امام موسی صدر را از این جهت انتخاب کردم که اولاً ویژگی مردمی بودن را داشت، دوماً توانسته بود بر سیاست گذاری در سطح کلان تاثیر گذار باشد و سوم اینکه، امام موسی صدر توانسته بود در یک جامعهٔ متکثر، یک فعالیت فرهنگی همگرا را تعریف کند.
امروزه بسیاری از دانشجویان جامعهشناسی، یکی از دغدغههای اصلی شان جهت تبیین و توصیف زیست جهان و واقعیت اجتماعی پیرامونشان، تولید مفاهیم مرتبط با بستر فرهنگی و اجتماعی شان است. یکی از مفاهیم غنیای که در این زمینه تولید شده است، مفهوم «کنش ولایی» است که در یک پژوهش دانشجویی در مقابل کنش عقلانی و کنش ارتباطی مطرح شده است. جهت تشریح این مفهوم، مصاحبهای را با مجتبی احمدی، انجام دادیم که ایشان در پایان نامهاش با تاکید بر تجربهٔ جماعت سازی امام موسی صدر به این مفهوم پرداخته است.
در ادامه گفتگوی پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی با مجتبی احمدی که در مقطع کارشناسی ارشد فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق فارغ التحصیل شده و هم اکنون در اتحادیهٔ بین المللی امت واحده مشغول به فعالیت است را از نظر میگذرانید:
س: عنوان دقیق پایان نامه شما چیست؟
موضوع پایان نامهام در مورد سیرهٔ اجتماعی امام موسی صدر بود و عنوان تحقیقم که مورد تصویب قرار گرفت عبارت بود از، «جایگاه و کارکردهای جماعت اسلامی در نظام اجتماعی اسلام؛ بررسی و تبیین تجربه جماعت سازی امام موسی صدر در لبنان».
س: چرا به سراغ این موضوع و امام موسی صدر رفتید؟
دغدغهای که در رابطه با مباحث سیاست گذاری فرهنگی داشتم، ناظر بر مسائل حوزهٔ خرد بود و هر چند سیاست گذاریها چه در حوزهٔ عمومی و چه سیاست گذاری فرهنگی به نوعی به دولتها پیوند خوردهاند و دولتها متولی آن هستند، اما دغدغهٔ ام بر اساس این نگاه است که در نهایت مردم در صحنه حضور یابند. در واقع، در اینجا نگاهی که ما به مردم داریم یک نگاه حاشیهای و یک نگاه فرعی نیست، بلکه معتقدیم روح و غایت یک حکومت دینی و حتی رسالت انبیا نیز بر این باور است که نهایتا مردم قیام کنند. مسئله ذهنی که همیشه با آن درگیر بودم و به آن معتقدم این است که آن اتفاقی که نهایتا باید بیافتد، باید در سطح خرد و در سطوحی مردمی باشد تا ما صحبت از آن کنیم که یک تجربهٔ موفق فرهنگی به دست آوردهایم. بنابراین به دنبال این بودم تا تجربههایی که در این سطح و حوزه وجود دارد را به عنوان تجربههایی که توانسته است از درون فعالیتهای مردمی، حرکتهای منسجم و منظم فرهنگی را طراحی کنند (که حتی بر حوزههای کلان نیز تاثیرگذار بوده است)، مورد مطالعه قرار دهم.
امام موسی صدر را از این جهت انتخاب کردم که اولاً ویژگی مردمی بودن را داشت، دوماً توانسته بود بر سیاست گذاری در سطح کلان تاثیر گذار باشد و سوم اینکه، امام موسی صدر توانسته بود در یک جامعهٔ متکثر، یک فعالیت فرهنگی همگرا را تعریف کند. بُعد متکثر بودن جامعه لبنان، ضرورت سوم انتخاب امام موسی صدر به عنوان اینکه بتواند الگوی موفقی برای انجام چنین فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی باشد را در من به وجود آورد. در واقع این بعد سوم از این جهت که، جامعهٔ ما نیز از حالت یک دستی دههٔ اول انقلاب خارج شده است و فضای متکثر را تجربه میکند، برای من حائز اهمیت بود و بر ما لازم است تا بر اساس قواعد یک جامعهٔ متکثر بتوانیم همگرایی ایجاد کنیم و این امر بسیار سختتر از اوایل انقلاب است.
