زوایای تاریکی که یا ناشی از فراموشی برخی حوادث گذشته است- و ای
کاش فقط فراموشی باشد- و یا حاصل غرض ورزیها و تسویه حسابها و
ناکامیها و.... است که در هر دو صورت تاریخ را مخدوش میکند و
ناظران و آگاهان آینده نگر را به تصحیح یا توضیح گفتههای ایشان
ملزم میسازد.
«گفتوگو با جلال الدین فارسی: اختلافات ما ناشی از کشمکشهای گروهی بود» عنوان مطلبی است که در شماره ۵۹ روزنامه اعتماد ملی، مورخ دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۵ به چاپ رسیده و بیانگر زوایای تاریکی در سیر تحلیلی و بیان تاریخی ایشان است.
زوایای تاریکی که یا ناشی از فراموشی برخی حوادث گذشته است- و ای کاش فقط فراموشی باشد- و یا حاصل غرض ورزیها و تسویه حسابها و ناکامیها و.... است که در هر دو صورت تاریخ را مخدوش میکند و ناظران و آگاهان آینده نگر را به تصحیح یا توضیح گفتههای ایشان ملزم میسازد.
به ویژه آنکه مدتهاست متد و علم تحقیق و پژوهش مطبوعات را به عنوان یک منبع و مرجع معتبر به رسمیت میشناسد و هر اطلاع نادرست از وقایع مهم میتواند از سلامت تحقیقات آیندگان بکاهد و قضاوت امروزی را از اعتبار بیندازد.
از سوی دیگر خطاهای تاریخی گفتوگوی مذکور آنقدر زیاد است که توضیح درست و کامل هر کدام فرصت بسیار و انتشار آنها به چندین صفحه روزنامه نیاز دارد.
بنابراین سخن کوتاه کنم به زدودن غبار خشماگین تحریف و تخریب از چهره امام موسی صدر و شهید دکتر مصطفی چمران بپردازم: چرا که حق حقیقت را از همه چیز بالاتر میدانم و دفاع از حقیقت را حداقل ویژگی انسان بودن میشناسم. چرا که امام به دستور معمرقذافی، دوست نزدیک جلالالدین فارسی، در لیبی زندانی است و چمران نیز پس از وداعی گرم و بی نظیر با امام خمینی) ره (با آگاهی و شوق تشریف شهادت را پوشیده است.
اختلافات با امام
آقای فارسی در این مصاحبه میگوید:
«اختلافات اصلی بین آقای صدر و امام بود و در آن رابطه ایشان) دکتر چمران (تابع آقای صدر بود، در حالیکه من از امام حمایت میکردم.»
هیچکدام از این دو ادعا صحت نداردأ نه آن اختلاف و نه این حمایت. اولاص اختلافی میان امام خمینی) ره (و امام موسی صدر وجود نداشته است. هر چند که جریانات بسیاری سعی میکردند میان این دو شخصیت تاؤیرگذار در منطقه اختلافافکنی کنند. یکی از جریانات فعال در امر فتنه گری و اختلاف افکنی مولود حسادت و قدرت طلبی معدودی از ایرانیان مبارز یا فراری مقیم لبنان بود که در رقابت سیاسی برای کسب قدرت موفق نشده بودند.
بنابراین علیرغم فعالیت جریانات مذکور و انتشار و مقالات اخبار نادرست و شایعات حساسیت برانگیز، همواره علاقه و ارتباط امام خمینی) ره (با امام موسی صدر گرم و پایدار باقی ماند تا جائیکه امام خمینی) ره (، ایشان را برای اداره ایران معرفی میکردند.
در این پیوند مراجعه به منابع زیر ضروری است. از جمله به مصاحبه آیت الله حاج سید محمد علی موحد ابطحی:
«من با آقای خمینی) ره (خیلی مانوس بودم، هم یک روز در نجف خدمتشان بودم، صحبت از مسائل ایران و مبارزات ایشان با شاه و رژیم به میان آمد. من گفتم: خوب حالا اگر در این مبارزه انشاءالله موفق شدید، و این دستگاه طاغوت را سرنگون نمودید، آیا کسی را دارید که در راس امور کشور بگذارید*! و آن هم بتواند از عهده همه این مسائل بهخوبی بر آید* دیدم ایشان نظر به آقا موسی دارند و فرمودند: «آقا موسی، رفیق خودت» بعد گفتم: آقا موسی دیگر لبنانی شده است و لبنانیها وی را رها نمی کنند. فرمودند: «اینها سهل است درست میشود.»
