ترجمه: مهدی فرخیان
سهیل الشنطی روزنامه نگار روزنامه کویتی الیقظه با امام موسی صدر. این مصاحبه در تاریخ ۱۳ ۱۱۹۷۵ در الیقظه به چاپ رسید.
وارد یکی از اتاقها شدیم. تخت کوچکی دیدم، چونان تخت و صندلی مبارزین. تنها دو صندلی آنجا بود و نه چیز دیگری. امام را دیدم که بر تخت نشسته و مینویسد. بلند شد و به استقبال ما آمد گرم و مهربان.
پرسشها و پاسخها آغاز شد، حاصل دیدارمان این بود:
جناب امام، پیش از هرچیزی، چرا شما اینجا هستید، در این خانه خالی؟
اینجا خانه یکی از دوستان است. هنگا میکه کارهایم زیاد میشود و انجام همه کارها از توانم خارج میشود، به اینجا پناه میآورم. در این اتاق گوشه نشین میشوم تا کارهایم را انجام دهم، نامهها را پاسخ و دیگر وظایفم را سامان دهم. حضورم در دفتر کار مانع انجام کارها است. در دفترم به روی همه باز است و روز و شب از مردم استقبال میکنم.
شما متولد چه سالی هستید؟
۱۹۲۸ میلادی. ۱۳۰۷ شمسی
چرا انقلابی هستید؟
به نظرم پیش از آنکه پاسخ شما را به این سئوال بدهم، باید اندکی درباره انگیزهها و ابعاد حرکتمان سخن بگویم. حرکتی که «جنبش محرومان» خوانده میشود. نخست: چنانکه میدانید من عالم دینی و ملتزم به دین هستم. ایمان به خداوند بنیان اعتقاد و التزام انسان دیندار است. ایمان مفهومی تجریدی و جدا از تلاشها و فعالیتهای زندگی نیست. ایمان دو بعد دارد. بعدی خدایی آسمانی و غیبی. این بعد جایگاه آد میرا در هستی مشخص میکند و اراده و آرزو و خواسته و اعتماد و اخلاص برای آد میمی آورد. اما بعد دیگر ایمان رو به سوی انسان در زمین و حیات و واقعیت خارجی او دارد. پیوند مومن به دیگر آدمیان، پیوندی کاملا ارگانیک است. همه ادیان از زبان انبیا تاکید کردهاند که جدایی میان ایمان و اهتمام به امور مردمان ناممکن است. قرآن کریم نیز کسی را که از طعام یتیم باز میدارد و بر اطعام مسکن تشویق نمیکند، تکذیب کننده دین میشمارد. به دیگر سخن اهتمام به امور محرومین جزء اساسی التزام عالم دین به دین است. دوم: پابرجایی وطن و وحدت امت و سلامت اجتماع اموریاند که تنها با عدل فراهم میشوند، چیزی که امروزه ایجاد فرصت مساوی برای همه شهروندان خوانده میشود. در غیر این صورت جامعه نابود میشود. تجربه جنگ جهانی دوم که ۳۷ کشور در آن شرکت کردند، پیش روی ما است. این دولتها چندپاره شدند، سقوط کردند و نظامهای آنها دگرگون شد، زیرا که اختلاف شدید طبقاتی در آنها وجود داشت، یا اینکه میتوان گفت علت این مسئله نبود عدالت در این جوامع بود. خوب است که در اینجا این آیه را ذکر کنم: «وانفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بٲیدیکم ٲلی التهلکه» ۲: ۱۹۵ این آیه به روشنی بر خطر پنهان در پس ترک انفاق اشاره دارد. سوم: میدانیم که تنها ثروت لبنان سرمایه انسانی آن است. انسانی که در طول تاریخ با تواناییها و خواستهها و اقدامات بیباکانهاش سبب مجد لبنان و شکوفایی زمین و میوههای تمدنیاش بوده است.
