امروز ۲۸ سال از فقدان امام موسی صدر میگذرد، اما همچنان شاگردان ایشان و آموزههایش تعیین کننده سیاست خاورمیانه است، اندیشهها و آموزههای این روحانی بزرگ عاملی تعیین کننده در تحولات سیاسی و فکری در خاورمیانه است و برای درک و فهم بهتر این واقعیت درخشان باید به گذشتههای نه چندان دور باز گردیم و رمز پیروزی امام موسی صدر را در لا به لای حوادث و جریانها جستجو کنیم.
دکترصادق طباطبایی در آستانهٔ بیستوهشتمین سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر در گفتوگو با خبرنگار سرویس تاریخ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با جملات فوق سخنان خود را آغاز کرد و افزود: «دربارهٔ امام صدر مطالب زیادی گفته شده و باز هم گفته خواهد شد و هرسال هم باز با نزدیک شدن به سالروز اختفای ایشان مطالبی شنیده و گفته میشود. اما امسال به دلیل پیروزی جانانهٔ مقاومت اسلامی در لبنان در مقابل رژیم تا دندان مسلح و با تجهیزات کامل و فوق مدرن اسراییلیها در یک شرایط دیگری نسبت به سالهای گذشته به سر میبریم. پیروزی مقاومت لبنان بر ارتش اسراییل فصل جدیدی را در تاریخ روابط سیاسی منطقه باز کرده است.»
خواهر زادهٔ امام موسی صدر که دهه ۵۰ تا ۷۰ میلادی را دهههای آرمانگرایی مینامید در توصیف فضای فکری آن دوران اظهار داشت: «در دهههای سی و چهل شمسی، جهان، جهان آرمانگرایی بود.؛ در جهان اسلام ودرکشوری مثل لبنان دوران دوران آرمان گرایی است. اندیشه مارکسیسم و ماتریالیسم دیالکتیک بر جهان، سیطره فکری و سیاسی و داعیه علمی بودن ومبارزه دارد. فضای حاکم بر ذهن و احساس تحصیل کردگان، متاثر از پیروزیهای پی در پی جنبشهای کمونیستی در سراسر نقاط جهان است. فکر و مکتب حاکم وغالب برسر و دل جوانان، تئوریهای مارکس واندیشههای لنین و پرچم بر افراشته مائوتسه تونگ و پیروزی هوشی مینه ودلآوریهای چه گوارا و پیکار گریهای فیدل کاسترو ومجاهدتهای احمد بن بلا وخروش پر فروغ لومومبا، در آسیا وآمریکای لاتین و آفریقا، علیه سلطه گریهای امپریالیسم آمریکا است. دین، به عنوان افیون تودهها و عامل بازدارنده و رخوت جمع و جماعت و وادادگی انسانها در مقابل ستمگران تلقی میشود. جامعه دانشگاهی به شدت ضد دینی و ضد مذهبی است.»
وی ادامه داد: «از سوی دیگر بزرگترین متفکران ضد شیعی و بر جستهترین علمای اهل سنت، با آن داعیههای بلند پروازانه خود، جو حاکم بر جماعت مسلمانان را شکل میدهند. علمای بزرگ مسیحی و متکلمین برجسته عصر بیداری و نویسندگان پر آوازه و شعرای با نام و نشان فرقههای مختلف مسیحیت نیز حضوری پر اقتدار دارند و همه این بزرگان فکر و اندیشه چه در عالم سیاست و چه در وادی دین اعم از مارکسیست و مسیحی وسنی یک وجه مشترک دارند و آن، ضدیت و مبارزه با فکر و عقیده و مرام و مذهب تشیع است.»
طباطبایی با بیان اینکه در این سالها جنبشهای آزادی بخش در سراسر جهان نضج گرفته بود ازپیروزی انقلاب الجزایر در سال ۱۹۶۲ برضد استعمار فرانسه وپیروزیهای مائوتسه تونگ در چین به عنوان نمونههای این مساله نام برد و اضافه کرد: «در کشورهای آمریکای لاتین که اصطلاحا به آنها در آن زمان کشورهای طوفانی گفته میشد یکی پس از دیگری جنبشهای انقلابی در مبارزه علیه سلطهٔ امپریالیسم به پیروزی میرسید. جنبش ویتنام و مبارزات مردم آن در مقابل آمریکا به پیروزیهای درخشانی نائل آمده بود. خاورمیانه کانون تحولات جهانی شده بود؛ اما این تحولات غالبا تحت لوای اندیشهٔ مارکسیسم جریان داشت. پیروزی مائوتسه تونگ در چین، فیدل کاسترو و چه گوارا در کوبا و جنوب شرقی آسیا، مبارزات جهادگران آزادی بخش در آمریکای لاتین همه متاثر از اندیشهٔ کمونیسم بود. شور و حالی که در سر و دل جوانان پدید آمده بود آنها را به طرف افکار و اندیشههای کمونیستی سوق داد واین شرایط کلی جهان بود.»