آیتالله موسوی اردبیلی دراین باره میگوید:
«قذافی اظهار تمایل کرده بود که به ایران بیاید. عده ای هم میخواستند امام را آماده کنند تا قذافی را به حضور بپذیرد! امام گفتند که من نمی گویم قذافی بیاید یا نیاید! این را خودتان می دانید! این را امام گفتند. اصرار که شد امام گفتند، هنوز مساله آقا موسی حل نشده است!»
حسین الحسینی در مصاحبه خود با خبرنگاران روزنامه اعتماد ملی اظهار میدارد:
«خاطره دوم هم این است: پیش از هجرت امام از نجف به پاریس از ایشان سوال میشود: اگر انقلاب پیروز شود، آیا شما کسانی را بر قرار دادن در حکومت سراغ دارید و امام خمینی) ره (قاطعانه پاسخ میدهدأ بله، کسانی مثل امام موسی صدر را داریم.»
از اینها گذشته تصریحات خود امام خمینی) ره (مهمترین مرجع استناد است، امام میفرمایند:
«... آقای صدر یک مردی است که من میتوانم بگویم که او را بزرگ کردهام و به منزلهؤ یک اولاد عزیز است برای من، و من امیدوارم که انشاءالله ایشان با سلامت برگردند.»
و یا
«.. آقای صدر را که من سالهای طولانی دیدهام بلکه باید بگویم من بزرگ کردهام ایشان را. من فضایلشان را میدانم و خدمتهایی هم که بعد از آن که به لبنان رفتهاند کردهاند، آن را هم میدانم.»
شرح خدمات امام موسی صدر به انقلاب و حمایت از حرکت امام خمینی) ره (به یک کتاب مستقل نیاز دارد و اسناد آن را میتوان را در کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک یافت. کافی است به نخستین تلاشهای امام موسی صدر در حمایت از امام خمینی) ره (و نیز آخرین آنها مراجعه کرد.
امام موسی صدر در تیر ماه ۱۳۴۲ به منظور کسب حمایت واتیکان از مبارزات مردم وشخا امام خمینی و آزادی ایشان و نیز کاهش فشار پهلوی با پاپ ملاقات کرد:
«اگرچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هرگز به این دیداروحمایت عملی امام موسی صدر از امام خمینی) ره (اشاره نشده است اما آیت الله خوئی در همان وقت اهمیت آن را گوشزد می کند که آزادی آقای خمینی از زندان بیش از هر چیزی مرهون این سفر آقای صدر بوده است» .
همچنین نجیب جمالالدین در کتاب تاریخی خود ضمن بیان آؤار ملاقات امام موسی صدر با پاپ پولس ششم و فشار واتیکان به حکومت شاه از نظر آیت الله خوئی ما را مطلع می کند که:
«قطعاص سفر آقا موسی صدر به واتیکان مهمترین اقدام برای آزادی آقای خمینی بوده است.»
یکی از آخرین اقدامات امام موسی صدر که آینه بیزنگار و دور از تحریف و غرضورزیها مخالفان ایشان است، نگارش و انتشار مقاله جنجالی «ندای انبیاء» در روزنامه لوموند مورخ ۱\۶\۱۳۵۷ مطابق با ۲۳ اوت ۱۹۷۸ است. در قسمتی از این مقاله امام موسی صدر برای غربیان توضیح می دهد که:
«حق آن است که بگویم خاستگاه این حرکت ایمان وآرمان آن همان اهداف بیکران انسانی، اخلاقی وانقلابی است. موجی که امروز ایران را در مینوردد بیش از هر چیز ندای پیامبران را در اذهان انسانها تداعی میکند. اهداف انقلاب در مصاحبه مورخ ششم می ۱۹۸۷ رهبر آن، امام خمینی) ره (بزرگ با روزنامه لوموند، به روشنی تصریح شده است.»
دکتر صادق طباطبایی در کتاب خاطراتش میگوید:
«بلافاصله پس از ورود امام خمینی) ره (به پاریس خدمتشان رسیدم و گفتم پاریس کجا و شما کجا. امام فرمودند که دایی جان شما که در لبنان نبود تا ما برویم لبنان. آمدیم پاریس.»