نهایتا اینکه بر اساس این سه ضرورت به این نتیجه رسیدم که تجربهٔ امام موسی صدر میتواند زمینهای را فراهم کند تا بتوانیم نظریهای را از دل آن استخراج کنیم که بتواند پاسخگوی مشکلات جامعهٔ امروز ما باشد.
س: در رابطه با سه ضرروتی که برای پرداختن به تجربهٔ جماعت سازی امام موسی صدر بیان کردید، این سه ضرورت را در بین چه کسان دیگری میتوان پیدا کرد که همانند امام موسی صدر تجربهٔ جماعت سازی داشته باشند؟
در رابطه با ضرورت سوم که مربوط به جامعهٔ متکثر باشد، میتوان به کشورهایی مثل پاکستان و نیجریه و … اشاره کرد ولی به شدت لبنان متکثر نیستد و یا حداقل میتوان گفت تجربههایی که وجود دارند، کمتر در فضای متکثر بروز پیدا کردهاند. برای مثال تجربه شیخ زاک زاکی در نیجریه یا تجربهٔ جماعت سازی در پاکستان یا تجربهٔ اخوان المسلمین در دورهٔ امام حسن البنّا که کمتر در جامعهٔ متکثر قرار گرفته بودند.
اما در تجربهٔ امام موسی صدر، این تکثر خیلی پر رنگ بود. با این حال به نظر میرسد کسان دیگری وجود داشته باشند که در جامعهٔ متکثر فعالیتی همچون امام موسی صدر دارند و معتقدم یکی از رویکردهای که در پایان نامه نویسی باید دنبال شود، توجه به تجربههای موفق جماعت سازی در جهان اسلام اعم از جهان اهل سنت و جهان تشیع است که در طول صد سال گذشته، در سطح خرد و سطوح میانی اتفاق افتاده است و بر سطح کلان تاثیر گذار بوده است و با تحقیق بر روی چنین تجربههایی شاید بتوان یک نظریهٔ اجتماعی برای جهان اسلام ارائه داد.
س: به طور خیلی خلاصه، چکیدهٔ تحقیقتان را بیان بفرمایید.
مسئلهٔ اصلی من این بود که تجربهٔ اجتماعی امام موسی صدر با زوایه دید جماعت سازی، میتواند برای جامعه تولید سرمایهٔ اجتماعی به همراه داشته باشد. پایان نامهٔ من در پنج فصل تنظیم شده است و طبق همان سیاق پایان نامه نویسی، فصل اول کلیات است، فصل دوم ادبیات و چارچوب نظری است که ما در پایان نامه استفاده کردیم، فصل سوم روش تحقیق است که به صورت داده بنیاد بود و با تکنیک تحلیل ثانویه بر روی مصاحبههایی انجام شد که توسط موسسه تحقیقاتی امام موسی صدر جمع آوری شده بودند. فصل چهارم هم به نوعی تحلیل دادهها بود و در فصل پنجم، ما به یک مفهوم مادر به نام کنش ولایی رسیدیم. بدین ترتیب که با طبقه بندی سیصد و اندی از کدهای باز به ۱۳ مقوله رسیدیم و با تقلیل آنها به پنج شاخص که عبارتاند از؛ ۱- دعوت و هدایت اجتماعی، ۲- تعاون و تعلق اجتماعی، ۳- سرپرستی و زعامت اجتماعی، ۴- تفاهم و وفاق اجتماعی و ۵- رشد و تکامل اجتماعی رسیدیم و در نهایت این پنج شاخص را به یک شاخص نهایی یا مادر تبدیل کردیم که عبارت است از کنش ولایی و معتقد هستیم که این کنش قابلیت تفسیر و توصیف رفتار ما مسلمانان و ما شیعیان را میتواند داشته باشد. با این وجود هر چند در حال حاضر شرایط جامعهٔ ما با آموزههای اسلامی فاصلهٔ بسیار زیادی را دارد، ولی میتواند این کنش ولایی در ساخت اجتماعی جامعه ما وارد شود و ساخت اجتماعی جامعهٔ ما را به یک ساخت ایمانی تبدیل کند و ما بتوانیم روابط ایمانی را در سطوح خرد ایجاد کنیم.