وی در ادامه یادآور شد: «در ایران بعد از تحولات نسبی و اختناق پس از کوتای سیا علیه دولت ملی دکتر مصدق ونیز تدارکات منجر به انقلاب سفید که با روی کار آمدن دکتر امینی شروع شد، آزادیهای نسبی هم به وجود آمده بود و فضا و تحولات سیاسی در ایران مقداری جنبهٔ بازتری به خود گرفت. مبارزات دانشجویان دانشگاه تهران جدیتر شد؛ اما تحت تاثیرفضای عاطفی متاثرازاندیشهٔ کمونیسم بود.»
طباطبایی همچنین به ویژگیهای کشور لبنان در آن زمان اشاره کرد وبا طایفهای خواندن آن اظهار داشت: «حکومت مرکزی لبنان حکومتی ضعیف است درعین حال لبنان کشوری دموکراتیک است و براساس روشهای نوین دموکراتیک و انتخابات آزاد و رقابتی اداره میشود. اما فضای فرهنگی لبنان فضایی است که در آن بزرگترین متفکرین و اندیشمندان و متکلمین مسیحی، نویسندگان و شاعران اهل تسنن حضور دارند و متفکرین مارکسیست نیز برای تبلیغات خود آزادند. این مجموعه رنگارنگ وگاه متضاد، یک وجه مشترک داشت و آن وجه ضد شیعی بودن آن بود.»
طباطبایی توضیح داد: «درآن فضای سیاسی برخوردار از جو عاطفی آرمانگرای حاکم بر جهان، مارکسیسم برروح، دل، فکر و اندیشهٔ جوانان غلبه داشت. درلبنان به دلیل اکثریت بودن مسیحیان نسبت به مسلمانها، ریاست جمهوری و بیشتر ارگانهای دولتی در اختیارآنها بود. مسلمانان را به دو دستهٔ شیعه و سنی تقسیم کرده بودند. با وجود اینکه مسیحیان چندین فرقهٔ مختلف بودند اما درمقام تقسیم قدرت در لبنان به عنوان جامعهٔ مسیحی یکجا محسوب شده بودند. در تفکیک مسلمانان نیزچون سنیها اکثریت را داشتند نخستوزیری و هیات دولت را به سنیها داده بودند و ریاست مجلس را به نمایندهٔ شیعیان که البته تقسیمبندی کرسیهای مجلس هم به تناسب همین اقلیتها و اکثریتها بود. در این مجموعه پیروان شیعه که اقلیت بودند در اوج محرومیت زندگی میکردند.»
خواهر زادهٔ امام موسی صدر در ادامهٔ توصیف وضعیت لبنان یادآور شد: «دو مرکز عمدهٔ شیعیان جنوب لبنان و منطقهٔ بقاع و بعلبک واغلب زارعیی بود که عمدتا زیر بمباران اسراییل بودند. دائما مزارع زیتونشان به دلیل اینکه اردوگاه فلسطینیها در نزدیکی محل استقرار شیعیان بود توسط هواپیماهای اسراییلی بمباران میشد. شیعیان زندگی بسیار فقیرانهای داشتند. هویت فرهنگیشان دستخوش تغییر شده بود، آنها تحقیر شده بودند. جوانان شیعی امکان رشد نداشتند، حتی برخی به سمت روسپیگری و فروش مواد مخدر میرفتند. معدود افرادی هم که به تحصیلات عالیه دست مییافتند ناچار بودند جیرهخوار فئودالها و مارونیها و نظام سرمایهدار استثمارگر لبنانی شوند.»