ؤانیاص در باب حمایت استاد فارسی از امام خمینی) ره (آن هم در سالهای تبعید امام در عراق شبهات و اخبار و مطالب متناقض بسیاری وجود دارد که چون به احوالات شخصی آقای فارسی باز میگردد دلیلی بر طرح آن ندارم و قضاوت را به خودشان میسپارم. از سالهای اولیه تبعید امام به عراق نقل قولهای بسیاری وجود دارد که نشان میدهد استاد فارسی میان صلاحیت فقهی و صلاحیت رهبری سیاسی از یکسو و برتری بینش سیاسی خودشان از سوی دیگر نظریاتی داشتهاند.
ایشان کلاص هیچکس را قبول نداشتند. به مدیران انجمن اسلامی دانشجویان اروپا اعتراض داشتند که چرا اسلامشناسی مرحوم شریعتی را درس میدهند. آقای فارسی به یکی از مسوؤلان انجمن میگوید که چرا اصول فلسفه و روش رئالیسم استاد مطهری را درس میدهید در حالیکه ایشان با فلسفه و منطق بیگانه است.
ملاقات با شاه
آقای فارسی در قسمتی دیگر از مصاحبه خود میگویند:
«آقای صدر مسافرتی به تهران داشت و به دیدار شاه رفت.»
و در چند خط پایینتر اضافه میکند:
«وقتی از آقای چمران در این مورد) ملاقات با شاه (گلایه کردم گفت که از آقای صدر درخواست کرده بود که ایشان برای آزادی اعضای سازمان مجاهدین) نزد شاه (وساطت کند. البته این صحت ندارد...»
بیهیچ مقدمه چینی، به چند مرجع معتبر مراجعه میکنیم تا دلیل ملاقات امام موسی صدر با شاه از زبان افراد مطلعتر و انقلابیتر از استاد فارسی روشن شود:
آقای دری نجف آبادی وزیر اطلاعات اسبق در کتاب خاطرات خود مینویسد:
«به دنبال این حوادث از آیت الله سید موسی صدر خواسته شد تا به ایران آمده، از طرف علما و مراجع با شاه در خصوص اعدام این افراد، صحبت کند. ایشان در ملاقاتی که با شاه داشت ضمن صحبت و گفت و گو در خصوص مسائل مختلف از شاه خواست که از اعدام آنها صرف نظر کند و هم چنین گفته بود که مراجع و علما از شما انتظار دارند که این افراد را عفو کنید.»
و یا آقایهاشمی رفسنجانی در این باره توضیح میدهد که:
«... آقای صدر به ایران آمدند ورفقای ما دربیرون زندان از ایشان خواستند تا با شاه ملاقات کند ومشکل من را حل نماید.... آن زمان در آن نفطه حاد ما انقلابیون داخل ایران بودیم و بدمان نمیآمد که ایشان ملاقاتی کند. به هر حال من این را میدانم که ما از ایشان خواسته بودیم، یعنی دوستان من در بیرون زندان از ایشان خواسته بودند تا قضیه را مطرح کند»
شاید شرح کامل قصه ملاقات از زبان شادروان علی حجتی کرمانی شنیدنیتر باشد.
«... این ملاقات با مقدماتی انجام گرفت. مرحوم شهید مطهری و مرحوم شهید بهشتی مستقیماص در جریان این ملاقات بودند. یک عدهای را رژیم سابق محکوم به اعدام کرده بود، من یادم هست و خودم حضور داشتم به نظرم آقای خسروشاهی هم بودند که مرحوم شهید مطهری به یکی از مراجع آن زمان گفت که آقا، آقا موسی صدر چند روز دیگر وارد ایران می شود، آیا نمیخواهید ایشان را پیش یکی از مقامات بفرستید که این بچههای مردم را نکشند..... باز یادم هست که در منزل مرحوم شهید بهشتی بودیم.... آقای عبد المجید معادیخواه حضور داشتند، و مرحوم شهید بهشتی به امام موسی صدر اصرار میکردند که شما در این زمینه یک ملاقات با شاه بکنید بلکه بتوانید جلوی ریختن خون این بچهها را بگیرید. متاسفانه بعد از این ملاقات هیچکس حاضر نشد که بگوید، بابا! این ملاقات با این مقدمات بوده است.»
چمران
لحن و ادبیات آقای فارسی در این گفتوگو بسیار گزنده و انتقام گیرنده است. به کلام کسی میماند که خود را شایسته ریاست میداند اما عقلای قوم چنین باوری ندارند. ادبیات خشمناکانه و انتقام کلامی از دکتر چمران در خور کسی که شایستگیهای بسیاری را در خود میبیند. نیست. به لحن و مضمون سخنان آقای فارسی توجه کنید:
«البته ایشان) شهید چمران (تحت تعقیب رژیم بود و در آمریکا فعالیت داشت و آخر عمر عاقبت به خیر شد.»