س: لطفاً به طور خیلی خلاصه بفرمایید که این تحقیق چه دستاوردی از لحاظ نظری و علمی میتواند برای علوم اجتماعی و جامعه داشته باشد؟
از حیث راهبردی این پایان نامه میتواند سازمان دهیهای مردمی، برای یک دولت یا یک حکومت، سرمایهٔ اجتماعی تولید کند.
در واقع این پایان نامه میتواند هم جنبهٔ بنیادین و هم جنبهٔ راهبردی و هم جنبهٔ توسعهای و هم جنبهٔ کاربردی داشته باشد. از حیث بنیادین که بخواهد دانشی به دانشهای موجود اضافه کند، ادعای ما این است که این پایان نامه به مفهومی به نام «کنش ولایی» رسیده است که الگویی برای تحلیل رفتار جوامع اسلامی و به طور مشخص، کنشهای جمعی مسلمانان و به طور خاص جهان تشیع است. از حیث راهبردی نگاه ما این بود که این پایان نامه میتواند مردم را درگیر کند و به نوعی با سازمان دهیهای مردمی، برای یک دولت یا یک حکومت، سرمایهٔ اجتماعی تولید کند. از حیث کاربردی هم میتوان گفت، به دلیل اینکه روش ما داده بنیاد بود و به نوعی از استقراء یا از جزء به کل میرفت، بسیاری از تاکتیکها و تکنیکهایی که امام موسی صدر در خیلی از حوزههای کاریاش استفاده کرده است، در این پایان نامه لحاظ شده است. به عنوان مثال از اینکه امام موسی صدر برای دعوت و جذب جوانان به برنامههای فرهنگی خودش از چه مدلهایی استفاده میکرده است، در این پایان نامه موجود است و ما با در کنار هم گذاشتن همهٔ این تاکتیکها و روش، توانستهایم یک نظم و نسق به مدل کاری امام موسی صدر بدهیم و نهایتا در قالب یک مفهوم مادر به نام کنش ولایی آن را تعریف کنیم.
س: اینکه فرمودید کنش ولایی یک مفهوم جدید برای عالم علم است، آیا به نظر شما این مفهوم همانند مفهوم کنش معطوف به ارزش وبر نیست؟ یا مثلا ترکیبی از کنش عاطفی، کنش سنتی و کنش معطوف به ارزش نیست که وبر مطرح میکند؟
به اعتقاد من، از آنجا که این کنش در چارچوب متفاوت دیگری فهم میشود، متفاوت است. مثلا شما در کنش ولایی مفهومی به نام همدلی، مفهومی به نام برادری، مفهومی به نام وحدت را دارید که آن را از کنش عاطفی متمایز میکند. مثلا هر چند مفهوم وحدت از یک طرف عاطفی است، اما از طرف دیگر مبتنی بر یک عقلانیتی است که ریشه در نگاه توحیدی دارد و اگر کسی این نگاه توحیدی را نداشته باشد، این کنش را در یک سطح نازلی رقم میخورد ولی اگر نگاه توحیدی را داشته باشد، کنش وی تبدیل به یک کنش عقلانی میشود که آگاهانه شکل میگیرد. با این وجود به نظرم این ادعا باید بیشتر مورد مداقه قرار بگیرد یا نقد شود، ولی از حیث دایرههای رفتاری این کنش میتواند حوزههایی مثل اقتصاد، فرهنگ، سیاست و اجتماع را در برگیرد و ما میتوانیم بگوییم در حوزهٔ اقتصادی، کنش ولایی، چه معنایی دارد، یا در حوزهٔ سیاست میتوانیم بگوییم که کنش ولایی میتواند، خصومت، خشونت و تخاصم را کاهش دهد، چرا که یکی از عناصر اصلی این کنش مبتنی بر وفاق و همگرایی است. یا در حوزهٔ فرهنگ علی رغم آنکه وضعیت متکثری وجود دارد، این کنش میتواند همگرایی را در بین گروههای مختلف به وجود آورد.