طباطبایی تصریح کرد: «در چنین فضایی جوان طلبهٔ ۲۸-۳۰ سالهای از قم به لبنان رفت و در مدت کمتر از ۱۵ سال آن وضعیت را چنان دگرگون کرد که شیعه تحقیر شدهٔ فاقد هویت و از لحاظ اقتصادی عقبمانده در لبنان به قدرت سیاسی تعیینکننده تبدیل شد و بزرگترین حامی فلسطینیان در لبنان و منطقهٔ خاورمیانه شد وتوانست حرف اول را بزند، و در جنگ رمضان (در سال ۱۹۷۳) اسراییل علیه کشورهای عربی و بعد در جنگهای داخلی لبنان تعیینکننده شد، حافظ وحدت لبنان قلمداد شد و حافظ جنوب لبنان در مقابل تهاجمات اسراییل. میلیشیای شیعه که فرم میگیرد رفته رفته بزرگترین حامی فلسطینیان و مانع نفوذ اسراییل به جنوب لبنان محسوب میشود. این تشکیلات زیر نظر یک چنین شخصیت روحانی جوان به این دستاورد نائل میشد و بعد از آن هم آنچنان این دستاوردها عمیق و پرمایه شد که امروز ۲۸ سال پس از فقدان و یا اختفای امام موسی صدر باز در سالگرد اختفای ایشان مشاهده میکنیم از شمال تا جنوب لبنان تعطیل است و همه جا در اعتصاب هستند. همه جا عکس ایشان و پرچم لبنان با این عبارت: «امل المعذبین و صرخه مستمره فی وجه الطغات» «آرزو و آمال ستمدیدگان و خاری پیوسته و پایدار بر سیمای جباران و ستمگران» به چشم میخورد.»
وی همچنین اضافه کرد: «امام صدر ویژگیهایی داشت که توانست در مقابل آن جریان فکری، اقتصادی و جریان قدرتمند مارکسیسم بایستد. نه تنها تلاشهای برخاسته از وجه مشترک فکری جریانهای مخالف (مبارزه علیه اندیشهٔ تشیع) در برنامههای این شخصیت جوان روحانی موثر واقع نشد، بلکه آنها آنچنان مسحور ومفتون سلوک ومنش امام صدر قرار میگیرند که یکی از بزرگترین علمای مسیحی پس از یکی از سخنرانیهای امام صدر در دیر المخلص، یکی ازدیرهای مسیحیان، اعلام میکند که معنویتی را که امام صدر در این دیر فرو ریخته در تمام گذشته توسط ما روحانیون مسیحی ریخته نشده است و اسقف اعظم دیگری (کاردینال فرانتس کونینگ اسقف اعظم وقت اطریشی در سال ۱۹۷۰) پس از دیدار با رهبران مسیحی و سنی و شیعی از جمله امام صدر به حاضرین میگوید: «تاریخ لبنان را باید به دو دوره مجزا تقسیم کرد دوره پیش از امام موسی صدر و دوره امام موسی صدر».»
خواهر زادهٔ امام موسی صدر یادآور شد: «در آن مقطع کارشکنیهای عمال جور وستم و ترفندهای موذیانه آخوندهای درباری و نفاق افکنیهای فئودالهای شیعه و سمپاشیهای وابستگان به سفارت شاهنشاهی وعناد ورزیهای مشتی ورشکسته سیاسی و دربدر وهجمههای تبلیغاتی و رسانهای مزدوران بعثی عراق وشبنامهها و روزنامههای چپیهای عقیدتی و جیره خواران دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسان ساواک و سیا و موساد، که با تمامی توشه و توان و انواع حیلهها ودسیسهها و شایعه پراکنیها، که علیه این روحانی جوان علی الدوام به کار گرفته میشود، هیچکدام کارساز و اثر گذار واقع نشد و سالهای ۷۵ و ۷۶ که اوج جنگهای داخلی لبنان است و به قول مجلهٔ اشپیگل «هرکسی به هرکسی تیراندازی میکند اگر یک نفر قرار باشد مخرج مشترک همهٔ این گروهها قرار گیرد که ریاست جمهوری لبنان را عهدهدار شود و بیانگر وجدان لبنان باشد آن شخص کسی جز سید موسی صدر نیست».»