آقای فارسی سپس با تحقیر او و بزرگداشت خود در مقام یک مشاور امین و صدیق برای امام خمینی) ره (میگوید:
«مرحوم چمران وقتی که به ایران آمد همیشه از این موضوع هراس داشت که من مواضع ایشان را افشا کنم. چون من اگر این اتفاقات را برای امام میگفتم به او حکم وزارت دفاع نمی داد.... به همین دلیل هم دکتر چمران در ابتدای پیروزی انقلاب به ایران نیامد....»
در پاسخ آقای فارسی و برای یادآوری ایشان باید گفت که دکتر چمران نه تنها در نخستین روزهای اول انقلاب همراه با گروهی از کادرهایش به ایران آمد، بلکه بیش از انقلاب در پاریس با امام خمینی) ره (ملاقات داشت و شاهدان آن ملاقات از شیرینی گفتوگوها و علاقه امام به شهید چمران سخن میگویند. گفتوگو و علاقهمندیی از سنخ مراد با مرید. پیوندی که تا پایان عمر چمران قویتر و قویتر شد و کافی است دیدار خداحافظی چمران از امام خمینی) ره (را از ناظران آن واقعه عارفانه سوؤال کنید. در ضمن، همه ما به خاطر داریم که بدترین دروغها و اتهامات حتی بدتر از همه آن اتهاماتی که آقای فارسی علیه چمران تاکنون گفته و نوشتهاند، نسبت به شهید دکتر چمران در روزنامههای اول انقلاب داده میشد. لذا امام خمینی) ره (برای تصمیم گیری درست و انتخاب دکتر چمران به سمت وزیر دفاع نیازمند نامه استاد فارسی حاوی اتهاماتشان نبودند.
روابط امام موسی صدر و آقای فارسی
از همه دشمنیها و گفتههای نادرست آقای فارسی بگذریم و یک طرفه به قاضی نرویم. حقایق را از زبان ناظران آگاه بشنویم. استاد سیدهادی خسروشاهی در مورد مخالفتهای آقای جلال فارسی با امام موسی صدر میگوید:
«اتفاقاص در همان ایام آقای جلال الدین فارسی در لبنان گرفتار) زندان (شده بود و من به عنوان یک دوست قدیمی آقای فارسی، با توجه به اینکه امام موسی صدر در بلاد عربی نفوذی دارند، موضوع را با امام موسی صدر در میان گذاشتم و گفتم که الان این نگرانی وجود دارد که آقای فارسی را به ایران تحویل دهند و اگر چنین بشود معلوم نیست که وضع ایشان چه بشود* امام موسی صدر خیلی با استعجاب گفتند: مگر من میگذارم که آقای فارسی را به ایران تحویل دهند* نخیر ما اقدام کرده ایم و انشاءالله اینها بزودی عازم سوریه میشوند و حتماص نخواهیم گذاشت که ایشان به ایران تحویل داده شوند. بعد اضافه کردند که درست است که من با ایشان اختلاف سلیقه دارم و ایشان هم گاهی ما را اذیت میکند، ولی این اختلاف سلیقه معنایش این نیست که اجازه بدهیم نیروهایمان به هدر بروند و آنها را به ایران بفرستند تا زندانی شوند.... و متاسفانه من اخیراص در خاطرات آقای جلالالدین فارسی خواندم که اصلاص باعث دستگیری ایشان و آقای نفری خود امام موسی صدر بودهاند! واقعاص این نوع اتهامات نه تنها غیر متشرعانه است بلکه ناجوانمردانه هم هست. وقتی کسی در غیاب ایشان و در حین گرفتاری ایشان میگوید که مگر من میگذارم او را به ایران تحویل بدهند، آن وقت اگر این آقا بعداص بیاید بنویسد که امام موسی صدر باعث شد تا ما گرفتار شویم، ما این تهمت را از این فرد نمی پذیریم چون طرف اصلی خودش به صراحت به من گفته که ما نمی گذاریم چنین اتفاقی بیفتد. و البته توقیف ایشان اصلاص به امام موسی صدر ارتباطی نداشت، ایشان در یک جریانی دستگیر شدند و آقای نفری هم در همان جریان بودند. به هر حال ما امیدواریم که آقای فارسی در چاپهای بعدی کتاب خود این خاطرات را اصلاح کنند، چون ماندن این نوع جملات در کتابهای تاریخی به نظر من کار درستی نیست. البته خود آقای نفری هم طی مصاحبه ای که در همین مجموعه چاپ میشود توضیح کافی در این زمینه دادهاند و ادعای آقای فارسی را تایید نمی کنند.»