س: چطور با نمونههای تحقیقتان مواجه شدید؟
واقعیت امر این بود که، وقتی ما مطالعاتمان دربارهٔ امام موسی صدر را شروع کردیم، به دادههایی برخوردیم که آن دادهها توانستند مدخلی برای فهم ما از تجربهٔ امام موسی صدر باشند. این دادهها در واقع توسط موسسهٔ تحقیقاتی امام موسی صدر جمع آوری شده است و این موسسه تلاش کرده است تا از زاویههای مختلف با افراد مختلفی که با امام موسی صدر درگیر بودند (از رانندهٔ تاکسی امام موسی صدر تا خواهر وی و تمام کسانی که با امام موسی صدر برخورد داشتند) مصاحبههایی صورت داده است و ما با استفاده از این مصاحبهها و روش تحلیل ثانویه و کدگذاریهای باز، سعی کردیم تا به هدف خودمان مبنی بر ارائه یک الگوی جماعت سازی از امام موسی صدر دست پیدا کنیم.
هر چند کار سختی بود، چرا که مصاحبهها توسط من انجام نشده بود و از زوایهٔ دید جماعت سازی به تجربهٔ امام موسی صدر نگریسته نشده بود، ولی نهایتا به این نتیجه رسیدیم که با همین دادههای موجود هم میتوان هدف این تحقیق را محقق کرد.
س: اگر کسی بخواهد تحقیق شما را ادامه دهد یا از زاویهای دیگر به این مسئله بپردازد چه موضوعاتی را پیشنهاد میکنید؟
به نظرم با این مفهوم کنش ولایی و حوزههای مفهومی که برای این مفهوم در پایان نامه طراحی شده است، بهتر است، محقق بعدی از کل به جزء برسد. یعنی اگر ما برای رسیدن به کنش ولایی و حوزههای مفهومی که برای آن درسته شده است از جزء به کل این مسیر را طی کردیم، نفر بعد میتواند از کل به جزء حرکت کند و تجربههای دیگری همچون تجربهٔ امام موسی صدر را توصیف کند که میتواند این تجربهها در داخل جامعهٔ ایران انجام شده باشد و یا در گسترهٔ جهان اسلام قرار داشته باشد. اگر دیدیم که با این الگو و با این دید میتوان، تجربههای مختلف را تحلیل کرد و به نتیجه رسید، میتوان گفت تاییدی دوبارهای بر مفهوم کنش ولایی است که قابلیت تبیین و تفسیر رفتار ما مسلمانان و ما شیعیان را دارد.
س: سوالی که مطرح میشود این است که در صورتی که این کنش را تیپ آرمانی بدانیم، چگونه میتوان بر اساس این کنش بتوان رفتارهای جامعهٔ امروز را توصیف کرد؟
منظور من از رفتارهای جامعه رفتارهایی همانند تجربهٔ امام موسی صدر میباشد. مثلا شما میتوانید تجربهٔ افراد مختلفی مثل آقای انجوینژاد در شیراز یا تجربهٔ مسجد صفای نظام آباد تهران یا تجربهٔ آقای موسوی در اهواز … را با تجربهٔ امام موسی صدر مورد مقایسه قرار دهیم و بعد کنش ولایی را شاخص قرار دهیم و بررسی کنیم که تا چه حد رفتارها و تجربیات این افراد به تجربهٔ امام موسی صدر و یا از حیث برخورداری از همه جنبههای مختلف کنش ولایی نزدیک میباشد. مثلاً یکی از محورهای کنش ولایی جماعت سازی است. باید دید فرد x آیا توانسته است به جماعت سازی برسد یا هنوز در مرحله سازماندهی اجتماعی قرار دارد.
