشنگرى پرداختند...
بىشک تلاشهاى جدى، دردمندانه و مؤثر دو دههى اخير استاد خسروشاهى جهت احياء ياد، نام، انديشه و سيرهى امام صدر در جامعهى ايران، نتيجهى شناخت عينى و جامعى است که ايشان طى ربع قرن رابطهى مستمر با آن بزرگوار بدست آورده است: استاد خسروشاهى امام صدر را قبل از هر چيز يک شخصيت برجستهى حوزوى و علمى مىداند که در همهى رشتههاى فقه و اصول و فلسفه، صاحبنظر و مجتهد بود. ايشان اعتقاد دارند که جايگاه حوزوى و علمى امام صدر چنان بود که اگر شرايط و اشتغالات به ايشان اجازه مىداد تا نظريات فقهى و اصولى خود را مطرح سازد، در عرصههاى مزبور حتمآ صاحب مکتبى جديد و تالىتلو فقيهان و اصوليين بلندپايهى معاصر، چون آيتالله العظمى مىباشد. استاد خسروشاهى امام صدر را يک مصلح برجستهى فرهنگى و اجتماعى اين روزگار و يکى از سرآمدان حرکت روشنفکرى دينى زمان حاضر مىداند که نقطهنظرات و انديشههاى نوينى داشت و در صدد بود با وفادارى به فقه جواهرى و نيز حکمت متعاليه، قرائتهايى جديد از اسلام را مطابق با شرايط زمان و مکان ارائه نمايد.
ايشان امام صدر را جزو معدود رهبران اسلامى مىداند که در صدد برآمدند در گوشهاى از اين جهان متکثر يک جامعهى اسلامى شيعى نمونه بسازند تا با اداره کردن آن عملا به جهانيان نشان دهند که اسلام و مکتب اهل بيت(ع) قادر است جامعه را اداره کند و باز معتقد است که امام صدر نه تنها در صدد برپاکردن و سپس ادارهى يک جامعهى اسلامى شيعى برآمد، بلکه در روزگار ما اصلا ايشان بود که اين حرکت را آغاز کرد.
استاد خسروشاهى امام صدر را يکى از پيشگامان بحث «تقريب بين مذاهب اسلامى» در روزگار ما مىداند که با عضويت در «مجمع البحوث الاسلامى» در قاهره و نيز با حضور فعال و مؤثر در تمامى کنفرانسهاى اسلامى، در ايجاد تقريب و وحدت ميان مسلمين فعاليت بسيارى داشت. ايشان همچنين امام صدر را يکى از معماران و بلکه پيشتاز بحث «وحدت، تعايش و ديالوگ اديان» مىداند، آن هم در روزگارى که رفتن به کليسا و سخنرانى کردن زير صليب حضرت مسيح، بين روحانيون و علما يک اقدام ضدّ ارزش! بود. استاد البته اهميت حرکت امام صدر در مسير تقريب مذاهب و تعايش اديان را صرفآ از اين جنبه نمىداند که آن بزرگوار موفق گرديد با بزرگان اهل سنت و مسيحيت در فضايى صميمانه به گفتگو برخيزد! استاد اهميت حرکت امام صدر را در اين مىداند که آن بزرگوار با درک صحيح شرايط زمان و مکان و با در پيش گرفتن روشهاى نوگرايانه موفق گرديد بدون آنکه حتى ذرهاى از اصول و مواضع اسلام و تشيع عدول کند، فضايى آکنده از اعتماد و محبت ميان شيعيان و اهل سنت و مسيحيان برقرار سازد و يک پيوند مستحکم همکارى و داد و ستد سازنده در عرصههاى اجتماعى و سياسى ميان آنها برپا نمايد.
استاد خسروشاهى اعتقاد دارد که ما اگر امروز در ايران اسلامىمان از جامعهى مدنى و مدينةالنبى سخن مىگوييم، امام صدر سالها پيش از پيروزى انقلاب در محيط متکثر لبنان به فکر ساختن جامعهى مشابهى بود که در آن، شيعيان، اهل سنت، مسيحيان، دروز و طوائف ديگر، در کنار يکديگر و هماهنگ و بلکه همتراز با هم زندگى کنند؛ طورى که نه شيعيان بر آنها تفوقى داشته باشند و نه آنها بر شيعيان؛ نه مسيحيان «اهل ذمه» باشند و از آنها «جزيه» گرفته شود و نه مسلمانان زبردست آنان قرار گيرند. استاد تأکيد دارد که امام صدر اگرچه با همهى توان کوشش مىکرد تا جامعهى شيعه را در لبنان رشد دهد و موقعيت مناسبى براى آن فراهم کند، اما هرگز در فکر آن نبود تا شيعه را بر اهل سنت، مسيحيان و ديگر ساير طوائف آن کشور حاکم نمايد و غير مسلمانان را در طبقهى دوم و سوم جامعهى اسلامى قرار دهد. از نظر استاد، استنباط فقهى امام صدر اين بود که در تشريع اين بخش از احکام اسلام، منظور چنين نبوده است که غير مسلمانان رنجيدهخاطر و تحقير گردند؛ مضاف بر آنکه حضرت پيامبر و ائمهى بزرگوار نيز هرگز چنين نظرى نداشتند.