وی در ادامه جایگاه امام موسی صدر را در دانشگاههای لبنان یادآور شد و با بیان اینکه در آن مقطع دانشجویان دانشگاههای لبنان، فوج فوج به دورش گرد میآمدند، افزود: «جوانان و دختران و پسران لبنانی، اعم از شیعه و سنی و مسیحی، تحت آموزشهای دینی و اخلاقی و سیاسی او قرار میگرفتند. سازمان سیاسی «حرکت المحرومین» با هدف فقرزدائی و استضعاف ستیزی و عدالت پروری و با مشارکت جوانان پر شور از همه فرقهها و ادیان وبه رهبری امام صدر، اعلام موجودیت کرد. مدارس، موسسات، آموزشگاهها، درمانگاهها، انجمنهای خیریه، نهادهای دینی، فرهنگی، سیاسی، خدماتی و بالاخره انستیتو تکنولوژی جبل عامل پای گرفتند. امام صدر در جستجوی یاوری توانا، مسلمان، متعهد، متخصص، انقلابی و هوشیار به دکتر مصطفی چمران بر میخورد. این معلم عارف ودانشمند الکترونیک شاغل در ناسای آمریکا و استاد دانشگاه برکلی به لبنان میرود. او که بقول خودش تبلور «مظلومیت چهارده قرنی تشیع وعدالت علوی» را در سیما و سینه امام صدر میبیند از تمامی عناصر وجودی خویش و از تمامی ابعاد خلاق هنری و اجتماعی خود، برای ایجاد و پرورش نسلی نو و انقلابی و متدین مایه میگذارد. او هم بقول خودش «مجذوب راه و رسم و سیره و سلوک وبردباری وعزتمداری معبودش امام صدر» گشته و نجات ملت لبنان و جامعه ایران را از یوغ ستم و استبداد، وجهه همت خود قرار میدهد. درک رمز و چرائی این حقیقت جز با شناخت ویژگیهای شخصی و منحصر به فرد امام صدر ممکن نمیشود.»
طباطبایی درتبیین وجوه شخصیتی امام موسیصدر نیز یادآور شد: «دیدگاه امام موسی صدر نسبت به دین با دیدگاه عالمان سنتی به کلی متفاوت بود. امام صدر دین را راه و روشی برای زندگی این جهان میدانست نه راه و رسمی برای زندگی آن جهان. از نظر او دین آئینی برای زندگی سعادتمند، پربار توأم با لذت، رفاه وبهرهمند از تمامی مواهب طبیعی در این جهان است که به عمل صالح مبتنی بر ایمان، بیان میشود. ایشان میگفت باید با ایمان و مبتنی بر عمل صالح زندگی این جهانیتان را طوری سروسامان دهید که موفق باشید در خدمت انسانها باشید و از تمام مواهب و زیباییهای زندگی لذت ببرید.»
وی اضافه کرد: «امام صدر معتقد بود باید از تمام غرائز نهفته که خداوند در وجود انسان به ودیعه نهاده در چارچوب مقررات متعادل و دستورالعملهایی که دین برایمان تعیین کرده است بهرهبرداری کامل کنیم و اگر ما توانستیم زندگی این جهانی خود را سعادتمند، موفق، پربار در خدمت انسانها مبتنی بر عمل صالح و ایمان تشکیل دهیم در آن صورت به اعتبار «الدنیا مزرعة الآخرة» میتوانیم مطمئن باشیم که درزندگی اخروی و در جهان آخرت نیزسعادتمندیم. کسانی که در این جهان زندگی نکبتباری دارند، در خدمت انسانها نیستند واز این مواهب بهره ندارند، نباید امیدوار باشند که سعادت اخروی در انتظارشان باشد. اینها همه نتیجه و محصول تلاش انسان در زندگی این جهانی اوست. وقتی شما هدفتان را خدمت به انسانها قرار میدهید هر عملی که انجام دهید در دیدگاه امام صدر عبادت است. وی این اندرزگونه را بارها به من گفته بود که در خورد و خوراک و حتی ارضای غریزه جنسی قصد قربت داشته باش، چه اگر این اعمال به قصد تأمین انرژی و ایجاد روحیه متعادل وشاداب در بدن باشد که به مدد آن بهتر بتوانی درخدمت انسانها قرار گیری، بدون شک این کارهای تو در زمره عبادات خواهد بود و بیتردید موجب تقرب و رضای خداوند میباشد. این نوع نگرش ایشان به دین به عنوان دستورالعمل زندگی این جهانی بود.»