چراکه ادعای ما این است که کنش ولایی میتواند یک ساخت اجتماعی مبتنی بر ایمان را به وجود بیاورد و ۸۰ درصد از زندگی فرد (اشتغال، تحصیل، فراغت، تفریح، اموزش و…) در این ساخت اجتماعی و جماعت قرار دارد. این ساختار میتواند اتفاق بیافتد، ولی اگر میبینیم که هنوز ساختارهایی را ایجاد کردهایم که ۱۰ یا ۲۰ درصد از اعضای جماعت با آن درگیر هستند، باید گفت این ساختار اجتماعی ایمانی کاملی نیست و هنوز با آن حالت ایده آلش فاصلهٔ بسیار زیادی را دارد. من توصیه میکنم تا با این رویکرد تجربههای شبیه به تجربهٔ امام موسی صدر مطالعه شود، تا ببینیم جماعات حداقلی هستند یا آنکه حداکثری میباشند و توانستهاند به نهایت جماعت برسند.
س: با این تعریف میتوان گفت امام موسی صدر در راس کنش ولایی قرار دارد
بله، میتوانیم بگوییم که تجربهٔ امام موسی صدر جزء موفقترین تجربههای کنش ولایی است. البته ممکن است پرسیده شود که چرا انقلاب اسلامی و امام خمینی با این نگاه دیده نشده است؟ من معتقدم تجربهٔ انقلاب اسلامی از حیث اجتماعی به عمیقی تجربهٔ امام موسی صدر نیست ولی از حیث سیاسی بسیار عمیقتر از آن است. یعنی لازم است تا بین ساحت سیاسی و ساحت اجتماعی انقلاب اسلامی تفکیک ایجاد کنیم. ما در حوزهٔ اجتماعی انقلاب اسلامی تجربهٔ موفقی نداریم و اگر وجود داشته باشد بسیار کم است و نیاز داریم که چنین مدلهایی پیاده شود تا ساحت اجتماعی انقلاب اسلامی به اندازهٔ ساحت سیاسی انقلاب اسلامی رشد یابد.
س: به اعتقاد شما چطور میتوان این مدل و کنش ولایی در جامعه را پیاده کرد؟
این امر در پرتو نگاه توحیدی است که در صحبتهای قبلیام عرض کردم. کسی که بخواهد، کنش ولایی داشته باشد باید نگاه توحیدی داشته باشد. در این نگاه، انسان در اوج اخلاق و در اوج قدرت برای مقابله با زشتیها قرار میگیرد. به عبارتی دیگر، نگاه توحیدی یک نوع دلالتهای تربیتی و دلالتهای رفتاری دارد که کاملا شما را به مرزهای تغییر نزدیک میکند. بنابراین وقتی میگویید، توحید یعنی خدا هست و دیگر هیچ نیست، به این معنا است که صحبت از تغییر میکنید و در هر ساحت اجتماعی که خدا نیست باید تغییر ایجاد شود. به اعتقاد من کنش ولایی از اینجا شروع میشود که ما به عقلانیت توحیدی برسیم و در این نوع از عقلانیت رابطهٔ من و دیگری نه یک رابطهٔ استثماری، بلکه یک رابطهٔ کاملا بر عکس است. یعنی من سعی میکنم دیگری رشد و توسعه یابد و خودم را مسئول پیشرفت او میدانم. به عبارتی این عقلانیت به شدت انسان محور، آگاهی محور و به نوعی کاملاً ضد ساختار است و میخواهد ساختارهایی که این آگاهی را از انسانها گرفتهاند، مجبور به تغییر کند.