استاد خسروشاهى معتقد است که امام صدر در مورد چگونگى ادارهى جامعه، ديدگاهى وسيع و سعهى صدرى عجيب داشت و نمونهاى که از جامعهى شيعى در لبنان درست کرده بود، مؤيّد اين معنا است. استاد معتقد است که امام صدر اگرچه در پى ادارهى جامعه بر اساس موازين دينى بود، اما مراد آن بزرگوار از موازين دينى، هرگز قشرگرايى، اکتفاى به ظواهر و اين معنا نبود که از همان اول، همهى احکام و ما انزل الله اجرا و پياده گردد. روش امام صدر را در برخورد با مردم، پيامبرگونه و بلکه همان روش رسول خدا و ائمهى هدى(ع) مىداند؛ يعنى پرهيز از خشونت و اخلاق تکسونگر، پرهيز از تندخويى و غلظت قلب، بلکه ابراز احترام و محبت به همه، و افزون بر آن صبورى و ابراز تسامح در قبال صاحبان انديشههاى مختلف و منتقد...
استاد خسروشاهى معتقد است که اين منطق علمى، اين روش سياسى، اين رفتار اجتماعى و اين منش اخلاقى امام صدر، در عصر ما نيز به همين خصوصيات و مزاياى ويژه و عمدتآ اکتسابى امام صدر بود که موجب شد تا «ارادت قلبى» آنها نسبت به شخصيت آن بزرگوار شکل گيرد. ايشان البته براى امام صدر يک جاذبه و يک حالت کاريزمايى قوى قائل است که شباهت تام به جاذبه و کاريزماى امام خمينى داشت. از نظر استاد اين جاذبه و کاريزما بر نفوذ امام صدر ميان مردم تأثير فراوان گذاشت چنانکه هرگاه ميان آنها قرار مىگرفت، چه شيعه و چه سنى، چه مسلمان و چه مسيحى، همه را تحت تأثير قرار مىداد.
استاد خسروشاهى اعتقاد دارد که موضوعاتى چون برپايى جامعهى نمونهى اسلامى، تقريب مذاهب و تعايش اديان اگرچه از مهمترين موضوعات مورد اهتمام صدر و عملا با نام آن بزرگوار عجين بود، اما ابعاد وجودى و گسترهى انديشه و سيرهى آن بزرگوار فراتر از اين موضوعات بود. استاد مسألهى «جهاد» و «مقاومت در برابر اسرائيل» را يکى ديگر از موضوعات مهم مورد اهتمام امام صدر مىداند و خود اين بزرگوار را مؤسس و نماد اين مقاومت مردمى در لبنان، استاد امام صدر را يکى از فعالان اين روزگار در عرصهى مبارزه با استعمار و استبداد مىداند و رهانيدن مردم عقبمانده از يوغ قدرتهاى ظالم را يکى ديگر از دغدغههاى فکرى مهم آن بزرگوار، استاد اما در همين حال اعتقاد دارد که امام صدر برخلاف رهبران انقلابى بزرگ در مواقعى قائل به ارتباط با رؤساى حکومتها بود و هوادار گفتگو و قول لَيّن با آنها جهت اصلاح آنها و جوامع انسانى تحت حکومت آنها... استاد تأکيد دارد که امام صدر در حالى بر ارتباط و رايزنى با حکومتها اهميت و بعضآ ضرورت قائل بود، که خود انسانى بود نترس و شجاع، بىاعتنا به دنيا، مجاهد فى سبيلالله و آمادهى نبرد و رزم مسلحانه در صورت اقتضا و ضروروت.
استاد خسروشاهى اعتقاد دارد حوادث و مسائلى که در زمان حضور امام صدر و پس از ربوده شدن ايشان جهان اسلام و دنياى عرب را درنورديد، اصالت، برجستگى و شايستگى انديشه و سيرهى آن بزرگوار را در همهى زمينههاى سياسى، اجتماعى، مذهبى و فرهنگى اثبات نمود و اعتقاد دارد توجه و اجرائىنمودن انديشه و سيرهى امام صدر در اين زمانه قادر است بسيارى از مشکلات مسلمين را حل کند و توسعهى اين انديشه و سيره در ميان نسل جوان و نسلهاى آيندهى جامعهى ما، بىترديد ارزشمند و رهائىبخش است. استاد دردمندانه انتظار دارد که علماء عظام و مسئولان ايران اسلامى ما تجربهى موفق امام صدر طى دو دهه رهبرى شيعيان لبنان و تعامل با مشکلات جهان اسلام را مورد بررسى و استفاده قرار دهند و بسيار تأسف دارد که چنين اتفاقى تا کنون، چنانکه بايد رخ نداده است...
استاد خسروشاهى واقعبينانه اعتقاد دارد که اگرچه انديشه و سيرهى امام صدر جوابگوى بسيارى از مشکلات امروز جامعهى اسلامى ما هست، اما شرايط زمان و مکان ممکن است تغيير بايد و با گذشت زمان نيز تدريجآ مسائل جديد ممکن است بايد آيد. و از همين رو اعتقاد دارد که بايد با استناد به موازين خاص و با حفظ اصول ثابت و مورد اعتبار از لحاظ سابقهى دينى و تاريخى، در انديشه و سيرهى امام صدر بازنگرى کرد و در تکميل آنها کوشش نمود.