بنابراین هر تلاشی برای از میان بردن این توانمندیها و هر کوششی برای احتکار فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و تمدنی، تا چه رسد به احتکار اقتصادی، میگویم هر تلاشی از این دست و هر نوع حکومت کردنی که به این نتایج بینجامد، خطری سرنوشت ساز برای لبنان است. چهارم: نیازی نمیبینم تا از تفاوت سطح زندگی میان مناطق مختلف لبنان سخن بگویم. بررسیها و مشاهدات موجهای مهاجرت به سوی کشورهای دور و نزدیک، این حقیقت تلخ و آشکار را نشان میدهد. تنها کافی است بگویم که سطح زندگی در مناطق مختلف لبنان از ۸۰۰ لیره برای یک فرد در ماه تا ۸۰ یا ۴۰ لیره در مناطق دیگر، مثلا در هرمل یا عکار، در نوسان است. وضعیت فرصتهای پزشکی و تحصیلی هم بهتر از وضعیت درآمد سرانه نیست. اما این همه در برابر مشکل امنیت و مسئله دفاع از وطن و زمینمان چیزی نیست. باید با درد و تلخی بگویم که منطقه وسیعی در جنوب، در حالت اشغال به سر میبرد. دشمن هر زمان که بخواهد وارد خاک لبنان میشود، ویران میکند، میکشد، میدزدد و خوار و ذلیل میکند، سپس بیهیچ ترس و دلهره و خسارتی باز میگردد. پنجم: با همه این مسائل معتقدم آنچه با دوستان انجام میدهیم و تلاشهای مستمر و فزاینده ما برای درمان این مصیبتها از ژرفای ایمانم به خدا و دوستیام به وطن و انسانیت، سرچشمه میگیرد.
با دهها هزار نفر دیگر هم قسم شدهایم که تا وقتی یک محروم و یا یک منطقه محروم در لبنان باشد، سکوت نکنیم. اینها التزامات دینی من را افزایش داد. ششم: امکانات من اطمینان مردم و پاسخهای مثبت آنان است که بر احساسات دینی و اطمینان قلبی و محبت آنان استوار است. از همین رو باید مستقیما مشکلات را از میان بردارم و رفع محرومیت را بیآنکه در خطوط سیاسی و ایدئولوژیک غرق شوم، به عهده گیرم. به ویژه اینکه موسسات گوناگونی در لبنان به این امور میپردازند. افزون بر اینها تجربه به من نشان داده است که اهداف بلند و طرح استراتژیهای طولانی مدت، اختلافات بیشماری درست میکند، مردم را جذب نمیکند و اجازه حل سریع مشکلات حیاتی را نمیدهد. از همین رو جنبش محرومان بیست خواسته عمرانی در عرصههای گوناگون مطرح کرد: عدالت در فرصتهای شغلی، ساختن سد، طرحهای آبرسانی و راه اندازی و حل مشکل کشاورزی و سیاحتی. جنبش این مطالبات را بدون در نظر گرفتن ابعاد سیاسی و یا رابطه سلبی و یا ایجابی با دولت و نظام مطرح کرده است.
هفتم: با روشن شدن این شرایط با در نظر آوردن خاستگاهها و انگیزهها و ابعاد جنبش در مییابیم که اهداف و تحقق آن اهداف، وسیله رسیدن به هدف هم پیمانان و دشمنان و نرمشها و تندیها و زمان فعالیت را مشخص میکند. از همین رو نمیتوانم در مضمون این جنبش مبالغه کنم و آن را انقلاب بنامم. البته من بعید نمیدانم که در برخی شرایط این جنبش حتی از پارهای ویژگیهای یک انقلاب هم بگذرد. هشتم: این جنبش را از زمانی آغاز کردم که فعالیتم را در صور و پس از آن در بیروت به عنوان عالم دینی شروع کردم. در این برهه واقعیت وضعیت محرومین را دریافتم و پس از آن با دوستان شروع کردیم به نصیحت و اصرار و خواهش و سخنرانی و تهدید. همه وسایل را به کار گرفتیم. از سیاست نیز بهره بردیم و از برخی وزرای ذیربط در ضمن طرحی خواستیم که استعفا دهند. آنان نیز با طرح و استعفا موافقت کردند. وقتی این طرح با شکست مواجه شد و طرفهای دیگر بر مواضع خود پافشاری کردند، به ناچار فعالیتهای جنبش را افزایش دادیم و اجتماعات و تظاهرات و گردهماییهایی صورت دادیم.
چه بسا که میدانید، دولت نخست وزیر تقی الدین الصلح زیر فشارهای مرد میبود که سقوط کرد. جنبش ما این افتخار را داشت که سهم بسزایی در این حرکت داشته باشد. پس از آن بحران سیاسی به مدت سه ماه ادامه یافت و سرانجام رشید الصلح به نخست وزیری رسید و در بیانیه وزارتی اعلام داشت که به تحقق این خواستهها پایبند است. از آنجا که تحقق این اهداف وظیفه ما و امانتی در دستان ما است، تنها در پرتو موضع حکومت برای تحقق این اهداف یا نادیده انگاشتن آن است که میتوانیم موضعی مثبت یا منفی یا نرم و یا تند بگیریم. ما با توجه به شرایط داخلی و جهان عرب هر روزه مواضع دولت را دنبال میکنیم.