هرچند ساختارهای ما سیکل غفلت و جهالت را ایجاد میکنند، ولی با توجه به تجربههای موفقی که در طول تاریخ شکل گرفته است و آموزههایی که وجود دارد، میتوان انسان را نسبت به فقر وجودی خودش آگاه کرد و ما اگر سیستم تربیتیمان را بر مبنای عقلانیت توحیدی قرار دهیم و به سمت پروسهٔ بیداری، آگاهی و پروسهٔ نگاه مثبت به انسان حرکت کنیم، میتوان گفت انسانهای بسیاری که قابلیت رهبری را دارند و به شاخصهای کنش ولایی نزدیک هستند، تربیت شوند. چرا که اعتقاد ما این است که زمانی که فطرت انسان بیدار شد، تا آخر عمر میتواند او را پیش ببرد.
س: یعنی اگر هابرماس معتقد است که برای آنکه کنش عقلانیت معطوف به هدف که مبتنی بر هزینه و فایده است به کنش ارتباطی که بر مبنای گفتگو و تفاهم شکل میگیرد، تغییر یابد، شما معتقد هستید که جهت آنکه کنش ولایی صورت پذیرد باید فطرت انسانها بیدار شود.
احمدی: بله، دقیقا.
س: روند تصویب موضوع تا دفاع از پایان نامه چگونه پیش رفت؟
به دلیل اینکه یک همدلی خاصی با موضوع بنده در دانشکده وجود داشت، مشکل خاصی در تصویب موضوع پایان نامه به وجود نیامد، و حتی تایید و شوقی در دانشکده برای انتخاب این موضوع وجود داشت، اصل موضوع پایان نامه نیز که تاکید بر جماعت سازی امام موسی صدر بود، مورد تایید فراوان قرار گرفت. چرا که، هم جنبهٔ ارتباطات میان فرهنگی میتوانست داشته باشد، هم جنبهٔ سیاست گذاری و مدیریت فرهنگی را دارا بود. علاوه بر این، مباحث تربیت و هویت و … میتوانستند در ذیل پژوهش من مورد بررسی قرار گیرند، به همین خاطر برای تصویب و دفاع از پایان نامه مشکلی وجود نداشت و توانستم نمرهٔ کامل را دریافت نمایم.
س: با توجه به اینکه تحقیق شما به نوعی تولید علم بومی یا علوم اسلامی محسوب میشود، به نظر شما چطور میشود ریشههای بومی سازی یا اسلامی کردن علوم را پی ریخت؟
در بحث علوم اسلامی ایرانی یا بومی کردن دانش، نیازمند گفتوگوهای همدلانه است. یعنی این شکافها و فاصلهها، خیلی اصیل نیست. نه علوم اجتماعی انقدر از مبانی ما دور است. هر چند ممکن است برخی بگویند، این فاصلهها دور است، ولی به اعتقاد من، خوانش ما، خوانش همدلانه نبوده است. مثلا حتی وقتی آثار مارکس را مطالعه میکنید، شاید بیشترین تعارض ما با اندیشههای او در دو مورد اصلی خلاصه شود. ۱- ضدیت مارکس با دین. ۲- ماتریالیسم تاریخی مارکس. اما وقتی با نگاه همدلانه به آثار وی مراجعه میکنید، میبینید که اینها در زمانهٔ خودش حرفهای درستی است که برای جلوگیری از خرافات و استثمار و بهره کشی زده شده است. مثلا حتی شهید مطهری نیز معتقد بود که مالکیت ماشین نباید خصوصی باشد، هر چند این حرف سانسور شد. یعنی من معتقدم رویکرد انقلاب اسلامی به جهان جدید، بسیار میتواند با بسیاری از مکاتب انتقادی و برخی از جریانهای علوم انسانی، برخورد همدلانه داشته باشد.
معتقدم در تولید علوم اجتماعی اسلامی نیاز نیست که جبهه بندی داشته باشیم، بلکه لازم است تا جبهه بندیها را به حداقل برسانیم و برای اینکار لازم است تا بتوانیم گفتوگوهای همدلانه داشته باشیم.