ضروری است به گفتههای آقای نفری، دوست و همرزم آقای فارسی که با هم در زندان بودهاند مراجعه کنیم. آقای نفری از مبارزان زجر کشیدهای است که به سبب سلامت نفس وصداقت خود دشمنیها و فتنهانگیزیهای آقای فارسی را تحمل نمیکند وماجرا را برای ؤبت در تاریخ بیان می کند:
در خصوص گرفتاری اول من) زندان در بیروت (افراد زیادی بودند- از جمله همین شخا) جلال الدین فارسی (که با هم چند روزی در زندان بودیم- که نهایت تلاش می کردند که وانمود کنند آقای صدر پشت مساله است. ایشان اصرار داشت که اصلاص آقای صدر باعث دستگیری ما هستند تا ما را تحت فشار قرار دهند وبگیرند وتحویل ایران بدهند. ما همان موقع در زندان با جلالالدین فارسی درگیری داشتیم این صحبتهایی که شما میکنید اصلاص منصفانه نیست یعنی ما حق نداریم چنین شخصیتی را اینگونه متهم کنیم ویا حتی به آن ضربه بزنیم. آقای صدر نهایت کوشش را کردند تا ما را در بیروت نگه دارند، دادستان لبنان) انتوان دحداح (گفته بود که ما شدیداص تحت فشار) سفارت ایران (هستیم. مصلحت این است که چند صباحی اینها را از لبنان خارج کنیم... تا سر وصداها بخوابد. ما را با هواپیما به ترکیه فرستادند و بعد هم برگشتیم به سوریه ولبنان»
«آقای صدر در برابر همه مخالفین خود بزرگوارانه برخورد می کردند... در موقعیتی قرار داشتند که مثلاص در رابطه با همین آقای فارسی کافی بود کمترین اشاره بکنند وبگویند این مساله به من مربوط نیست تا دولت لبنان ایشان را به ایران بفرستد.»
چند یادآوری به آقای فارسی و تاریخ
درباره مخالفتها و دشمنیهای آقای فارسی با امام موسی صدر اطلاعات بسیاری نزد دوستان و مراکز لبنانی و ایرانی موجود است که طرح آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میشود اما فقط چند مساله مهم را یاد آوری میکنیم:
۱-در میان تمام اخباری که تاکنون از شیوه ربودن امام موسی صدر در لیبی منتشر شده تنها آقای فارسی اطلاع دقیقی از اقدامات قذافی ارائه کردهاند. ایشان در کتاب زوایای تاریک تاریخ میگویند ماشین تشریفات حکومت لیبی امام موسی صدر را از پاویون فرودگاه طرابلس به سوی هواپیمای آلیتالیا برد اما از زیر هواپیما گذشته و توقف نکرد. آقای فارسی اطلاعات دقیق را از کجا آورده اند*
۲-آقای فارسی و مرحوم محمد صالح الحسینی هر دو در حلقه ای بودند که با فلسطینیها و لیبی و جناح چپ لبنانی همکاری میکردند. مابقی داستان را از تحقیقات محسن کمالیان تحت عنوان «کنکاشی در اسرار ربودن امام موسی صدرأ همدستان منطقه ای قذافی» که اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ از طریق سایت بازتاب منتشر شده پی میگیریم:
«شاهدان ایرانی و لبنانی متعددی طی سالهای اخیر شهادت دادهاند، که در اولین روزهای عزیمت امام صدر به لیبی، یعنی چند روز پیش از ربوده شدن آن بزرگوار، از یک مبارز ایرانی عراقی مقیم بیروت به نام محمد صالح الحسینی نقل شده است که امام صدر از این سفر باز نخواهد گشت.» الحسینی از اعضای فعال محفل همان چند مبارز ایرانی بود که برخی مراجع بزرگوار تقلید ایران، ربوده شدن امام صدر توسط قذافی را حاصل تفتین آنها دانسته بودند. برخی از اعضای این محفل چنان با گروه فلسطینی الفتح نزدیک بودند، که در اردوگاه صبرا و در تشکیلات بکلی امنیتی عرفات و ابوایاد اتاق داشتند! در خصوص نزدیکی آنها با رژیم قذافی نیز همین بس، که خبر پیروزی انقلاب اسلامی ایران را شب ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در خانه قذافی از شخا وی دریافت داشتند! برخی روایات آشکار حاکی از آنند که بعضی از اعضای این محفل، روز شنبه ۲۶ اوت، با یکی از مسوولان امنیتی لیبی که سرگرد صالح ابوشریده خوانده شد، در هتل بیروت اینترناسیونال دیدار و در آخرین ساعات روز یکشنبه ۲۷ اوت، به لیبی عزیمت کردند. آخرین باری که امام صدر و دو همراه ایشان در هتل محل اقامت خود) الشاطی (روؤیت شدند، حدود ساعت یک و ربع بعد از ظهر پنجشنبه ۳۱ اوت بودأ اسعد المقدم مدیر روزنامه لبنانی السفیر، امام صدر و عباس بدرالدین را در حالی مشاهده کرده بود، که بدون چمدان در حال خروج از هتل بودند، تا توسط اتومبیلهای تشریفات به دیدار یک مقام عالیرتبه لیبیایی) ظاهراص قذافی (برده شوند.