میان شما و کامل اسعد رئیس کنونی پارلمان لبنان، اختلاف یا اختلافاتی هست، به نظر میرسد حل این اختلاف بسیار دشوار مینماید، علت این اختلافات چیست و آیا امیدی برای حل آنها وجود دارد؟
باید به همه تاکید کنم من با هیچ کسی دشمنی ندارم و هیچ کینه و کدورتی هم از کسی بر دل ندارم. رقابتی هم با شخصی ندارم. به تعبیر دقیقتر من به دلیل طبیعت فعالیتها و التزامات و تواناییهایم، که امانت خداوند هستند، نمیتوانم تعهدات و تواناییهایم را در راه احساسات شخصی به کار گیرم، حتی اگر این احساسات در درون خود من باشد. ۱۴سال و نیم است که در لبنان در حال انجام وظیفه دینیام هستم. همه گواهند که من امین رسالتم بودهام و با نهایت دقت متعهد به امانت الهی و وظیفهام هستم. اما درباره موضع گیریهای سیاسی و رویکردهای اهل سیاست به طور کلی باید بگویم که نظرم این بود و هنوز هم هست که مسئولیت من تصحیح جو سیاسی و تلاش برای اصلاح رفتار عمو میو وارد کردن اخلاق و اصول در نزاعهای سیاسی موجود در لبنان است، و اینکه تاکید کنم که سیاست وسیله است و شغلی نیست که انسان از طریق آن ارتزاق کند.
طبیعی است در این راه من مورد قبول یا رد گروهها و اشخاص بودم و در پارهای ایام آنان با من دوستی و یا دشمنی میکردند و چند سال پیش کار به اتهام زدن و حتی توطئه علیه جانم کشیده شد. شش سال پیش نیز فرزندم را با تیر زدند و صورت او را مجروح ساختند، اما کسی را که به جگر گوشهام تیر اندازی کرده بود، بخشیدم. در برابر این مواضع تلاش بسیاری کردم تا قصدم و حقیقت موضعم را برای برخی سیاستمداران و گروههای سیاسی روشن کنم. اما موفق نشدم و برخی مرا دشمن شخصی خود شمردند و چون دشمن با من رفتار کردند. از اینجا بود که اختلافات گوناگونی ایجاد شد. امیدوارم گذشت ایام نشان دهد که من طرف درگیر نبودم و نیت شخصی هم نداشتم. من با همراهانم در جنبش و با حامیان بسیار در لبنان مبارزه با محرومیت و اسباب آن را ادامه خواهیم داد. مهمترین اسباب محرومیت فئودالیته و تهدیدها و گمراه سازی است. این عوامل تفکر و استقلال را از شهروندان میگیرد و موضع گیری و صدا و حمایتش را در خدمت این عوامل قرار میدهد و در نتیجه این مسئله به ضرر وطن است. به طور طبیعی این شرایط شهروندان را از فعالیت باز میدارد و آنها را از حوادث دور میسازد. این شهروندان مسئولیت نمیپذیرند و در سازندگی و بالابردن سطح اجتماع مشارکت نمیکنند. این چارچوب کلی روابط من با همه سیاستمداران است.
اگر شما به جای مطران ایلاریون کبوچی بودید و وطنتان اسیر و اشغال شده بود، چه میکردید؟
پاسخ روشن است. من هم مانند هر کسی میدانم که اسرائیل دشمن عرب، مسلمین، مسیحیان و انسانیت و سرانجام دشمن خداوند سبحان است. فکر نمیکنم در طول تاریخ انسانی بتواند موضعی روشنتر از موضعی که باید در برابر اسرائیل بگیرد، داشته باشد. چه بسا کسانی که شهادت در راه خدا را آرزو میکنند، نمیتوانند میدانی شریفتر از این میدان بیابند. از همین رو من در لبنان و در کرانه باختری بر خود لازم میبینم که همه آنچه دارم از جمله جان خود را برای مبارزه با اسرائیل به کار گیرم. این جنگ خدمت بزرگی حتی به یهودیان است زیرا صهیونیسم و نظامنژاد پرست آن یکی از مهمترین خطرها برای آنان است و ضربات جبران ناپذیری به آنان وارد میکند.
اگر خدایی ناکرده اسرائیل حملات گستردهای برای اشغال لبنان آغاز کند، شما چه میکنید؟
بدون شک به مبارزان میپیوندم. پیش از این و از سالها پیش به رهبران فلسطینی گفتهام که شما از جانب خودتان و ما این واجب را به جای میآورید. اگر آنان نبودند این واجب بر عهده ما بود که آن را به جای آوریم.