طباطبایی در ادامهٔ گفتوگو با خبرنگار ایسنا افزود: «اجتهادی که امام صدر فقه خود را بر آن بنا نهاده بود، به شدت تابع مقتضیات زمان و مکان بود و از این دو عنصر در برداشتها و استنباطهای خود استفاده میکرد، این همان نکتهای است که امام خمینی (ره) در پیامهای آخر عمرشان تأکید کردند که اجتهاد مصطلح حوزهها، امروز و در شرایط کنونی کفاف نمیدهد، مصلحت جامعه حرف اول را میزند و باید در اجتهاد دو عنصر زمان و مکان را دخالت داد. چه بسا با دخالت دادن آن و لحاظ کردن زمان و مکان حتی احکام مهم اسلام نیز شکل و مصادیق خود را نیزاز دست بدهد و حکم به چیز دیگری تبدیل شود.»
وی در توضیح اظهاراتش تصریح کرد: «زمانیکه امام خمینی (رض) دخالت دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد را مطرح کردند متاسفانه عمر امام (ره) کفاف نداد که خودشان بیشتر مطالب را باز کنند و بر این اساس فتاوایی بدهند. عدهای گفتند این حرف امام (ره) بحث تازهای نیست، اساسا فقه و اجتهاد شیعه بر این اساس استوار بوده است، زمان و مکان همیشه در احکام اثر داشته است، مثلا اگر شخصی در تابستان قالب یخی به سرقت ببرد و در زمستان آنرا برگرداند آیا ارزش آن غالب یخ همان ارزشی است که در زمستان داشته است؟ مسلما اینطور نیست، زمان که عوض شد، موضوع حکم هم عوض میشود.»
وی ادامه داد: «در روزگار صدر اسلام شرایط اقتصادی و اقتصاد مبتنی بر یک نوع تجارت و بردهداری خاص بوده است. در قرآن میخوانیم با باطل مبادله نکنید، در همان چارچوب میبینیم که خرید و فروش خون حرام است. چون باطل است، پس حکم شرعی، باطل و حرام بودن خرید و فروش خون میشود اما امروز آیا خون عنصر باطلی است؟ با خون میشود زندگی انسان دیگری را نجات داد پس امروز حکم عوض میشود و خرید و فروش خون آزاد و حلال میشود، در واقع تغییر زمان و اقتضا مبتنی بر آن است که حکمی را عوض میکند. این مسئله همیشه و از ابتدا در فقه بوده است که اصطلاحا در فقه به آن حکم ثانوی میگفتند.»
طباطبائی همچنین با اشاره به سایر مواردی که با تغییر زمان و مکان، اصول فقهی نیز تغییرمیکنند گفت: «حرف امام (ره) این نبود، این مسئله در گذشته هم بود، امام (ره) که بر تعیینکننده بودن مصلحت جامعه تاکید کرده بود معتقد بود که اقتضای جامعه و مصلحت آن حتی احکام اولیه را نیز میتواند دگرگون کند. مثلا در مورد حج که از واجبات است اگر شرایط سیاسی در کشور به گونهای حاکم شد که رفتن حج خلاف مصلحت امت اسلامی و یا جامعه ایران بود، آن وجوب برداشته میشود. با تغییر مکان موضوعها عوض میشود و البته تحولات اجتماعی و شرایط اجتماعی نیز بسیار بالاتر از این مثالها قرار دارد. کمتر مجتهدی را میبینیم که این جرأت را به خود بدهد که در مقابل مردم – به قول خودشان عوام و به قول امام صدر عامه مردم - و سنتگرایان که بسیار به آداب و رسوم قبیلهای پایبند هستند بتوانند حرف نو بزنند. آقای صدر این رشادت و شجاعت را داشت. در همین ارتباط به شدت از روحانیون گلهمند بود و میگفت هر پدیده نویی که عارض و حادث میشود، آن قدر در برابر آن جبهه میگیریم تا آنکه آن پدیده خود را بر ما و بر فرهنگ ما تحمیل میکند. لذا همیشه از جهان و تحولات جهانی و نوآوریهای صنعتی عقب هستیم. در حالی که میتوانیم با آرامش خاطر آن پدیده و آن موضوع را به استخدام فرهنگ و عقیده خود در آوریم و همگام و بلکه جلوتر از زمان حرکت کنیم.»