۳-پس از ربودن امام موسی صدر محمد حسنین هیکل به ملاقات قذافی میرود و درباره موضوعات مختلف گفتوگو میکند. در آخر دیدار از قذافی میپرسد که چرا امام را ربوده است. قذافی عصبانی از پشت میز بلند میشود و دستهایش را بر روی میزش میکوبد و با فریاد میگوید: چرا همه شماها از من سوؤال میکنید* چرا از جلال نمیپرسید*
۴-امام موسی صدر برای مدیریت هنرستان صنعتی جبلعامل در جلسهای با آقایان دکتر حسین حبیبی، دکتر صادق طباطبایی و صادق قطبزاده مشورت مینماید و آنان بالاتفاق دکتر مصطفی چمران را پیشنهاد میدهند. پس از نامهنگاریها و گفتوگوها سرانجام دکتر چمران برای آشنایی با امام صدر و فعالیت ایشان به لبنان میآید. آقای فارسی از موضوع مطلع میشود و فوراص او را ایزوله میکنند تا وی امام صدر را ملاقات نکند. در این مدت با دادن اطلاعات نادرست و طرح اتهامات بسیار ناجوانمردانه، ذهنیت دکتر چمران را نسبت به امام صدر مشوش و منفی میسازد. همچنین دکتر را به جنوب و ملاقات با مرحوم صالح الحسینی- که آن زمان در هنرستان مذکور مشغول به کار بود- و برخی فرماندهان چپ فلسطینی میبرد و آنها نیز در تخریب امام سنگتمام میگذارند و دکتر را علیه امام میشورانند، تا جائی که دکتر چمران عزیز تصمیم به بازگشت میگیرد.
بالاخره با پیگیری دوستان، چمران به ملاقات امام موسی صدر در خانه ایشان میرود و پس از مشاهده زندگی ساده و گفتوگو پیرامون برنامهها و سیاستهای امام و سوؤال درباره اتهامات و شایعات آقای فارسی و هم محفلیهای ایشان و شنیدن حقایق و درک مظلومیت امام بیدرنگ تصمیم میگیرد که در لبنان بماند و امام را کمک کند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. کافی است درباره اقدامات تخریبی و عمق دشمنی استاد فارسی علیه امام موسی صدر به اسناد ساواک از جمله سند شماره ۲۰۶۸۶\ه- ۱۲ مندرج در صفحه ۱۰۹، جلد سوم کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواکأ امام موسی صدر» مراجعه شود تا دامنه فعالیتهای استاد معلوم گردد.
کوتاه سخن
سخن به دارازا کشید. از درج منابع بسیاری صرف نظر شد تا مقاله طولانی نشود. اگر ترس از شکلگیری داوری نادرست نزد نسل جوان نبود، قطعاص به مصاحبه آقای فارسی و اتهامات تکراری ایشان پاسخ نمی دادم. اگر فرصتی بود و انگیزهای به توضیح برخی دیگر از گفتههای نادرست ایشان خواهم پرداخت، اما همه علاقهمندان به تاریخ و زندگی و منظومه فکری و مجموعه عملی امام موسی صدر را به خواندن منابع و کتابهای مذکور در پاورقی این مقاله دعوت میکنم.