بهشتی پس از ملاقات رمضان خود با شریعتی، بیباکانه به روشنگری پرداخت که
باعث شد اغلب منتقدان شریعتی، وی را نیز آماج اعتراضات خود قرار دهند.
بهشتی پس از ملاقات رمضان خود با شریعتی، بیباکانه به روشنگری پرداخت که باعث شد اغلب منتقدان شریعتی، وی را نیز آماج اعتراضات خود قرار دهند... این فداکاری در مورد صدر به اوج رسید. وی زمانی مسئولیت تشییع و تدفین شریعتی در جوار مرقد حضرت زینب (س) را بر عهده گرفت که تمام صفبندیها مشخص و دریافت فشارها نه تنها از سوی برخی محافل حوزوی قم، نجف و لبنان، که از سوی رژیم پهلوی و احزاب مزدور در لبنان، قطعی به نظر میرسید...
روزهای واپسین بهار و ایام آغازین تابستان، یادآور سه چهره مخلص، درخشان، پیشتاز و ماندگار در عرصه بیدارگری دینی این مرز و بوم است: امام موسی صدر در ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ به دنیا آمد، دکتر شریعتی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ درگذشت و آیتالله دکتر بهشتی در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
یک نکته مورد اتفاق همگان است: چالش میان روشنفکران دینی و پیروان باورهای سنتی، که دغدغهای مهم برای شریعتی و تمامی روشنفکران دینی، پیش از وی به شمار میرفت و امروز نیز همچنان به قوت خود باقی است!
دکتر محسن کمالیان، در مقالهای، تلاش کرده است با استفاده از منابع و اسناد تاریخی، ضمن تشریح رویکرد متفاوت شهید آیتالله بهشتی و امام موسی صدر به دکتر بهشتی، علت نگاه متفاوت این دو روحانی انقلابی را بررسی کرده است.
در بخشی از این مقاله آمده است:
صدر و بهشتی، نه تنها برای اصحاب نظر، که برای تمامی انسانها، ارزش ذاتی، کرامت و حق اندیشه و بیان قایل بودند. بهشتی همواره تأکید میکرد: «هر انسانی حق دارد حرف بزند، هر انسانی! …
آقایان! بنا را بر این بگذاریم که به سخن یکدیگر، بهاندیشه یکدیگر، به عقیده یکدیگر، احترام بگذاریم! [۷] … در جامعه اسلامی، همه افراد و گروهها، هر چند مخالف اسلام باشند، امکان دارند، رای و نظر خود را بیان دارند [۸]»!
در این نگرش باز و آزاداندیش، که تلاش عالمان غیر حوزوی نیز برای فهم ابعاد مختلف اسلام مغتنم، به روز شدن فهم علما از اسلام واجب و حتی انسان عادی نیز در بیان آرای خود آزاد شمرده میشد، روشنفکری دینی چون دکتر شریعتی، که از فراز قلهای نو با نام جامعهشناسی به اسلام و تشیع مینگریست، جایگاه والایی داشت. چنین نگرشی نه تنها انتقادات و حرفهای نو را خوشامد میگفت، بلکه اگر مفید تشخیص داده میشدند، حتما صاحبان آنها را جذب میکرد. چنین نگرشی هرگز برخوردهای غیرعلمی و متعصبانه را با روشنفکران دینی، که قطعا خالی از خطا نیز نبودند، بر نمیتافت. صدر دردمندانه میگفت: «نه تنها حکومت ایران، بلکه گروهی از رجال دین نیز که اسلام را حق، ارث و احتکار خود میدانستند، با شریعتی در افتادند. اینها معتقد بودند که تنها خود، اسلام را میفهمند و احدی حق ندارد، چیزی به جز آنچه آنان میفهمند، از اسلام برداشت کند» [۹]. بهشتی نیز که شریعتی را چونان شیخ طوسی و علامه حلی، انسانی در مسیر «شدن» یافته بود [۱۰]، بارها یادآور شد: «آن چیز که قطعا از اسلام منحرف است، روشی است که این آقایان در برخورد با دکتر در پیش گرفتهاند. این قطعا ضد اسلام است. این قطعا با آن چیزی که اسلام به ما یاد میدهد، که «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا لالباب»، ناسازگار است [۱۱]...
بهشتی طی جلسهای در رمضان ۱۳۵۱ در تهران [۱۷]، و صدر در جلسهای در خرداد ۱۳۵۶ در پاریس [۱۸]، از نزدیک با شریعتی به گفتوگو، و به دنبال آن، درباره شخصیت وی به جمعبندی پرداختند. حاصل این ملاقاتها، کشف عناصر مهم صداقت و اخلاص در نهاد دکتر بود [۱۹]، که وقتی در کنار ویژگیهای مهم دیگر، خصوصا دردمندی، نشاط، پویش ذهنی و مهمتر از همه، قدرت تأثیر وی بر نسل جوان قرار گرفت، عزم این بزرگان را بر حمایت از وی جزم نمود.
نکته مهمیکه صدر و بهشتی همواره بر آن تاکید داشتند، جهتگیری افکار شریعتی بود. در نگرش این دو بزرگوار، هرچند مسیر حرکت مهم تلقی میشد، اما جهتگیری آن اهمیتی دوچندان داشت. آنان معتقد بودند که سمت و سوی حرکت شریعتی، در راستای اسلام ناب و ارزشهای عالی و سازنده او، بسیار بیش از برخی لغزشها و خطاها هستند...
اگر مواضع اصولی و منطقی صدر و بهشتی، انصاف و بزرگی آنان را به نمایش گذاشت، حمایت جوانمردانه آنان از وی، شکوه و بزرگواری آنان را بیش از پیش نمایان ساخت. آنچه باعث این حمایت جانانه شد، عناصر صداقت، اخلاص و تشنگی برای دریافت و نشر معارف اسلامی بود، که در وجود شریعتی لمس شد. بهشتی پس از ملاقات رمضان خود با شریعتی، بیباکانه به روشنگری پرداخت؛ امری که باعث شد تا اغلب انتقادکنندگان از شریعتی، وی را نیز آماج اعتراضات و کنایههای خود قرار دهند، چنان که برخی دوستان و همکاران نزدیک وی، که از بزرگان امروز و دارای همان رویه دیروز هستند، در روابط فکری و کاری خود با وی تجدید نظر کردند [۲۸]!
این فداکاری در مورد صدر به اوج رسید. وی زمانی مسئولیت تشییع، اقامه نماز و تدفین شریعتی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب (س) را بر عهده گرفت، که تمام صفبندیها، مشخص و دریافت امواج فشارها و اعتراضات، نه تنها از سوی برخی محافل حوزوی قم، نجف و لبنان، که از سوی رژیم پهلوی، و سرانجام احزاب مسیحی دست راستی و مزدور آن در لبنان، قطعی به نظر میرسید. با این حال، وی نه تنها به این ملاحظات وقعی ننهاد، بلکه با برپایی مراسم شکوهمند گرامیداشت چهلمین روز درگذشت شریعتی در بیروت، که هزاران تن از مبارزان لبنانی، فلسطینی و ایرانی در آن شرکت جستند، به تمامی آن اعتراضات پاسخ گفت!...
متن کامل مقاله با عنوان روحانیت زمانشناس معاصر و روشنفکری دینی در اخبار موجود است.