دکتر صادق طبابایی همچنین تاکید کرد: «امام صدرمجتهد مورد قبول همهٔ فقها و مراجع عصر خود بود و با دید مدرن که به جامعهٔ آن روز لبنان و شناخت جهان داشت، احکامی را که صادر میکرد – در مقام یک زعیم دینی بود و در عین حال یک رهبر سیاسی و کسی که نسبت به طایفهٔ شیعه و سیاست لبنان گره گشائی میکرد - حکم حکومتی تلقی میشد. برداشت ایشان متاثر از تاثیر دو عنصر زمان و مکان در فقه بود.»
وی با بیان اینکه «امام صدر به جهان کاملا آشنا بود، بسیار مسافرت کرده بود، و دنیا را میشناخت.» تاکید کرد: «هگل میگوید «خطرناکترین جهانبینی را کسانی دارند که جهان را ندیدهاند»، کسی که از چهارگوشهٔ خانه یا شهرش خارج نشده اگر درمقام بالایی قرار گیرد و یا اگرکسی که یک سفر خارج از کشور هم نکرده است، اظهارنظرهایی نسبت به جهان میکند میتواند بسیار خطرناک باشد. کسی که دنیا و تحولاتش واوضاع فرهنگهای مختلف را دیده است، اینها بیتردید در بینش او اثر دارد. امام صدر تقریبا همهٔ دنیا را میشناخت واهل مطالعه بود، فرهنگها را مطالعه کرده بود، با همه فرقهها و بزرگان آنها آمد و شد داشت، اکثر بزرگان و رهبران دین و سیاست و علوم و هنر را میشناخت. علاوه بر تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی نیز داشت، در لبنان نیز با تمام زعمای اقوام مختلف مراوده داشت، سلوکش به گونهای بود که جذب میکرد و توانسته بود از آن مجموعهٔ باز، نگرشی پیدا کند که در مبانی فقهیاش اثر گذاشته بود. اجتهاد امام موسیصدر در موضوع شناسی بسیار روشن و واضح و قابل توجه بود.»
طباطبائی افزود: «امام موسی صدر تلاش کرده بود که با تودههای مردم ارتباط برقرار کند نه با واسطه و از طریق زمامداران. وقتی که وارد لبنان شد در دو - سه سال اول تمام خانههای شیعیان را ده به ده و روستا به روستا، تک تک سرکشی و با خانوادهها گفتگو کرده بود، هیچ آماری آن زمان از آنها وجود نداشت. خود امام آمار را جمعآوری کرده بود، همین ارتباط را با مسیحیان و بزرگان سنی نیزبرقرار کرده بود او معتقد بود میتوان از لحاظ فقهی میان مکاتب مختلف فقهی اسلام و فقه اهل تسنن و فقه شیعه وحدت فقهی برقرار کرد. یعنی براساس وجوه مشترک وحدتی ایجاد کرد که این وحدت باعث شود در کشوری مانند لبنان که شیعه و سنی در کنار هم هستند مثلا عید فطر امروز برای سنیها نباشد و فردا برای شیعیان، این بسیار برای جهان اسلام زیانبار است. آنها باید به یک نوع وحدت برسند در واقع ادامه دارالتقریبی که مرحوم آیتالله بروجردی با الازهر مصر میخواست و آغاز کرده بود امام صدر یک قدم جلوتر گذاشته بود ونه فقط به وحدت فقهی اهل تسنن و فقه شیعه میاندیشید، بلکه بر آن بود تا با پیروان راستین و بزرگان و اعاظم کلیسا در لبنان به نوعی تعامل سازنده و مشترک و به نوعی زندگی مسالمت جویانه مهر آمیز برسد. امام صدر از تحقق این هدف و رسیدن به این گام آخر، چندان فاصله نداشت که از صحنه ربوده شد.»
وی در ادامه به نامهای که امام موسی صدر به شیخ حسن خالد مفتی بزرگ لبنان نوشت و از او دعوت کرده بود که بیایید و در لبنان این مسئله اذان و نماز جمعهای را که از رادیو و تلویزیون پخش میشود تجلیگاه وحدت قرار دهند تا نشانههای خصومتهای ساخته استعمار کمرنگ و بلکه زائل شود اشاره کرد و خاطر نشان کرد: «در مرحله بعد هم گام ایشان برای تقریب بین ادیان و مذاهب، نزدیکی بین مسیحیان و حتی علمای یهود بود. ایشان در لبنان به گونهای عمل کرده بود که علمای بزرگ مسیحی هم به همان اندازه شیفته و علاقمند به ایشان بودند که مردم و جوانان اهل تشیع.»