مبارز میشوی... و لباس روحانیت؟
اگر این لباس مانع فعالیت مبارزاتی من برای دفاع از وطن شود، به سرعت آن را از تن در میآورم.
در این لحظه امام برای انداختن چند عکس یادگاری از من دعوت کرد. ایستادم. با شوخی به من گفت: قدات چقدر است؟
۱۹۲ سانتی متر.
قد من هم ۱۹۲ سانتی متر است.
به مکان قبلی بازگشتیم و از او پرسیدم
به عنوان یک انسان چگونه زندگی میکنید؟
با تاسف باید بگویم زندگی خصوصی ندارم. اظهار تاسف کردم زیرا با این روشم به همسر و چهار فرزندم و خانوادهام ستم میکنم. پذیرفتن این وضع از جانب آنان از عذاب وجدانم میکاهد.
سرگرمیشما چیست؟
نمیتوانم بگویم سرگرمیمشخصی دارم. ورزش مرا به خود میکشد، به ویژه فوتبال. همچنین دیدن تابلوهای رنگ روغن را دوست دارم.
در روز چند نخ سیگار میکشید؟
گاهی اصلا نمیکشم و گاهی زیاد میکشم، اما به هر حال کشیدن قلیان را دوست دارم.
از چه چیزی بیش از همه میترسی؟
من از کسی ترس ندارم. اما از خداوند بسیار میترسم. همچنین از کوتاهی در وظیفهام هراسانم.
چند بار در زندگیت گریه کردهای؟
من بسیار گریه میکنم. گریه برای من امر غریبی نیست.
از کی عالم دینی شدی؟
پدرم روحانی بزرگی بود، همچنین اجدادم، من در محیطی دینی رشد کردم.
در چه رشتهای تخصص دارید؟
فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران هستم.
نظر شما درباره سرهنگ ریمون اده چیست؟
اصول کلی را برایتان توضیح دادم.
با کدام رئیس جمهور بیشترین دوستی را داشتید؟
در دوران فعالیتم با سه رئیس جمهور هم دوره بودم سلیمان فرنجیه، شارل حلو و فؤاد شهاب. با همه آنها روابط خوبی داشتم.
اگر عالم دین نبودید، چه کاره میشدید؟
اگر این سئوال در جامعه متکامل که هر فردی وظایفش را انجام میدهد مطرح میشد، پاسخی متفاوت نسبت به جامعه شرقی ما داشت جامعهای که بیشتر فعالیتهای عمومیآن بر زمین مانده است. گمان میکنم هر کار شریفی را که بر زمین مانده است میتوانم بپذیرم و انجام دهم.
آیا شما ثروتمند هستید؟
من نه اموالی دارم و نه مالک یک متر زمین هستم و نه پس اندازی در بانک دارم، به عکس من بدهکارم.
بدهی شما چقدر است؟
اگر روزنامه نگار روزنامهای غیر کویتی بودی، جوابت را میدادم.
به چه کسانی بدهکاری؟
بانکها.
آیا بانکها از شما ضامن میخواهند؟
میخندد و میگوید: نه.
حقوق ماهیانه شما چقدر است؟
حدود دو هزار و چهارصد لیره لبنانی، اما باور کن بیش از اینکه این پول به دستم برسد، حسابدار خودش آن را خرج بدهی میکند.
با این موج گرانی و درآمد محدود چه میکنید؟
بار دیگر خندید و گفت واقعا همین طور است، گرانی وجود دارد.
کدام رهبر عربی را بیش از همه پسندیدی؟
بدون شک جمال عبدالناصر با اینکه تنها یک بار او را دیدم.
آیا از کویت دیدار میکنید؟
پیش از این دو بار به کویت آمدهام. چه بسا به زودی و در ضمن مسافرتم به کشورهای عربی برای طرح قضیه جنوب و ابعاد و خطرهای آن به کویت بیایم.
شما یاری دهنده محرومین در لبنان هستید، آیا انقلاب شما محرومین همه جهان را دربر میگیرد؟
به اندازه امکاناتم، کاش میتوانستم همه محرومین را نجات دهم.
در این لحظه امام برخاست و گفت: ای وای هیچی ننوشیدی، نه چای، نه قهوه، من چای و قهوه خوبی دم میدهم. امام به آشپزخانه رفت اما نه چای بود و نه قهوه. بازگشت و عذر خواست. به او گفتم: این است انقلاب فقرا.