طباطبایی تصریح کرد: «سلوک بسیار باز و مردمی، خوش برخوردی، روی باز، مقاوم، گریزان از دگماتیسم و تحجر و جمود، سعه صدر فوقالعاده، گوش باز و دل باز برای شنیدن حرف مقابل از برجستگیهای شخصیتی امام موسی صدر بود، به گفته خودش وقتی برای دانشجویان صحبت میکرد در مقدمه جلسه میگفت که با زبان خود حرف میزنیم، با دلهای خود میشنویم. درسالن را میبندیم، در دهانها را باز میکنید، هرچه میخواهید بگویید من آمادگی شنیدن همه مطالب شما را دارم، بنابراین اصلی که امروز به عنوان دیالوگ وگفتگو بین فرهنگها مطرح شده و جا در جامعه جهانی باز میکند ۳۵ سال پیش آقای صدر در لبنان به اجرا در آورده بود.»
وی افزود: «امام موسی صدربه همین دلیل توانست وقتی که مجلس اعلای شیعیان را تاسیس کرد و به جامعه شیعی شأن و شخصیتی حقوقی بخشید، سازمانی به نام حرکتالمحرومین تاسیس کند که این سازمان در بر گیرندهٔ محرومین لبنان اعم از مسیحی، سنی و شیعه باشد و چنان این سازمان قدرت و رشد پیدا کرد که پیروان هر سه دین بزرگ لبنان در آن حضور یافتند و امام صدر در راس آن قرار گرفت. البته این مسائل بدون مقاومت دشمن نبود. سیا، موصاد، ساواک و علمای سنتی که نانشان آجر شده بود هرکدام از سویی فشار میآوردند. فشار فئودالهای شیعه که با روی کار آمدن زارعین و قدرت گرفتنشان در قالب مجلس اعلای شیعیان تحت رهبری امام صدر از سویی و کارشکنیهای مختلف و متنوع سفارت ایران نیز از سوی دیگر، قابل توجه بود. همچنین وجود معدودی ایرانی که از ایران فرار کرده و در لبنان ساکن بودند و بعضیهاشان ادعاهایی جاه طلبانه داشتند که فکر میکردند وجود آقای صدر باعث میشود که مردم به آنها اقبال نشان ندهند و آلت دست سازمانهای مخالف و احیانا ساواک قرار گرفته بودند. مجموعهٔ اینها و از طرفی دیگر احزاب سیاسی نظیر سازمانهای کمونیستی و وابستگان به بعث عراق که منافع خود را در خطر میدیدند فشار میآوردند.»
خواهرزادهٔ امام موسی صدر یادآور شد: «حتی در درون جنبش آزادیبخش فلسطین سازمانهایی که دارای افکار و عقاید و اندیشهٔ چپ بودند خیلی از مسئله سوء استفاده کردند و علیه آقای صدر دست به فعالیتهایی زده بودند و دیگران هم که تحت عنوان اینکه فعالیتهای امام صدر علیه منافع فلسطینیهاست و برای مقاومت فلسطین ارزش و اعتباری قائل نیست به این کار دامن میزدند در حالی که امام صدر در همان بیانیهٔ حرکتالمحرومین اعلام کردند هدف ما وحدت «محرومین فی وطنهم و محرومین عن وطنهم» است. محرومین فی وطنهم، محرومین و مستضعفین لبناناند و محرومین عن وطنهم، هم همان فلسطینیانی هستند که از سرزمین خود محروم شدهاند و به لبنان پناه آوردهاند.»
وی افزود: «زمانیکه مجموعهٔ فلسطینیانی که در لبنان بودند به خصوص پس از جنگ ۶۷ دیدند با وجود سران عرب نمیتوانند آرزوی بازگشت به سرزمینشان را داشته باشند به توصیهٔ آقای صدر خودشان تشکیل سازمان فلسطینی دادند. درجشن دهمین سالگرد تأسیس سازمان آزادیبخش فلسطین که در سال ۱۹۷۶ در موسسه و انستیتو تکنولوژی جبل عامل به ریاست دکتر چمران برگزار شد و من نیز حضور داشتم ابو زعیم، معاون و مشاور ارشد یاسر عرفات به این حقیقت اعتراف کرد. در واقع با جنگ شش روزه برای فلسطینیان روشن شد که از نمد سران کشورهای عرب کلاهی نصیب آنها نمیشود. این بود که فلسطینیان سازمانهای آزادیبخش فلسطین را تاسیس کردند که البته بزرگترین و قدرتمندترینش الفتح بود که یاسر عرفات به عنوان جوان مسلمان و یک چریک انقلابی آن موقع، رهبری آن را برعهده داشت. همان موقع آقای صدر به صراحت اعلام کرد که معامله و تعامل با اسرائیل حرام است و رژیم حاکم بر اسرائیل غدهٔ سرطانی در منطقه است و ما و فلسطینیان در خندق واحدی علیه اسرائیل میجنگیم. انقلاب فلسطین شعلهٔ مقدسی است که در قلب ما میدرخشد. جایگاهی که نسبت به انقلاب فلسطین گرفتند باعث شد که مجموعهٔ سازمانهای فلسطینی مخلص هم اطراف آقای صدر را بگیرند.»
طباطبایی گفت: «امام موسی صدر در جایگاهی که بسیار والا بود قرار داشت و در عین حال که خوشمشرب، خوشذوق بود، در زندگی شخصیاش در اوج سادهزیستی بود. مجالسی که اقوام مختلف لبنان داشتند بسیار پر تجمل بود. مجلس اعلای شیعیان هم که تشکیل شد وقتی وارد میشدیم ساختمان مجللی داشت. به طبقهٔ چهارم و پنجم که میرفتیم که در آنجا محل زندگی خصوصی خانواده آقای صدر بود، در مجموعهٔ واحد مسکونی چند صد متری آقای صدر فقط دو قالی آنهم ماشینی میدیدیم، بقیه هر چه بود زیلو بود. یک میز غذاخوری دوازده نفر هدیه آورده بودند ایشان آن را به پایین برای سالن غذاخوری مجلسیان فرستاد و در مقام استدلال به خانمش گفت «این میز با این کیفیت و این صندلیها، نیاز به یک لوستر و آباژور دارد. وقتی آنها را تهیه کردید باید برای بوفههای کنار و فرشهای زیر آن هم اقدام کنید. آنگاه با این دکوراسیون باید مبل و میز و فرش و آباژور و لوستر و... سالن نشیمن را هم همآهنگ سازید، در غیر این صورت این میز، وصله ناجوری بر اثاثیه ما است و در عین حال اسراف هم هست. اگر وارد این مرحله شدیم دیگر حدی برای آن نمیتوان تصور کرد. لذا همین زندگی که داریم کفایت میکند».»
وی ادامه داد: «زمانی که امام موسی صدر مثلا به دعوت دولت آلمان به اروپا میآمد، مجللترین هتل در بن، محل اقامتشان بود، ساعت ۸ شب پس از پایان برنامه رسمیشان، من با فولکس واگن دانشجویی خود، ایشان را از هتل سوار میکردم، به آخن در منزل ما میآمدند و در اتاق دانشجویی ۱۶ متری من و همسرم که سفرهمان روزنامه بود به سر میبردند. گاهی هم شبها بحث و گفتگوها یی با اعضای انجمن اسلامی ترتیب میدادیم. در تمام طول فعالیتشان، وقتی با هواپیما به جایی در کشور دیگر سفر میکردند جزء دو نفر همراه، شخص دیگری را با خود نمیبردند تازه آن هم با بلیطهای درجه ۲، شما این سلوک ایشان را امروز با برخی افراد دیگر مقایسه کنید!»
وی افزود: «خوی سادهزیستی ایشان، ایشان را بسیار به لحاظ روحی و عاطفی به مردم نزدیک کرده بود و هم مردم درایشان صداقت لازم را در زندگی، عمل وگفتار ایشان میدیدند. ویژگی دیگر شخصیتی ایشان افق باز سیاسی و تسلطی که ایشان به سیاست جهانی داشتند، بود، در دیدگاه امام موسی صدر قاطعیت در استراتژی و انعطاف در تاکتیک بسیار بارز بود. ایشان قاطعیت را با لجبازی اشتباه نمیکردند. و با مشخص بودن و مقید بودن به هدف نزدیکیترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب میکرد. نزدیکترین راه البته الزاما «آسانترین راه نیست.»
ادامه دارد